زنگها برای که بصدا در می آید

علیرغم تلاش های همه جانبه سازمان مجاهدین در ابعاد سیاسی، تبلیغاتی و رسانه ای برای خروج از لیست های تروریستی در اروپا و همچنین وزارت امور خارجه امریکا، حفظ نام آنها در لیست های اروپایی و مشخصا ابقاء آن در لیست وزارت امور خارجه امریکا نشان می دهد که مجاهدین از این اقدامات پر حجم و هزینه نه تنها طرفی نبسته که با الحاق مناسبات فرقه ای به جرائم تروریستی وضعیت خود را بغرنج تر کرده است. برای درک این فرایند معکوس که بر اساس قرائن و شواهد ظاهرا باید نتیجه را بر وفق مراد و مطلوب مجاهدین رقم می زد، ناگزیریم عوامل و فاکتورهای خوش بینی مجاهدین را در خروج از لیست های تروریستی بازخوانی کنیم تا دلایل بنیادی تر این فرایند ظاهرا غافلگیرکننده را دریابیم. این که چرا صورت مسئله مجاهدین علیرغم شرایط دلخواه و ظاهر قابل اتکاء نه تنها به برون رفت از بن بست لیست های تروریستی منجر نگردید که هجمه تبلیغاتی، رسانه ای آنها را در عین ناباوری شان ناگزیر به سکوت و انفعال کرد. در گذشته نیز به ضرورت در مورد رویکرد عقلانی امریکا به پدیده مجاهدین به مثابه یک تهدید بالقوه اشاره کرده بودیم. در این مقال تلاش می کنیم از یک سو به استناد پاره ای فاکتورها و زمینه ها بر صحت محاسبات مجاهدین و از سوی دیگر نتیجه غیر منتظره آن را به اجمال ریشه یابی کنیم.

1- ادعای مجاهدین مبنی بر توقف عملیات تروریستی از سال 2001

اگر چه این ادعا به استناد منابع تشکیلاتی سازمان خلاف آن را ثابت می کند، اما ظواهر امر نشان می دهد این ادعا حداقل از سوی دادگاه بدوی اتحادیه اروپا مورد اعتنا قرار گرفته است.

2- رای دادگاه لوکزامبورگ

ظاهرا بر اساس ادعاهایی که مجاهدین از مفاد حکم دادگاه بدوی دارند، اتحادیه اروپا موظف به خارج کردن نام سازمان از لیست گروه های تروریستی خود شده است. اتحادیه اروپا ضمن رد این درخواست فقط پذیرفته است که مجاهدین را از حق استماع جرائم و اتهامات تروریستی اش محروم کرده است. بر این اساس ضمن تاکید بر برخورداری از این حق، ضرب العجلی برای دریافت دلایل مجاهدین تعیین کرده است. نفس تنش میان اتحادیه و دادگاه بدوی مطلوب مجاهدین است.

3- راه حل سوم مریم رجوی

مجاهدین به ضرورت بر این ادعا اصرار دارند که آنها از استراتژی مبارزه مسلحانه و خشونت آمیز دست برداشته اند. این ادعا نیز اگر چه در کلیت و در اشکال مختلف در رسانه های مجاهدین یک تاکتیک تلقی می شود، اما ظاهرا مریم رجوی موفق شده با این حربه حمایت بخشی از شخصیت ها و پارلمانترهای غربی و امریکایی را به خود جلب کند.

4- نقش ادعایی مجاهدین در افشاگری پروژه اتمی ایران

اگر بر اساس قاعده ادعایی مجاهدین، نفس منافع اقتصادی غرب ملاک سمت و سوی سیاست های مماشات گرانه باشد، همین ادعا الزاما باید سمت و سوی غرب ولو به شکل ابزاری را در حمایت از خواسته های مبنایی مجاهدین که خروج از لیست گروه های تروریستی است باعث شود. صرفنظر از اظهارات اسکات ریتر اشارات تلویحی و بعضا صریح بخشی از جناح های درون حاکمیت امریکا بر نقش موثر مجاهدین در افشای پروژه های اتمی ایران تاکید دارد. این به آن معنی است که امریکایی ها به تروریست های خوب نیاز دارند. و در بدبینانه ترین فرض امریکایی ها در چنین موقعیتی حداقل بن بست حاصل از اتهامات تروریستی مجاهدین را تشدید نخواهند کرد.

5- تنش های سیاسی ایران و غرب

صرفنظر از نقش واقعی مجاهدین در بحران هسته ای ایران، نفس تنش ها و بحران های موجود میان غرب با ایران الزاما باید آنها را در استفاده ابزاری از مجاهدین متقاعد کند. شرط مبنایی و حداقلی این تمایل، تلاش مینیممی در خروج نام سازمان از لیست تروریستی است. مناسبات کلان سیاست خارجی ایران با غرب حداقل به لحاظ تبلیغاتی و رسانه ای نیز ظاهرا یک گام به پیش مجاهدین در خروج از لیست تروریستی را فرضی عقلانی تلقی می کند.

با لحاظ همه این پارامترها که قاعدتا باید مجاهدین را در وضعیت رو به جلو برای خروج از لیست تروریستی متصور شد، اما واقعیت این است که مجاهدین در مقایسه با دو دهه پیش که به نسبت از مشروعیت بیشتری در غرب برخوردار بودند، نه تنها توفیقی در خروج نامشان از لیست های تروریستی به دست نیاورده اند، که بعضا این بن بست ابعاد تازه و گسترده تری پیش روی مجاهدین گذاشته است. این وضعیت علیرغم اینکه خط بطلانی بر ادعاها و تحلیل های مجاهدین در ارزیابی مناسبات غرب با ایران از یک سو و از سوی دیگر توجیه جرائم تروریستی سازمان طی سال های گذشته می کشد، وجوه دیگری از نگاه غرب و امریکا به مجاهدین را مورد تاکید قرار می دهد. وجوهی که بطور کارشناسانه در بیانیه وزارت امور خارجه امریکا و شاید برای اولین بار روی آنها تاکید شده است. در بیانیه وزارت امور خارجه امریکا برای اولین بار جنبه های ناپیدای مناسبات درونی مجاهدین خلق که به منزله دستاوردهای انقلاب موسوم به ایدئولوژیک محسوب می شود مورد اشاره قرار گرفته است. در متن بیانیه آمده است:

"علاوه بر باورهای تروریستی، مجاهدین خلق ویژگیهای فرقه ای مانند را از خود بروز داده اند. در بدو ورود به گروه، اعضای جدید تحت القای اصول ایدئولوژی مجاهدین خلق و تاریخ انقلابی ایران قرار می گیرد. آنها بایستی قسم طلاق ابدی یاد کنند و در غسلهای ایدئولوژیکی هفته ای شرکت نمایند. از طرفی، کودکان را در سنین پائین از والدین جدا می کنند. رهبر مجاهدین خلق مریم رجوی، "فرقه ای شخصیتی" را ایجاد کرده است. وی مدعی برابری با محمد پیامبر است و اعضا او را به عنوان رئیس جمهور در تبعید تلقی می کنند."

آنالیز این بخش از بیانیه وزارت امور خارجه حاکی از این معنی است که علیرغم تلاش مجاهدین برای قرار گرفتن در شکاف های موجود غرب و نیز استتار ایدئولوژیک خود و نقاب شبه لیبرالیستی ای که بر چهره زده اند، امریکایی ها بر خلاف تصور برای درک و شناخت حقیقت وجودی مجاهدین چندان که ظاهر قضایا نشان می دهد بی تفاوت نبوده اند. اگر چه امریکایی ها در اولین موضع گیری های خود بر دوگانگی و خصلت فرصت طلبی مجاهدین تاکید کرده بودند، اما صرفنظر از درک ابعاد سیاسی این دوگانگی به این میزان بر سویه فرقه ای و ایدئولوژیک مجاهدین اشراف نداشتند. بدون تردید تجربه تلخ القاعده در این رابطه کمک های شایانی به امریکایی ها کرده است. با این حال به نظر می رسد امریکا و غرب کماکان برای درک کنه ماهیت مجاهدین راه های طی ناشده زیادی پیش روی دارند. جدای از قرارگاه اشرف به مثابه ظرف ایدئولوژیک مجاهدین مناسبات و موضع گیری های سیاسی مجاهدین در غرب نیز می تواند فاکت های مناسبی برای درک بی واسطه مناسبات فرقه ای و همچنین تهدید بالقوه سازمان برای موجودیت غرب باشد. پیام اصلی بیانیه بر این معنی تاکید دارد که مجاهدین بیش از حد تصور غیر قابل اعتمادند. آنچه حائز اهمیت نشان می دهد تبیین و ریشه یابی این بی اعتمادی برای کلیت غرب است.

بهار ایرانی، بیست و چهارم می 200

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا