ضرورت مونیتورینگ مجاهدین در اروپا

ضرورت مونیتورینگ مجاهدین در اروپا
بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، بیست و ششم ژوئن 2007
اثبات این ادعا که بحران سراپای مجاهدین را فراگرفته، چندان مشکل نیست. این وضعیت را می توان در تلاقی و برایند عوامل زیر ارزیابی کرد.
1- انتشار لیست تروریستی وزارت امور خارجه امریکا و ابقاء نام سازمان مجاهدین بعلاوه تاکید بیانیه بر تمایلات فرقه ای، حداقل حامل این پیام بود که تلاش های آنها برای کسب اعتماد امریکا راه به جایی نبرده و بعضا دامنه چالش میان مجاهدین و امریکا را عمیق تر کرده است. سکوت مجاهدین بر ناامیدی و استیصال خط اعتمادسازی تاکید دارد تا احتمالات دیگر.
2- شکست حقوقی مجاهدین برای خروج از لیست تروریستی اتحادیه اروپا و علیرغم تلاش های دامنه دار، اما در عمل به نتیجه ای جز اعاده حق استماع جرائم تروریستی مجاهدین منتهی نشده است. مجاهدین در این فقره نیز در انتظار انتشار لیست آتی تروریستی اتحادیه اروپا هستند. قرائن نشان می دهند که ابقاء نام سازمان در لیست آینده اتحادیه اجتناب ناپذیر است.
3- تاکید دولت عراق بر تعیین تکلیف و اخراج مجاهدین و در این راستا تعیین هیئتی جهت بررسی راهکارهای این مهم، بیش از هر زمان دیگر موجودیت و استقرار مجاهدین در خاک عراق را با چالش جدی مواجه کرده است. تلاش های مجاهدین در این راستا و مشخصا کنگره موسوم به صلح و آزادی در اشرف و به موازات آن پیام رجوی در این رابطه بیش از هر چیز بر درک این موقعیت متزلزل از سوی مجاهدین تاکید دارد.
4- بحران مشروعیت و بی پشتوانگی داخلی مجاهدین کماکان به مثابه یک گیر استراتژیک و بعضا درحال تشدید گریبان مجاهدین را گرفته است. این در شرایطی است که مردم ایران نسبت به عملکرد مجاهدین در طی سال های اخیر و از جمله نقش ادعایی شان در افشای پروژه اتمی، ابعاد و دامنه روابط با عراق، مناسبات درونی و نقش آنها در جنگ افروزی فرضی امریکا در ایران اطلاع کافی و وافی ندارند.
5- پخش آتی فیلم های مستند در این رابطه که ظاهرا قرار است ظرف روزهای آینده از تلویزیون ایران پخش شود، بطور اجتناب ناپذیر منجر به واکنش های گسترده در داخل ایران خواهد شد. این واکنش ها از چشم مجامع غربی و مشخصا حامیان مجاهدین خلق پنهان نخواهد ماند. مجاهدین پی آمدهای حاصله از پخش این فیلم ها را بخوبی درک می کنند.
6- مفتوح ماندن پرونده 17 ژوئن و بلاتکلیفی مجاهدین در این رابطه و علیرغم جنگ های رسانه ای و روانی بر علیه دستگاه قضایی فرانسه، اما به این معنی نیست که مجاهدین آنگونه که ادعا می کنند، واهی بودن اتهامات پرونده 17 ژوئن را باور داشته باشند.
برایند این معضلات، بحران موجود مجاهدین را رقم می زند. این بحران بیش از انکه مجاهدین را به راهکارهای عقلانی سوق دهد، به دلیل ماهیت جزمی و فرقه ای به عصبانیت، سردرگمی و استیصال می کشاند. توسل به اقدامات کور و فرقه ای آنگونه که مسبوق به سابقه نیز هست، یکی از راه کارهای معمول برای برون رفت از وضعیت موجود پیش بینی می شود. مجاهدین بخشی از این بحران را مولود افشاگری های اعضای جداشده خود می دانند. ابوالقاسم رضایی یکی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در باب اهمیت این افشاگری ها و اهمیت مقابله با اعضای جداشده در اروپا به صراحت در تلویزیون مجاهدین اعلام می کند:
ما وجود این بریده مزدوران را در خاک اروپا تحمل نخواهیم کرد. (1)
متمرکز کردن بخش عمده ای از فعالیت های رسانه ای روی این افراد حاکی از درک اهمیت این موضوع است. سال ها پیش رجوی در خصوص برخورد با معضل جداشدگان و نقش آنها در افشای ماهیت مناسبات درونی مجاهدین، اظهار داشته بود در صورت احساس ضرورت تمامی انها را در سطح اروپا جارو خواهد کرد. رد پای این اظهارات را می توان در پرونده 17 ژوئن بخوبی پیدا کرد. تهاجم اخیر مجاهدین به نشست انجمن پناهندگان در فیاف پاریس و قرار گرفتن یکی از اعضای بلند پایه سازمان یعنی محمد حیاتی در راس ان نشانگر این مهم است که مجاهدین در ارزیابی و محاسبه پی آمدهای اجتناب ناپذیر این اقدامات، پاسخ صورت مسئله بحران موجود خود را در حذف فیزیکی جداشدگان جستجو می کنند. مریم رجوی بارها و بارها عملیات خودسوزی و انتحاری در اروپا را به مثابه یک امکان و اهرم بالقوه مورد تاکید قرار داده است. اگر چه این رویکرد یکی از شاخص های فرقه ای در تاریخ معاصر است اما باید در نظر داشت که مجاهدین قادرند رویه ها و سویه های دیگری از واکنش های فرقه ای را به معرض نمایش بگذارند. آنها به مثابه غریقی می مانند که برایشان تفاوتی نمی کند چه میزان هزینه و قربانی و تلفات را ضمیمه تلاشی و نابودی خود کنند. آنها بر خلاف فرقه های معمول که عمدتا در واکنش به تهدیدهای بیرونی از درون هزینه می کنند، قادرند شهروندان عادی را وجه المصالحه اهداف فرقه ای خود کنند. این مهم به کرات مورد تاکید رهبری سازمان مجاهدین قرار گرفته است. یک ضرب المثل فارسی سرلوحه این نگرش پیرامونی است.
با تاسی از این ضرب المثل شعار مجاهدین این است: دیگی که برای من نجوشد می خواهم سر سگ درون ان بجوشد، کنایه از این که اگر قرار باشد ما نباشیم بهتر است هیچکس نباشد. چنین نگرش و مولفه ای به جهان پیرامون به سهولت قادر است قربانی بگیرد. مجاهدین به تجربه ثابت کرده اند که توسل به خشونت از هر نوع و با هر کیفیتی چه در شکل عملیات خودزنی از جمله خودسوزی های ژوئن 2003، یا اقدامات انتحاری شبیه ترور رهبران دینی در ایران، یا بمب گذاری شبیه آنچه در دفاتر حزب جمهوری و نخست وزیری در ایران انجام دادند، را کماکان به مثابه یک امکان برای برون رفت از بحران های سیاسی محتمل می دانند. واکنش های ظاهرا سیاسی اما ماهیتا هتاکانه و تهدیدآمیز مجاهدین در قبال اتحادیه اروپا، شورای وزیران این اتحادیه، نهادها و سازمان های حقوق بشری، دولت های اروپایی و… از واکنش های غافلگیرکننده و پر هزینه در آینده نزدیک حکایت می کند. چنین وضعیتی کنترل و مونیتورینگ مجاهدین در سطح اروپا و آمریکا را اجتناب ناپذیر می کند. بدون تردید هر گونه اهمال و قصور در این خصوص توسط پلیس، دستگاه های امنیتی، دولتمردان و نمایندگان مردم می تواند هزینه های غیر قابل جبران و چالش برانگیزی را بر دولتمردان اروپایی و همچنین شهروندان آن تحمیل کند.
1- برنامه ارتباط مستقیم. سیمای آزادی. تلویزیون مجاهدین. چهارشنبه 20 ژوئن 2007.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا