خفه خون گرفتن رسانه های فرقه رجوی در خصوص اعتراضات فرانسه

این روزها چیزی که بیش از هر خبر دیگری در تمامی رسانه ها منعکس و به آن پرداخته میشود، اخبار مربوط به اعتراضات و تظاهرات خیابانی مردم فرانسه در اعتراض به وضعیت معیشت، گرانی، چگونگی پرداخت مالیات و … میباشد. تاکنون میلیون ها یورو خسارت به اماکن و خیابانهای پاریس وارد شده و هزاران تن از مردم، مجروح و حتی تعدادی هم کشته شده اند! مردم معترض، به بسیاری از فروشگاه ها و مغازه های خیابان شانزلیزه هجوم بردند و با شکستن درب و شیشه این مغازه ها، دست به غارت و از بین بردن وسایل این فروشگاه ها زدند. در این اعتراضات، طبق اخبار منتشر شده از سوی خبرگزاریهای جهان تاکنون بیش از 400 تن از معترضین بازداشت شده اند.
مقصود از نوشتن این مطالب بطور خلاصه این بود که در تمامی نقاط جهان چه کشورهای پیشرفته اروپایی مانند فرانسه یا آلمان و … و چه حتی خود ایالات متحده امریکا و چه ایران، از این دست اعتراضات و تظاهرات خیابانی انجام میگیرد و در کل چیز زیاد عجیبی نیست. چرا که توده مردم برای احقاق حقوق خود و برای رساندن صدای خود به گوش دولتمردان کشورشان، بعضا ناگزیر به این چنین اقداماتی هستند. این اعتراضات فرانسه تقریبا همزمان بود با اعتراضات به حق مردم هفت تپه درکشور خودمان.
آنها برای رساندن صدای خود به گوش مسئولین کشور وبرای رسیدن به مطالبات خود، دست به اعتراضات خیابانی و شعار دادن ها و … زدند. اما تفاوت معترضین فرانسوی با معترضین هفت تپه ای به اعتقاد من در این بود که فرانسوی ها دست به غارت و شکستن شیشه های مغازه ها و خراب کردن اماکن عمومی و قدیمی شهرشان زدند و جملگی شعارهایی علیه مکرون، رئیس جمهور کشورشان سر میدادند اما در هفت تپه حتی یک شیشه هم نشکست و کسی شعار ضد حکومتی نمیداد. هر آنچه کارگران هفت تپه ای و مردم آن خطه از کشورمان بدنبال آن بودند، رسیدن به حقوق معوقه شان و احقاق حقوقشان بود.
اما فرقه رجوی که محل استقرارش اینک در کشور فرانسه است، لام تا کام زبان باز نکرد و ترجیح داد مثل همیشه در چنین مواقعی، سیاست سکوت را پیشه کند و اینگونه به حیات خفیف و خائنانه خود ادامه دهد! آنها که سر ماجرای هفت تپه آنچنان از حقوق بشر دفاع میکردند و آنچنان مدافع حقوق کارگر و مردم عادی شده بودند که هرکس آنها را نمی شناخت اینگونه مینمود که این افراد تاکنون آزارشان به مورچه هم نرسیده، اما سر داستان فرانسه و بقول معروف بیخ گوش خودشان بطوریکه شاید حتی صدای تظاهرات کنندگان را هم میشنیدند، کلا خودشان را به خواب مرگ زدند و سکوت کردند تا مبادا صاحب خانه شان از آنها دلخور شود و مانند چند سال پیش به محل استقرار مریم حمله کند و او و دیگر سران سازمان را کت بسته به زندان بیندازد!
این سیاست های متناقض و بقول معروف یک بام و دو هوای سازمان را در مقاطع زیادی شاهد بودیم و کاملا با آن آشنا هستیم. فراموش نکرده ایم که چندی پیش و در مقطع قتل جمال خاشقچی، روزنامه نگار سعودی هم باز مجاهدین سکوت اختیار کردند و هیچ موضعی در این خصوص نگرفتند تا مبادا جیره ماهانه آنها قطع شود و از نون خوردن بیفتند! آنها اساسا بدلیل وابسته بودنشان به کشورها و قدرتهای مختلف، هرگز نمیتوانند مانند یک گروه مستقل و آزاد، مواضع درست و انقلابی اتخاذ کنند. اما این گونه رفتارها، به واقع از عمق ایدئولوژی بسته و فرقه ای بودن آنها سرچشمه میگیرد.
آنها در درون سازمان خودشان هم هرگز به کسی اجازه اعتراض و انتقاد جدی نمیدهند. مرز سرخ غیر قابل بخشش در سازمان اینست که از خط و خطوط سازمان ایراد و اشکالی جدی گرفته شود و سوالی جدی از رهبری فرقه پرسیده شود! رهبری سازمان به هیچکس تحت هیچ عنوانی پاسخگو نبوده و شاید اصلی ترین دلیل غیب شدن مسعود رجوی هم همین باشد که توان و یا بهتر بگویم جرات مواجه شدن با مخالفین خود را ندارد! بهمین دلیل هم هست که هیچیک از مسئولین سازمان هرگز حاضر نیستند که دریک مناظره تلوزیونی با یکی از جداشدگان فرقه خود بنشینند و به سوالات آنها پاسخ درست و منطقی دهند و مردم هم قاضی باشند! پاسخی که جامعه آزاداندیش و آگاه بیرون از مناسبات بسته و شستشوی مغزی داده شده خودشان، آنرا بپذیرد و برایش قابل درک و فهم باشد.
مثلا وقتی از آنها سوال میشود که به چه دلیل و با کدام مجوز به خودتان اجازه دادید که دربهای خروجی سازمانتان را قفل کنید و پاسپورتهای نیروهایتان را از آنها بگیرید و درجواب کسی که قصد جدا شدن از شما را داشت بگویید که تو عنصر نفوذی رژیم هستی و بایستی اعدام شوی؟! به چه دلیل خانواده ها را از هم پاشیدید و باعث جدایی صدها و هزاران زن و شوهر شدید و فرزندانشان را به روز سیاه نشاندید؟ به چه دلیل اجازه ملاقات را از نیروها و والدینشان گرفتید و حتی با سنگ بر سر و صورت پدران ومادرانی زدید که خواسته ای جز دیدن عزیزانشان نداشتند؟ مثلا باین سوال با سند و مدرک جواب دهید که مخارج سازمان و اینهمه ریخت وپاش و مهمانی دادن های پاریس و میتینگ های پر زرق و برق تان از کجا تامین میشود؟ دستمزد آقای بولتون و جولیانی و هزینه آمد و رفتشان از امریکا به فرانسه و سخنرانی هایشان … را چطور تامین و پرداخت میکنید؟ و ده ها و صدها سوال بی جواب دیگر. دریک کلام ژست های انقلابی بودن مریم رجوی در یک کلام فقط یک نمایش است و بس! مریم رجوی هیچ ارزشی برای هیچ انسانی جز خودش قایل نیست، خواه این فرد یک کارگر زحمتکش باشد و یا یکی از نیروهای اسیر در فرقه خودش باشد. اساس و بنای فرقه رجوی بر روی جهل افراد استوار است! البته جهلی که با شستشوی مغزی بوجود آمده باشد. یعنی اینکه برای نیروها ارزش این شده است که نباید پرسید و فقط باید گوش داد و انجام داد! جهلی که گفته میشود منظور اینست که در سازمان ارزش این شده است که نیروها فقط باید خودشان را به مسعود و حرف رهبری بسپارند و عمل کنند. آنها باید که نفهمیده، فقط سر سپرده باشند! در قرن بیست و یکم که عصر آگاهی و ارتباطات است، فرقه ای پیدا میشود که اینگونه مسائلش را حل وفصل میکند! فرقه رجوی در یک کلام یعنی فرقه تاریکی و جهل!
الف عباسی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا