سوء استفاده از کودکان و دستاورهای حداقلی مجاهدین

درخواست مریم رجوی در سخنرانی 30 ژوئن خود مبنی بر واگذاری حق سرپرستی یک هزار کودک عراقی به مجاهدین خلق را می توان یک اقدام غافلگیر کننده محسوب کرد. این درخواست شاید برای کسانی که از ماهیت منحصر مجاهدین آگاهی لازم را ندارند یک عمل انسانی و قابل تحسین محسوب شود و در نقطه مقابل برای کسانی که مناسبات درونی مجاهدین را تجربه کرده اند گمانه های مختلفی را رقم می زند. اما پیش از این الزاما باید مولفه ها و نگره های مجاهدین را در موضوعات زیر بازخوانی و مورد چالش قرار داد.

* بررسی وضعیت خانواده در مناسبات تشکیلاتی مجاهدین از تاسیس تا انقلاب ایدئولوژیک.

** بررسی وضعیت کودکان در مناسبات مجاهدین از تاسیس تا انقلاب ایدئولوژیک.

به همین منوال وضعیت دو پدیده خانواده و کودکان بعد از انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین باید مورد بازخوانی و کنکاش قرار گیرد. طرح این ادعا که اساسا مقوله خانواده از بدو تاسیس مجاهدین تا مقطع انقلاب ایدئولوژیک به مثابه یک چالش پایدار و معضل بغرنج مطرح بوده، ادعای بیراه و گزافی نیست. در قاموس مجاهدین مشروعیت هر پدیده ای در راستای تعامل و نزدیکی با اهداف ایدئولوژیک و سیاسی ارزیابی می شود. از آنجا که پدیده خانواده در ذات خود مسئولیت های خاص و منحصر را الزام آور می کند، در این راستا اجتناب و پرهیز از پذیرش هر گونه مسئولیت غیر تشکیلاتی و عرفی از جمله مسئولیت خانواده یک عامل بازدارنده محسوب می شود. در تاریخچه سازمان مجاهدین بعضا شاهد طلاق های و ازدواج های تشکیلاتی متعددی بوده ایم. دلبستگی های عاطفی میان زوج ها بعضا با صحنه سازی هایی که توسط تشکیلات طراحی شده باعث ایجاد کینه در یکی از زوج ها و در نهایت جدایی شده است. این روش ها در سازمان دارای سبقه دیرینه و متعدد است. تراکم این شیوه ها را می توان در مقطع انقلاب ایدئولوژیک که در طلاق های موسوم به ایدئولوژیک تجلی یافت، مثال آورد. سیلی زدن زوج ها به گوش یکدیکر و آب دهان انداختن به صورت هم، یکی از روش های معمول بود تا از این طریق جدایی و کینه طرفین را غیر قابل بازگشت کند.

در نقطه مقابل حتی زمانی که ازدواج در سازمان امری الزامی و تشکیلاتی محسوب می شد باز مکانیزم این ازدواج ها مصلحت های تشکیلاتی و در راستای منافع سیاسی ارزیابی و محاسبه شده است. در این مناسبات نیز روابط عاطفی به معنای حقیقی محلی از اعراب نداشته و شالوده ازدواج ها را به ضرورت تشخیص رهبران مجاهدین صرف ارضاء غریزه جنسی و پیشبرد امور تشکیلاتی شکل می داده است. در بازخوانی تاریخچه سازمان مجاهدین به وفور شاهد اینگونه ازدواج ها بوده ایم و بسیاری از اعضای سازمان بر صحت این ادعاها تاکید کرده اند. در چنین مناسباتی طبعا سرنوشت کودکانی که ناخواسته پای به این چنبره گذاشته اند کم از سرنوشت زوج های آن نبوده است. بررسی آماری این فجایع نیاز به حوصله و مجالی بیش از این دارد. طبیعی است با چنین سبقه و نگرشی به مقوله خانواده و کودک درخواست مریم رجوی را نیز کمابیش می بایستی در راستای تامین منافع فرضی در جهت اهداف مشخص سیاسی ارزیابی کرد. با این لحاظ در خصوص این درخواست گمانه های زیر را می توان متصور و حول هر یک از آنها به استناد فاکت های مشخص، پافشاری و اصرار کرد.

1- در حال حاضر مجاهدین وضعیت متزلزلی در عراق دارند. تاکید دولت عراق مبنی بر اخراج مجاهدین خلق به عنوان یک گروه تروریستی و تشدید روند قانونی کردن اخراج آنها که با اطلاعیه دولت عراق مبنی بر ممنوعیت تردد افراد حقیقی و حقوقی به قرارگاه اشرف نمود عینی بیشتری یافته در نوع خود می تواند یکی از دلایل طرح مریم رجوی باشد. در چنین شرایطی فرض موافقت مجامع بین المللی با درخواست مریم رجوی طبعا توجه محافل بین المللی و حامیان حقوق بشر را معطوف به این جابجایی اجتناب ناپذیر و در نهایت در خوش بینانه ترین حالت اخراج مجاهدین از عراق را با تاخیر همراه می کند.

2- حضور نام مجاهدین در لیست تروریستی اتحادیه اروپا، وزارت امور خارجه آمریکا و سایر کشورهای اروپایی یکی از معظلات و بن بست های استراتژیک برای مجاهدین است. درخواست مریم رجوی در این راستا با احتساب لابی هایی که مجاهدین در اختیار دارند می تواند باعث تشدید فشارهای تبلیغاتی برای خروج نام مجاهدین از لیست های مورد نظر گردد.

3- بیانیه دیدبان حقوق بشر درباره سازمان مجاهدین خلق حاکی از نقض حقوق بشر و اعمال انواع فشارهای روحی، روانی و جسمی و بر برخورد فرقه ای مجاهدین با منتقدین و مخالفان داخلی خود دارد. طرح این درخواست تلویحا و در صورت موافقت پاسخ مناسبی است بر این بیانیه و فی النفسه محتوای این بیانیه را با چالش جدی مواجه می کند.

4- وزارت امور خارجه آمریکا در آخرین بیانیه و لیست تروریستی خود مناسبات فرقه ای را به عنوان تازه ترین جرائم و اتهامات مجاهدین مطرح کرده است. در این بیانیه تاکید شده است افراد تحت القائات فرقه ای ناگزیر تن به طلاق های ایدئولوژیک و جدایی از همسران خود می دهند. مجاهدین تاکنون واکنش مشخصی در خصوص این اتهامات از خود نشان نداده اند. درخواست مریم رجوی تلویحا و در صورت عملی شدن می تواند حداقل از بعد رسانه ای بخشی از این اتهامات را با چالش و تردید مواجه کند.

5- درخواست مریم رجوی می تواند در نوع خود موجب حمایت و جلب شماری از افراد و سازمان های حامی حقوق بشر و حقوق کودکان در جهان شود. ابعاد منفعت جویانه این موفقیت هم به لحاظ مالی و هم سیاسی دستاوردهای قابل توجهی برای مجاهدین به همراه خواهد داشت. کمااینکه مجاهدین تاکنون در پوش تشکل های مشابهی با موضوع حمایت از کودکان آواره ایرانی که مشخصا ادعا داشته اند والدین آنها توسط جمهوری اسلامی اعدام شده اند، اقدام به انواع سوء استفاده های مالی از شهروندان عادی اروپایی نموده اند. به عنوان مثال می توان به موسسه ایران.اید یکی از موسسات پوششی مجاهدین خلق در انگلستان که درآمد حاصله از آن صرف خرید تسلیحات مجاهدین می گردد اشاره کرد و احتمالا سازمان با همان شیوه سعی در ایجاد موسسه جدیدی بنام عراق.اید جهت دستیابی به مطامع خود می باشد. جهت اطلاع از کم و کیف این تشکل و همچنین نمونه های مشابه به کتاب علی اکبر راستگو با عنوان مجاهدین خلق در آینه تاریخ و بخش مالی، اجتماعی سازمان مجاهدین مراجعه نمایئد.

6- افشاگری های اعضای جداشده از مجاهدین در ماه های اخیر موجب واکنش های غافلگیرکننده ای شده است. اهمیت این افشاگری ها برای مجاهدین تا حدی است که رجوی در پیام 3 ژوئیه خود آشکار بر برخورد فیزیکی و حذف آنها تاکید کرده است. محتوای این افشاگری ها بیشتر حول مناسبات منحصر فرقه ای و نقض حقوق اولیه و رفتارهای ضد دمکراتیک و استفاده از شیوه های فرقه ای مغزشویی برای در انقیاد گرفتن افراد تاکید دارد. موافقت فرضی با این درخواست مغایرت آشکاری با این اتهامات و جرائم دارد. در این صورت حداقل حقانیت بخشی از این افشاگری ها با اما و اگر و تردید مواجه و مجاهدین می توانند فشارهای روانی ناشی از این افشاگری ها را تا حدود زیادی با استفاده از اهرم های رسانه ای و لابی ها خنثی کنند.

7- انفعال و پاسیو شدن شمار زیادی از نیروهای قرارگاه اشرف که محصول ناامیدی و استیصال از وضعیت فرسایشی و بلاتکلیفی از یک سو و شکست های سیاسی در اروپا و عراق و از جمله تمدید نام مجاهدین در لیست های تروریستی است بی شک ترک های اساسی در بدنه مجاهدین ایجاد کرده است. در صورت موافقت با این درخواست حداقل تحرک و انگیزه برای توجیه افراد و جلوگیری از خروج آنها از اشرف مهیا می شود.

8- فعالیت های اعضای جداشده مجاهدین در ایران و تشکل انجمن نجات که همراهی بسیاری از خانواده های اعضای دربند مجاهدین را به همراه داشته یکی دیگر از معظلات مجاهدین است. فشاری که اینک مجاهدین از سوی این خانواده ها متقبل می شوند بیشتر متاثر از افشای مناسبات ضدعاطفی در میان مجاهدین است. نحوه برخورد شماری از این افراد با خانواده هایشان بعضا باعث تشدید این افشاگری ها و دافعه حداکثری از مجاهدین گردیده است. این درخواست در نوع خود می تواند زمینه مقابله با این فضا و شرایط را مهیا کند.

این گمانه ها را به تناسب بررسی بیشتر وضعیت مجاهدین می توان ادامه داد. در فرصت دیگر به بررسی تعارضات بنیادی درخواست مریم رجوی با ماهیت روابط و مناسبات ایدئولوژیک و فرقه ای مجاهدین و همچنین پارادوکس دنیای کودکان با دنیای مجاهدین و در نهایت به استناد فاکت های مشخص به شمار زیادی از قربانیان کودک در مناسبات مجاهدین خلق اشاره خواهم کرد.

بهار ایرانی، مجاهدین دبلیو اس، هفدهم ژوئیه 2007

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا