خشونت گرایی وجه مشترک سازمان مجاهدین و فرقه ها – قسمت دوم

در موخره بخش نخست قول دادیم انواع روش های خشونت آمیز در مناسبات درونی و بیرونی سازمان مجاهدین خلق را به استناد منابع در دسترس از جمله گزارش دیده بان حقوق بشر و همچنین اظهارات اعضای جداشده، سرویس های اطلاعاتی دولت های غربی و النهایه اطلاعیه های رسمی سازمان مجاهدین خلق مورد بازخوانی قرار دهیم. لازم است ابتدا به ساکن هدف ها و سوژه هایی که مورد اعمال خشونت های فرقه ای در سازمان مجاهدین خلق واقع می شوند، را دسته بندی کنیم.

1- هدف های تروریستی به عنوان دشمنان و سوژه های اصلی خشونت

2- اعضای ناراضی و منتقد در درون مناسبات فرقه مجاهدین خلق

3- اعضای جداشده از مناسبات فرقه مجاهدین خلق

4- محققین، خبرنگاران، دانشمندان، نویسندگان و… که آشکارا بر علیه سازمان موضع گیری می کنند.

5- گناهکاران به اصطلاح ایدئولوژیک در نشست های درون تشکیلاتی فرقه مجاهدین خلق

6- خشونت های انتحاری (خودسوزی ها)

1- هدف های تروریستی به عنوان دشمنان و سوژه های اصلی خشونت

دستیابی به این اسناد شاید کوتاهترین و ساده ترین روش اثبات خشونت گرایی در فرقه مجاهدین است. سوای این موارد که عمدتا به طور مشروح و جزء به جزء در اطلاعیه ها و اعلامیه های رسمی منعکس شده است، دفاع از مشی خشونت آمیز به عنوان استراتژی مجاهدین همواره مورد تاکید و شاخص مرزبندی با سایر جریانات اپوزیسیون بوده است. این خشونت ها به اشکال مختلف تاکنون جان ده ها انسان عادی و دولت مردان سیاسی را گرفته است. علاوه بر این موارد می توان به اعمال شکنجه به عنوان وجهی غیرانسانی تر از خشونت های یاد شده بر روی سه اسیر ایرانی توسط مجاهدین در خانه های تیمی شان اشاره کرد که در نهایت هر سه در حالت نیمه جان مثله شده و در بیابان های اطراف تهران خاک شده اند. همچنین می توان به نمونه هایی از جمله آتش زدن خانه سوژه های خشونت که منجر به سوختن کودکان و اعضای خانواده ها در میان آتش شد نیز اشاره کرد.

2خشونت گرایی در فرقه رجوی– اعضای ناراضی و منتقد در درون مناسبات فرقه مجاهدین خلق

اعمال انواع خشونت های جسمی و روحی بر روی عناصر ناراضی و داوطلب جدایی از مجاهدین تقریبا مورد تاکید بیشتر اعضای جداشده از مجاهدین بوده است. به طور مشخص در این رابطه می توان به بیانیه دیده بان حقوق بشر و همچنین بیانیه وزارت امور خارجه آمریکا، سرویس های اطلاعاتی فرانسه موسوم به دی اس دی و بیشتر دولت هایی استناد کرد که نام مجاهدین را در لیست های تروریستی خود ملحوظ کرده اند. نوروز علی رضوانی یکی از اعضای جداشده سازمان ضمن تشریح پروسه جدایی خود، انواع فشارهای جسمی و روحی اعمال شده بر روی منتقدین درونی توسط سازمان را این گونه بازخوانی می کند:

"در دستگاه رجوی مشت و لگد و شلاق و کابل و فحش و ناسزا و هرگونه خشونت دیگر که اینها اعمال می کنند شکنجه محسوب می شود و برایشان هم کار بدی نیست. چون در دستگاه رجوی شکنجه برای گرفتن حق رهبری صورت می گیرد. اینها معتقد هستند که ما حق رهبری شان را خوردیم چون امامت و ولایت رجوی را قبول نکردیم. لذا خون مان مباح اینهاست. جان و مال و ناموس ما مباح اینهاست. لذا اینها در شلاق زدن و کشتن ما از یکدیگر پیشی می گرفتند و این هم شاخصی داشت. چون می خواستند با شلاق زدن به ما خودشان را به رهبری خودشان نزدیک بکنند. یعنی آن کسی نزدیک تر به رهبری بود که خشونت بی حد و مرزی را نسبت به اعضای جداشده و معترض و زندانی اعمال می کرد. اگر بخواهم تمام شکنجه ها را برای شما توضیح بدهم یکی شلاق زدن است. شلاق زدن به سر و پشت و کمر و کف پای زندانی هست که در واقع از مرسوم ترین شیوه های شکنجه در همه زندان هاست از جمله زندان رجوی که این شلاق ها با کابل است، کابل برق، یک چیزی که در اینجا علاوه بر زندان های دیگر به چشم می خورد در دستگاه رجوی شلاق زدن به سر زندانی از نوع شکنجه هایی است که تازه ابداع و کشف کردند. چون می گویند که اندیشه و تفکر این شخص است که با ما دشمن است. جسم این را اگر ما هزار بار هم تکه پاره بکنیم، جسم بعد از یک گذر طولانی مدت بازسازی می شود بلکه باید اندیشه این فرد را خراب کرد و کشت و از بین برد چون در این رابطه زدن شلاق به سر از همین موضع انتخاب شده. اینها این قدر شلاق به سر زندانی می زنند که زندانی حالت تعادل روحی خودش را از دست می دهد و حالت دیوانه و روانی شدن به او دست می دهد. یک مورد می توانم اشاره بکنم که خود رجوی در صحبت هایش به من گفت که، بعد از اینکه انقلاب را نپذیرفتم می گفت که سر او را یعنی من را در هاون بگذارید بکوبید. آن قدر بکوبید تا له شود شاید سر عقل بیاید و انقلاب خواهر مریم را درک بکند." (1)

به دلیل تراکم و تعدد این نمونه ها تنها به همین مورد کفایت می کنیم. ذکر این نکته ضروری است که در اظهارات تمامی اعضای جداشده این بخش به یک پای ثابت موضوعی آنها تبدیل شده است.

3- اعضای جداشده از مناسبات فرقه مجاهدین خلق

اعضای جداشده از مجاهدین نیز به دفعات از سوی عوامل و اعضای سازمان و به مناسبت های مختلف از جمله تشکیل سمینارهای علمی و تحقیقی در خصوص موضوعات مربوط به فرقه ها و بررسی خشونت در مناسبات مجاهدین مورد اعمال خشونت واقع شده اند. حمله عوامل سازمان به سمینار فیاف در پاریس که در سال گذشته برگزار شد و شماری از اعضای جداشده مورد خشونت واقع شدند، یکی از نمونه های بارز در میان مجاهدین است. اما بد نیست در اینجا اظهارات حسن خلج یکی دیگر از اعضای سازمان را در خصوص اعمال انواع خشونت های درون تشکیلاتی نسبت به افراد ناراضی و داوطلب جدایی از ازمان مرور کنیم:

"مجاهدین دائما درباره دموکراسی صحبت می کنند، اما در اردوگاهی که من در آنجا بودم دموکراسی وجود نداشت. در آنجا افرادی بودند که تمایلی به ماندن نداشتند. آنها تحت فشار شدید قرار داشتند و حتی کتک می خوردند. مرتضی یوسفی، که از نظر جسمانی تحمل تمرینات را نداشت، خسته شده بود و می خواست تمرینات را متوقف کند. وقتی خواب بود، او را با باتوم مورد ضرب و شتم قرار دادند. فضای وحشتناکی بود. من سؤال می کردم، اما آنها فقط می گفتند که حق ندارم جواب ها را بدانم. این آغاز تفکر مجدد من درباره فضایی بود که در آن زندگی می کردم. هر کسی که کوچکترین اعتراضی می کرد، جاسوس رژیم خوانده می شد. از آنجا که من به سئوال کردن ادامه دادم، آنها مرا ستون پنجم پلیس امنیتی ایران خواندند. آنها مرا شکنجه و از خواب محرومم کردند." (2)

در بخش سوم این مقال درباره ادامه هدف های اعمال خشونت در فرقه مجاهدین خواهیم پرداخت.

منابع

1- کتاب اسکولاستیک نوین درفرقه رجوی گفتگو با یکی از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق

2- کتاب خاطرات حسن خلج، یا هفته نامه نیمروز انتشارات خارج کشور.

سایت مجاهدین.دبلیو. اس

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا