نامه سرگشاده محمد حسین سبحانی به مسعود رجوی

محمد حسین سبحانی، سایت قلم، هشتم ژوئیه 2007

آقای مسعود رجوی، رهبر فرقه مجاهدین خلق

اطلاعیه شما به تاریخ 12 تیر 1386 را در سایت های تبلیعاتی تان مشاهده کردم. بسیار خرسند هستم که سرانجام بعد از مدت ها بسیار روشن و واضح اعتراف کردی که مهمترین مانع بر سر به رشد تفکر خشونت طلبانه و فرقه گرایانه تو اعضای جداشده از مجاهدین از جمله نگارنده محمد حسین سبحانی می باشد. عجز و ناله کرده ای که چرا در لیست گروه های تروریستی قرار داری و چرا در پرونده اتهامات تروریستی مریم رجوی بنده شهادت داده ام. یادت هست وقتی که در سال 1370 انتقاداتم را نسبت به انقلاب ایدئولوژیک و طلاق های اجباری صادقانه برایت نوشتم، چه پاسخی به من دادی؟ چرا هشت سال سلول انفرادی؟ چرا زندان ابوغریب؟ چرا بعد از تحمل سال ها حبس و شکنجه در زندانهای انفرادی ات، من و دیگر اعضای منتقد و ناراضی سازمان را تحویل اربابت صدام حسین دادی؟ بدون تردید هر کس که باد می کارد، طوفان درو خواهد کرد. جنابعالی فکر که می توانی من و سایر دوستان جداشده را با زور، نیرنگ و فریب از طریق ابوسیف نماینده سرویس اطلاعاتی صدام حسین و مهدی ابریشمچی با استرداد به ایران "آخوند مال" کنی و سال ها زندان انفرادی و شکنجه و آوارگی من و انتقادات سیاسی و استراتژیکی ام را از اعتبار بیندازی؟ دیدی که نتوانستی و به قول خودت "بور" شدی. چه شد که حالا داد و فغان سر می دهی که:

" پرونده رسوای 17ژوئن بعداز4سال ,حالاکه آقای شیراک رفته و بازپرس مربوطه هم به نوشته مطبوعات فرانسه ” از دادگستری معلق شده“ چه مدت دیگر دوام میآورد.پرونده ای که ابتداحول تروریسم و عملیات تروریستی مجاهدین دراروپا, شکل گرفته بوددر مرحله اول به حمایت مالی از تروریسم و درمرحله بعدی به اختلاس مالی و پولشویی تنزل پیداکرد.

بگذریم که هر چه مسئول مالی (برادرمان ابوالقاسم رضایی) در این 4ساله. درخواست استماع و بازپرسی نمود, جز یک بار اورا نخواستند و آن چنانکه خودش در برنامه ارتباط مستقیم فاش کرد,همان یک بار هم عمدتا به سو ال و جواب پیرامون خانواده رضایی های شهیدبرگزارشد.

اما عجبا که بچه جلادان و ماموران پیشانی سیاه اطلاعات آخوندی به وفور در اطلاعات فرانسه به شهادت فراخوانده شدند!"

منبع:سایت همبستگی ملی و مجاهدین

در متن بالا که عیناً از روی اطلاعیه ات کپی کرده ام، چند نکته وجود دارد.

1ـ نوشته ای آقای شیراک رفت، چرا نمی گویی چه کسی آمد؟ چرا از آوردن نام نیکولا سارکوزی رئیس جمهور منتخب فرانسه هراس داری؟

2ـ نوشته ای بازپرس مربوطه رفت، کجا رفت؟ خیلی دوست داری برود. چرا از قاضی ارشد ضد تروریسم فرانسه آقای بروگر اینچنین وحشت داری؟

3ـ نوشته ای هر چه مسئول مالی (برادرمان ابوالقاسم رضایی) در این 4ساله. درخواست استماع و بازپرسی نمود, جز یک بار او را نخواستند. آقای رجوی مگر با دسته کورها طرف هستی؟ چرا آدرس عوضی می دهی؟ البته ابوالقاسم رضایی مجرم هست، اما به جرم دیگری. مسئول مالی سازمان مجاهدین خلق محمد طریقت منفرد عضو هینت اجرایی و شورای مرکزی سازمان با نام تشکیلاتی یاسر ئ جندین پاسپورت جعلی یا اسامی غیر واقعی می باشد که مستقیماً زیر نظر خودت و مریم رجوی کار می کرده است. وی الان کجاست؟ چرا مخفی شده است؟ بنابراین نگران نباش که چرا دادگستری فرانسه ابوالقاسم رضایی را برای بازجویی احضار نکردند، وقتی محل اختفای محمد طریقت منفرد را فاش کردی هر روز دادگستری فرانسه از مسئول مالی شما بازجویی خواهد کرد.

4ـ نوشته ای که "بچه جلادان و ماموران پیشانی سیاه اطلاعات آخوندی به وفور در اطلاعات فرانسه به شهادت فراخوانده شدند!"

از عصبانیتت و همچنین اهانت و خشونت کلامی ات که زاییده تفکر و اندیشه فرقه گرایانه و خششونت طلبانه و تروریستی تو است که بگذریم، باید یادآوری کنم که دیگر حنای خط " آخوند مال کردن" اعضای منتقد و ناراضی سازمان مجاهدین دیگر رنگی ندارد. تو و رژیم جمهوری اسلامی برادران دو قلویی هستید که هر دو مدعی ولایت فقیه هستید. مشکل تو مادر رضوان ها، شمس حائری ها، کریم حقی ها، خدابنده ها، بنی صدر ها و سبحانی ها و… نیستند. مشکل تو این است که در اوج توهم سیر می کنی و دنیا و مسائل سیاسی و اجتماعی را دو قطبی می بینی. تو در کمال انحصار طلبی دنیا به این زیبایی را بین فرقه خود و رژیم جمهوری اسلامی تقسیم می کنی. در اولین مقاله هایم بعد از رهایی از زندان ابوغریب برایت نوشتم که دنیا به این بزرگی هزار نقطه و رنگ دارد و نیازی نیست در نقطه ای که تو رژیم جمهوری اسلامی قرار دارید، همه افراد قرار داشته باشند. آری مشکل تو، دوستان جداشده و من نیستیم. مشکل تو خوی، منش و روش خشونت طلبانه تو برای رسیدن به قدرت است. هر کس را در این ارتباط مانع احساس کنی، با او برخورد خواهی کرد. مگر تو با علی اصغر بدیع زادگان مشکل نداشتی؟

مگر تو ترور جواد سعیدی و مرتضی هودشتیان و میرزا جعفر علاف را در زمان شاه تایید نکردی؟ اگر محکوم کردی بگو کجا و چه وقت؟ مگر در زندان شاه لطف الله میثمی از مسئولین ارشد سازمان را که با تو اختلاف نظر داشت تحریم و بایکوت نکردی؟

تو مگر محمد محمدی گرگانی، مسئول وقت موسی خیابانی در زندان شاه را برای از میدان به در کردن، نوکر راست و آخوند ها جلوه ندادی؟

تو مگر حسن رستگار را خطرناک تر از آخوندها در زندان شاه نمی دانستی؟

تو مگر دکتر حسین رفیعی و دکتر رضا رئیس طوسی و حمید نوحی را که از مسئولین انجمن های خارج از کشور بودند، خائن و مزدور ارتجاع معرفی نکردی؟

تو مگر پرویز یعفوبی را مزدور وزارت اطلاعات معرفی نکردی؟

تو مگر دکتر الوالحسن بنی صدر را معتاد خمینی لقب ندادی؟

تو مگر مینا ربیعی خواهر اشرف ربیعی را مزدور رژیم معرفی نکردی؟

تو مگر دکتر خانباباتهرانی و دکتر بهمن نیرومند را که از شورای فرمایشی ات به دلیل دیکتاتوری در آن خارج شدند؛ مزدور آخوند ها معرفی نکردی؟

سعید شاهسوندی چی؟

علی رضوانی چی؟

علی زرکش فرد شماره 2 سازمان مجاهدین را چه کردی؟

دکتر حسن ماسالی هم که مزدور خمینی بود.

به قول تو باند خائن اکثریت چی؟ فرخ نگهدار چی؟

مرحوم بازرگان چی؟

مگر به دکتر عبدالکریم لاهیجی و دکتر علی اصغر حاج سید جوادی، موسسین دفاع از حقوق بشر مزدور و خائن و فرومایه نگفتی؟

مگر تو نمی گفتی زنده یاد دکتر عبدالرحمان قاسملو خائن و مزدور وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است؟ فریبا هشترودی چی؟ دکتر نوری زاده چی؟

تو مگر به رادیو بی بی سی لقب آیت الله ندادی؟ تو در همین اطلاعیه اخیرت تمامی رادیوهای فارسی زبان از رادیو فردا گرفته تا رادیو آمریکا و رادیو فرانسه را مورد توهین و اتهام قرار ندادی؟

مگر صدها شخصیت سیاسی دیگر که چه از بیرون و چه از درون سازمان مجاهدین به مناسبات فرقه گرایانه تو انتقاد کرده اند، پاسخ خود را با چوب و چماق و زندان و شکنجه دریافت نکرده اند؟

بنابراین مشکل تو دیگران و من نیستیم. مشکل به دیدگاه عقب مانده و خشونت طلبانه تو به مسائل سیاسی و اجتماعی بر می گردد. مشکل تو این است که گوش برای شنیدن انتقاد نداری. طبیعی است که سبحانی ها به دلیل اینکه از نزدیک تو را دیده اند و خشونت های تفکر تو را در زندانها و همچنین سالن فیاپ پاریس در 17 ژوئن 2007 دیده و چشیده اند، ممکن است تفکر خشونت طلبانه تو را بهتر بیان و تعریف کنند.

آقای مسعود رجوی

یادت هست در زندانت و بر روی دیوارهای سلول انفرادی برایت نوشتم که استراتژی مبارزه مسلحانه جواب ندارد؟ آیا جواب داشت؟ آیا گوش شنوا داشتی؟ الان چه کسی در لیست گروه های تروریستی دست و پا می زند و با هزار دسیسه و نیرنگ و پاپوش تلاش می کند خود را از این لیست گروه های تروریستی خارج کند؟ نه تنها از لیست گرئه های تروریستی خارح نشده ای بلکه با تلاش منتقدین و اعضای جداشده از مجاهدین بیش از پیش ویژگی ها فرقه گرایانه سازمان مجاهدین به رهبری تو برای دولت ها و نهاد های بین المللی آشکار شده است. حتما گزارش وزارت امور خارجه آمریکا را در آپریل 2007 خوانده ای. من می نویسم که دوباره بخوانی:

" مجاهدین خلق، علاوه بر معیارهای تروریستی، ویژگیهای فرقهگونه از خود بروز داده است. اعضای جدید، بهمحض ورود به گروه، تحت القائات ایدئولوژیکی مجاهدین خلق قرار میگیرند و تاریخ ایران را بهگونهای تجدیدنظرشده فرا میگیرند. همچنین از اعضا خواسته میشود سوگند "طلاق دایمی" یاد کنند و در جلسات "غسل ایدئولوژیکی" هفتگی شرکت نمایند. علاوه بر این، طبق گزارشها، کودکان در سنین پایین از والدین خود جدا میشوند. رهبر مجاهدین مریم رجوی یک فرقهی شخصیتی برپا نموده است. او ادعای تقلید از حضرت محمد[ص] را دارد و اعضای گروه او را "رییسجمهور ایران در تبعید" میدانند "

منبع: سایت رسمی وزارت امور خارجه آمریکا

همچنین سازمان دیده بان حقوق بشر در 19 می 2005 در گزارشی که منتشر نمود به نقض حقوق بشر در فرقه تحت رهبری تو اشاره کرد و در مورد بخشی از ریشه های ایدئولوژیک آن چنین نوشت:

" سازمان دیده بان حقوق بشر (19 می 2005) امروز با انتشار گزارشی اعلام کرد سازمان مجاهدین خلق که یک گروه اپوزیسیون و مسلح ایرانی بوده و در تبعید بسر می برد، اعضای ناراضی خود را مورد شکنجه قرار داده و مشمول حبس های انفرادی طویل المدت کرده است. این گزارش تحت عنوان "خروج ممنوع: نقض نقض حقوق بشر در کمپ های سازمان مجاهدین خلق " را نشان می دهد چگونه اعضای ناراضی که از سیاست ها واعمال غیردمکراتیک دمکراتیک انتقاد نموده ویا قصد خود را برای ترک گروه اعلام کرده اند مورد شکنجه و ضرب و جرح قرار گرفته و یا سالها در سلولهای انفرادی کمپ های نظامی در عراق محبوس شده اند… رهبری سازمان مجاهدین خلق متشکل از یک زن و شوهر بنام مسعود و مریم رجوی می باشد. ازدواج این دو از سوی سازمان یک " انقلاب ایدئولوژیک" خوانده شد. مراحل مختلف انقلاب عبارت بود از طلاق های اجباری افراد مزدوج، نگارش مرتب گزارشهای خود انتقادی،چشم پوشی از تمایلات جنسی و فداکاری جسمی و روحی مطلق برای رهبری. سطح فداکاری مورد انتظار از اعضا هنگامیکه پلیس فرانسه در سال 2003 مریم رجوی را دستگیر کرد بطور کامل به نمایش درآمد. 10 تن از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین به نشانه اعتراض دست به خودسوزی در کشورهای مختلف اروپا زدند که این منجر به مرگ دو تن از آنها شد. به گفته اعضای سابق " انقلاب ایدئولوژیک" یکی از ریشه های اصلی آزارهای جسمی و روحی می باشد که علیه افراد در این گروه صورت می گیرد"

منبع: خبرگزاری ها و سایت رسمی سازمان دیده بان حقوق بشر

البته گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر و همچنین وزارت خارجه آمریکا قطره ای از دریا است. حتما اطلاع داری که ویژگی های فرقه گرایانه سازمان مجاهدین در گزارش وزارت خارجه آمریکا و همچنین سازمان دیده بان حقوق بشر را اعضای جداشده از مجاهدین 27 سال قبل پیش بینی کردند. مگر دکتر رضا رئیس طوسی و دکتر رفیعی و آقای حمید نوحی در کتاب روند جدایی خود از سازمان مجاهدین در سال 1359 یعنی 27 سال قبل چنین ننوشته بودند:

"چنانچه رهبری (مسعود رجوی) با انتقاد جدی از خود به راه اصولی باز نگردد هر روز بیشتر از پیش در گرداب انحراف فرو خواهد رفت. بر حسب آنکه سازمان به قدرت سیاسی برسد و یا در انزوای کامل قرار بگیرد، این انحرافات می تواند به یکی از صورت های زیر تجلی کند… در صورت شکست جریان لیبرالی و نرسیدن به قدرت سیاسی و خصوصا چنانچه مورد تهاجم و خشونت واقع شده کلیه درها به روی آنها بسته شود، خواه ناخواه به خاطر جدایی و انزوای بیشتر از توده ها تبدیل به فرقه ای می شود که نظایر ان در تاریخ فراوان به خود دیده است."

منبع: کتاب روند جدایی

خط کشی و تاکید از من است

بنابراین روشن است که جنابعالی از آنهایی که بهتر تفکر تو را می شناسند، بیشتر خط ترور شخصیتی و فیزیکی را در مورد آنها دنبال کنی. من با اینکه بیش از سه دهه در سازمان مجاهدین در در موضع عضو شورای مرکزی و مسئولیت هایی که خودت اطلاع داری، فعالیت می کردم و همچنین بعد ها نیز به عنوان یک پژوهشگر در مورد آن تحقیق نموده ام، اعتراف می کنم که هنوز فرقه سازمان مجاهدین خلق به رهبری جنالعالی را نمی شناسم. در 17 ژوئن 2007 در سالن فیاپ پاریس و در هنگام به خاک و خون کشیده شدنم و وظایف و نقش هایی که برای هر کدام از بیش از 50 عضو سازمان مجاهدین در طراحی برای حمله به بنده و سایر فعالان حقوق بشر برنامه ریزی و سازماندهی شده بود، ابعاد جدیدی از فرقه تحت مسئولیت تو را شناختم که چگونه می توانی در فرقه افراد را به یک چماقدار اوباش خشن برای ترور فیزیکی و شخصیتی تبدیل کنی.

برای چه 50 عضو بخش جاسوسی و سرکوب خودت را برای حمله و هجوم به 6 نفر به سالن فیاب پاریس در 17 ژوئن 2007 گسیل کردی؟

اول اسم آنها را گذاشتی پناهنده، بعد که دیدی با مدارک آنها جور در نمی آید و همه از اعضای با سابقه مجاهدین هستند، حالا در اطلاعیه اخیرت نوشته ای هوادان شورای ملی مقاومت!!

تو و زندانبانانت بهتر از هرکس می دانید که سبحانی زیر شکنجه و مشت و لگد چماقدارانت بهتر مقاومت می کند. مگر من و سایر دوستان منتقد در این سخنرانی چه می گفتیم که از آن وحشت داشتی و خاک اروپا و سالن قیاپ پاریس را میدان " عملیات جاری " برای بیش از 50 تن از اعضای فرقه مجاهدین برای اثبات فرمانبری از خود کردی؟ من می خواستم در این کنفرانس تشریح کنم که نهاد و اندیشه ای که می تواند با مکانیزم های تربیتی و پرورشی در درون فرقه ها افرادی تربیت کند که به دستور رهبر فرقه خود را به آتش بکشند، بدون تردید می توانند دیگران را نیز به آتش بکشند. از کجای این حرف گزیده می شوی؟

با کمال تعجب دیدم که در اطلاعیه ات برای گریز از مسئولیت خون های ریخته شده افرادی که به دستور تشکیلاتی تو ومریم رجوی خود را به آتش کشیدند، مطلبی را نوشته ای. عین مطلبت را در زیر می آورم:

" اکنون از هر وجدان منصف و از هر قاضی بیطرف باید پرسیدکه مسئولیت جان باختن صدیقه مجاوری و نداحسنی حقیقتا بر عهده کیست؟ البته دیکتاتورها ودجالان و جلادان در طول تاریخ, مسئولیت قتل و شکنجه قربانی راهم همیشه بر دوش خوداو بار میکنند. در پرونده 17ژوئن هم ,رژیم آخوندی و همدستان ومزدورانش بغایت تلاش کردندتا مسئولیت را متوجه رئیس جمهور برگزیده مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران نمایند…" منبع:سایت همبستگی ملی و مجاهدین

باز در مطلبت چند نکته وجود دارد.

1ـ چرا اسامی همه افرادی که دست به خودسوزی زدند از جمله باباخانی و محمد ثانی از مسئولین ارشد سازمان مجاهدین خلق را نیاورده ای؟

2ـ ضمناً خود سوزی این افراد تنها به قول تو متوجه "رئیس جمهور برگزیده مقاومت" نیست، جنابعالی سهم بیشتری دارید.

همچنین در جای دیگری در اطلاعیه 12 تیر 1386 جنابعالی برای توجیه حمله و هجوم به منتقدین و فعالان حقوق بشر در 17 ژوتن 2003 در پاریس نوشته ای:

" بنا براین تأکید می کنیم که هرکس حق دارد مخالف شورای ملی مقاومت ایران یا سازمان مجاهدین خلق باشد و انتقاداتش را آزادانه ابراز کند.اما بهانه کردن این مخالفت برای مخدوش کردن مرز بندی با رژیم یا مشروعیت بخشیدن به یکی از جناحهای درونی آن را خیانت به مصالح ملت می دانیم»… دفاع از این رژیم و هر یک از جناحهای آن و برقرار کردن رابطه با آنها پایمال کردن خون شهیدان و دشمنی با آزادی و حاکمیت مردم ایران است. طرد کامل رژیم ولایت فقیه, مرز متمایز وخط قرمز پیکار آزادی به شمار می رود. عبور از این خط قرمز که حصار حیاتی و مرزبندی ملی ایرانیان در برابرحاکمیت آخوندی است, هر فرد یا جریان سیاسی را, هر چند سابقه یا داعیه مخالفت با رژیم داشته باشد, از جرگة مخالفان رژیم خارج و به ورطة خیانت می کشاند.»… هرکس که میخواهد باشد , در هر رده ومقام و مرتبت و مسئولیتی هم که بوده , خائن و خیانت پیشه حقیری بیش نیست.

نباید به او نزدیک شد. نباید به او میدان داد. باید او را افشا وطرد و تحریم کرد. دیگر شایسته هیچ اعتماد و احترامی که از خون شهیدان سرچشمه گرفته نیست." منبع:سایت همبستگی ملی و مجاهدین

آقای مسعود رجوی!!

مگر جنالعالی قاضی القضات شهر پاریس می باشی و یا اینکه کماکان خود را فرمانده سیاسی نظامی جهان می دانی که حکم صادر می کنی و تشخیص می دهی که منتقدین تو مزدور رژیم جمهوری اسلامی هستند، بتابراین خائن هستند و نباید به آنها میدان داد.. تو در همین اطلاعیه علنی ات هم دست از تهمت و توهین و تهدید برنداشته ای. اگر منتقدین تو همه و همه مزدور رژیم جمهوری اسلامی هستند، می توانی یک مخالف و منتقد ایدئولوژی و سیاست ها و استراتژی مبارزه مسلحانه و تروریستی خود را معرفی کنی که در این زمینه ها نقد های بنیادی دارد، اما از نگاه تو مزدور وخائن نیست. فقط نام یک نفر را بگو کافی است.

آقای مسعود رجوی

دنیای عوامفریبی به پایان رسیده است. استالین نیز برای سرکوب منتقدین و مخالفین خود از این حربه ها فراوان استفاده کرد. اما تاریخ با او چه کرد؟ از نگاه من تنها برایت یک راه وجود دارد. ترک خشونت و مبارزه مسلحانه و تروریستی و انحلال قواعد و مناسبات فرقه گرایانه در سازمان مجاهدین خلق که همه اینها در گام نخست از استعفای تو و مریم عضدانلو از رهبری این فرقه می گذرد.

البته من به لحاظ شخصی از هیچکس کینه به دل ندارم. حتی زندانبانان و شکنجه گران و چماقدارانی که من را به خاک و خون کشیدند، نیستند. من ذره ای از آنها بخاطر سال ها زندان و شکنجه و همچنین به خاک و خون کشیده شدنم در سالن فیاپ پاریس در 17 ژوئن 2007 کینه به دل ندارم.از تو هم کینه به دل ندارم. در این سه دهه یاد گرفته ام که دیگر از هیچکس کینه به دل نگیرم. اما بشدت از ایدئولوژی " خون و خشونت " گریزانم و با اراده ای مصمم و استوار، دیدگاه خشونت طلبانه و فرقه گرایانه تو را نرم و مسلمت آمیز نقد خواهم کرد. این نامه را با یک پیشنهاد به پایان می برم.

من پیشنهاد می کنم با یک مناظره تلویزیونی برای دفاع از دیدگاه های خودت و همچنین طرح انتقادات من و سایر منتقدین اعلام آمادگی کن و نخستین گام را برای اصلاح خود آغاز کن. هیچوقت برای اصلاح گذشته دیر نیست، در غیر این صورت باید دیر یا زود در دادگاه های بین المللی و فرانسه پاسخگوی بیش از سه دهه عملیات تروریستی و خونریزیری، نقض حقوق بشر و همکاری با صدام حسین دیکتاتور سابق عراق باشی، هر چند که " تاریخ" رهبران فرقه ها را از قبل محاکمه کرده است.

محمد حسین سبحانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا