آغاز و فرجام مجاهدین در عراق – قسمت سوم

"لحظه طلایی"

قبل از سقوط صدام حسین، استنباط مسعود رجوی از یک جنگ و درگیری جدید در منطقه و بطور خاص در عراق، دور از واقعیت می نمود.تحلیل رجوی این بود که شرایط بحرانی منطقه، اعراب حوزه خلیج، تلویحا حامی صدام حسین در شرایط جنگی، حضور نیروی قدرتمند نظامی ایران در مرز های شرقی(ترس یا نگرانی آمریکا از نفوذ ایران در خاک عراق) و همچنین استهلاک ابزار و نیروهای ائتلاف در جنگ افغانستان مانع از یک جنگ گسترده در عراق خواهد شد.

پارامتر خاطرات استقلال طلبانه ویتنام و شبیه سازی آن به وضعیت اجتماعی عراق نیز انگیزه چنین تحلیلی را بالا برده و نیروهای فدایی صدام حسین نیز که طبق آمار رجوی بالغ بر 7.000.000 نفر بودند، میل به ارائه چنین تحلیلی را در رجوی مضاعف می نمود.

بر همین اساس بود که رجوی انتخابی بجز انتظار در پیش رو نداشت!پاشنه دروازه تحلیل رجوی یا به سیاق مجاهدین "حول 2 تابلو* فرضی بود؛

تابلو اول:

آمریکا به قصد سرنگونی به عراق حمله نمیکند!

آمریکا نیروی جایگزین و اوپوزیسیون مطلوب برای عراق ندارد!ماکزیمم چیزی شبیه به سال 1991 خواهد بود.

تابلو دوم:

آمریکا به قصد سرنگونی به عراق حمله میکند!در چنین شرایطی ؛

قریب به 250.000 نیروی زمینی مهاجم و درگیر، 500.000 نیروی پشتیبانی و احتیاط، 4 ناو جنگی اتمی،تعداد قابل توجهی هواپیمای دورپرواز، جنگنده شکاری و بمب افکن،پایگاه های هوایی پشتیبانی در کشورهای عربی و…نیاز است.

این استارت یک جنگ فرسایشی در عراق خواهد بود.با توجه به تجهیز نیروهای وفادار به صدام حسین، دور از انتظار نیست که شرایطی بسا وخیم تر از ویتنام برای آمریکا متصور است.

بنابر این در یک جنگ فرسایشی که ممکن است سال ها طول بکشد،ابتدا به منطقه مرزی رفته و مناطق مرزی ایران و عراق را آزاد میکنیم.اگر کسی از ما پرسید که اینجا چه میکنید؟جواب می دهیم که خانه خودمان است و از او می پرسیم شما اینجا چکار میکنید؟و اگر پرسید با این همه وسیله و ادوات زرهی کجا می روید؟می گوییم که به خانه خودمان می رویم.و اگر کسی به سمت ما اولین گلوله را شلیک کرد با گلوله باران ارتش انقلاب مریم مواجه خواهد شد!

و در ادامه بایستی به انتظار یک" فرصت طلایی" باشیم! در چنین لحظه ای طلایی "فروغ جاویدان 2" را خلق خواهیم کرد.با اعلام فرمان حرکت توسط خواهر مریم(مسعود رجوی در اکثر نشست های درون تشکیلاتی مریم عضدانلو را خواهر مریم خطاب می کرد) ارتش مریم (نیروهای مجاهدین یا همان ارتش آزادیبخش) از سه محور میانی وارد ایلام و بخش جنوبی کرمانشاه می شود.حساب کرده ایم که در کمتر از 48 ساعت سه شهر بزرگ مرزی را آزاد میکنیم.بلافاصله با جذب نیرو از خلق قهرمان و سازماندهی جدید به سمت تهران حرکت کرده و تمامی شهرهای بین راه را با یاری خلق قهرمانمان آزاد کرده و بدست نیروهای مردمی سپرده تا به تهران برسیم!

*مضامین تابلو ها، نقل قول مستقیم از سخنان مسعود رجوی در نشست تشکیلاتی با مسئولین مجاهدین در اوایل مارس 2003 – پادگان اشرف است.

اما بخت و اقبال در معادلات جهانی و "طراحی خاور میانه جدید" با مجاهدین یارنبود.بالاخره از اوایل ماه مارس آشکار شد که پنتاگون برای حمله به عراق آماده می شود. مخالفت کشورهای اروپایی و تظاهرات گسترده ضدجنگ در بسیاری از کشورهای جهان، نتوانست ایالات متحده را از تصمیم حمله به عراق منصرف کند.

سازمان مجاهدین با پیام کتبی مسعود رجوی به اعضاء، اعلام آماده باش جنگی کرده و 15 روز تدارک گسترده آماده سازی تانک ها و انواع سلاح ها در پادگان اشرف شروع شد.

برنامه ریزی کار در ارتش آزادیبخش 24 ساعته بوده و تمامی یکان های نظامی مجاهدین با مهمات و مواد غذایی بارگیری شده آماده حرکت به سمت مرزهای ایران و عراق در مناطق کردنشین شدند.

و بالاخره پس از قطعی شدن جنگ،در شامگاه روز سه شنبه 17 مارس، با صدور و اعلام فرمان حرکت توسط مسعود رجوی، یکان های زرهی و پیاده ارتش مجاهدین، پادگان اشرف را ترک گفته و به سمت مرزها حرکت کردند.

درکمتر از 48 ساعت،تمامی نیروهای سازمان مجاهدین در نوار مرزی خانقین،نفت شهر، کوه ها و شهر جلولا، و کوه پایه های مشرف به نواحی مرزی، مستقر شده و تمامی ادوات و تجهیزات زرهی و… را استتار کردند.

از روز هفدهم مارس 2003 مجاهدین همانند سال 1991 سنگر نشینی را آغاز کردند. و از روز 20 مارس 2003 حمله موشکی نیروهای آمریکایی به عراق آغاز شد.

از روز 22 مارس 2003 نیروی زمینی ارتش آمریکا از خاک کویت و از روز 27 مارس 2003 تفنگداران دریایی از شمال وارد خاک عراق شده و علاوه بر پیشروی، با نیروهای ارتش صدام حسین درگیر شدند.

شدت حملات هوایی نیروهای ائتلاف و جنگ زمینی با سرعت بسیار بالا و غیر قابل پیشبینی بود. بطوریکه در کمتر از 20 روز حکومت صدام حسین سقوط کرده و تمامی شهر های عراق توسط نیروهای ائتلاف اشغال شد.

در طی این 20 روز تمامی قرارگاه های مجاهدین واقع در استان های جنوبی و مرکزی عراق زیر بمباران بوده و با خاک یکسان شد.بقیه قرارگاه های مجاهدین نیز مصون نبوده و حتی پادگان اشرف و یگان های زرهی مستقر در اطراف پادگان هم زیر بمباران هواپیماهای ائتلاف بوده و تلفات سنگینی به مجاهدین وارد شد.

مجاهدین که پیش از شروع جنگ در سنگر های زیرزمینی دست ساز و در نواحی مرزی استان ایلام و کرمانشاه مستقر شده بودند همچنان در انتظار کشف و دستگیری "لحظه طلایی" بودند!

روز 14 آوریل 2003،مسعود رجوی طی پیامی کتبی به تمامی اعضاء مجاهدین مستقر در نواحی مرزی اعلام کرد که "سرعت تحولات آنچنان بالا بود که صاحب خانه (صدام حسین) و سایر فرماندهان ارشد ناپدید شده و در واقع ما را قافلگیر کردند."لحظه طلایی" وجود نداشت!"

اما بحث لحظه طلایی در درون مجاهدین به یک بحث تشکیلاتی مبدل شده و نشست های زیادی در این باره ترتیب داده شد.نیروهای مجاهدین که بسیار سر خورده و مایوس شده بودند درباره "لحظه طلایی می گفتند؛"لحظه طلایی " لحظه ای بود که با حضور نیروهای آمریکایی و قدرت سرنیزه امپریالیسم از هم گسیخته و هرگز دستگیر نخواهد شد!

ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا