مریم عضدانلو، بازیگر، بازی خورده ویا بازیچه؟

طی دودهه اخیردهها کتاب وهزاران مقاله پژوهشی وصدها برگ خاطره ازجانب جداشده گان ازسازمان مجاهدین (فرقه رجوی) ومحققان وپژوهشگران ومنتقدین درمورد شناخت این فرقه مذهبی دررسانه های همگانی چاپ ومنتشرگردیده است.

با این حجم انبوه از اطلاعات مستند درباره این فرقه خشونت گرای مذهبی _ تروریستی اگربرای کس ویا کسانی هنوزماهیت این فرقه خطرناک روشن نشده ودارای ابهام باشد اشکال راباید درکم آگاهی ویا ناآگاهی ویا نوعی یکسویه نگری این افرادجستو نمود.

آنچه باروشنی درتحولات تصمیم گیری درکادررهبری قرارگرفته این واقعیت است که تشکیلات این سازمان اززمان شکل گیری دوباره (سال 58) دربعد کادررهبری از سانترالیسم دموکراتیک (رهبریت جمعی)تبدیل به رهبری عقیدتی (رهبری فردی) گردیده است.

ودرهمین راستا مسعود رجوی ازهمان سال پیدایش دوباره وشروع فعالیت این سازمان تلاش نمود که دیگررهبران این سازمان را از پروسه تصمیم گیری درمورد تشکیلات کنار نهاده وخود را بعنوان رهبرعقیدتی معرفی نماید _ بنابراین باتوجه انبوهی ازمستندات دیگرجای هیچ گونه ابهامی باقی نیست که شخص ایشان درکلیه موضع گیریها و تصمیمات واقدامات این سازمان طی سی سال اخیر نقش تعین کننده داشته است و بنابراین تمامی مسئولیت های اقدامات تروریستی وسرکوبگرانه این فرقه تنها بردوش این شخص سنگینی می نماید و نامبرده باید شخصا باید پاسخ گوی اتهامات سنگین این فرقه درطول این سه دهه باشد.

فرارچندمین بار این فرد ازصحنه ومخفی شدن ایشان از سال 2003 گویا ومستند ترین دلیل براین مدعا می باشد_ زیرامسعود رجوی بعنوان سرکرده یک گروه تروریستی تحت تعقیب پلیس بین الملل (اینترپل) قراردارد.

مسعود رجوی سرکرده شیاد این فرقه برای فرارازپاسخگویی درسال 67 با همسر دوست قدیمی ومنشی خود مریم عضدانلو ازدواج نمود _ انتخاب مریم ازطرف این فرد صرفا یک ازدواج ایدئولوژیکی وتشکیلاتی بود چراکه مسعود رجوی بانزدیکی به مریم دریافته بود که این شخص بعلت ناآگاهی و سادگی وبی اطلاعی می تواند گزینه مناسبی برای سرسپردگی وآستان بوسی ومریدی کامل او بحساب آید _

با این مقدمه وارد مبحث اصلی یعنی شخصیت شناسی مریم عضدانلو قاجار(رجوی)می شوم.

مریم درعین بازچه بودن بازیخورده نیزهست _ زیرا بیش ازدودهه است که درنمایش مسخره وبی سرانجام سرنگونی! بعنوان بازیگرنقش ایفا می کند_ وهمسر دجالش با هدیه کردن نقش رئیس جمهور! به او اورا به دنیایی غیرموجود وتخیلی وارد کرده است

مریم عضدانلو قاجارازسال 2003 پس ازفرارازعراق ورود به فرانسه سعی می کند چنین وانمود نماید که مسئولیت بخشی از این تشکیلات تروریستی بعهده اوست_ ولی این دروغ بیش نیست وطی این پنج سال نیز کلیه اقدامات این گروه تحت نظر وبکارگردانی وتصمیم گیری همان شخص فراری پیگیری ودنبال می گردد ودرحقیقت مریم قاجار تنها نقش سخنگو ومباشروخدمتکارمطمئن این سرکرده فراری را ایفا می نماید..

مریم قاجار_ بازیگر_ بازیچه و یا بازی خورده سرکرده فراری فرقه رجوی؟

به باور مریم قاجار که سعی می کند بازیگری نقش معاونت سرکرده فراری فرقه رابازی نماید بازیگرخوبی نیست _ سطع دانش وشناخت وآگاهی او از مسائل جهان بسیارسطحی واندک است وازچهارچوب افکارپریشان همسرفراری اش بیرون نیست _ مریم عضدانلو اصولا هیچ سابقه مبارزاتی ندارد _ نقش مریم درمناسبات فرقه ای اینگروه نقش روان کننده (کاتالیزر) دارد _ درضمن نمای بیرونی (دکور) این فرقه راهم ایفا می نماید.

ژست ها وفیگورهای مریم همه تصنعی ومصنوعی هستند وچهره شناسی او ازجهت روانشناسی نشان می دهد که ایشان دائم درحال بازی کردن نقشی است که ازجهت درونی وحسی کاملا به دور از این نقش است _ بنابراین اوتلاش می کند درون نقش شخصیتی فرورود که با شخصیت اصلی او کوچکترین نزدیکی وهمگونی ندارد_ وچنین بنظر می رسد که این شخص دائم درحال تظاهراست_ تظاهربه خواسته هایی که برای او بسیاردورازدسترس نایافتنی بوده وبعنوان رویاهای بی سرانجام تعریف می شوند

بازیگری خود یک هنراست و چون مریم فاقدهرگونه استعدادی هنری است بنابراین دربازی کردن نقش خود کاملا ناموفق است _ مریم بی هنراست وطبعا بازیگرنیست

مریم بازیچه است _ اسباب دست بازی سرکرده فراری فرقه _ او را می شود به یک عروسک بازی های عروسکی تشبیه نمود که دردست همسرفراری اش قراردارد واوست که نوع ومیزان وچگونگی حرکت مریم را تعین می نماید.

مریم درعین بازچه بودن بازیخورده نیزهست _ زیرا بیش ازدودهه است که درنمایش مسخره وبی سرانجام سرنگونی! بعنوان بازیگرنقش ایفا می کند_ وهمسر دجالش با هدیه کردن نقش رئیس جمهور! به او اورا به دنیایی غیرموجود وتخیلی وارد کرده است _ دنیایی که یک درملیون هم نمی تواند وجودعینی پیدا کند _ ومریم دراین دنیای توهمات وتخیلات واهی سرگردان است _ فرورفتن مریم دراین نقش کاذب وسعی دربازی کردن این نقش برای این زن بازیچه وبازیخورده بسیاردشواراست _ زیرا او خوب وبدرستی می داند که رسیدن به چنین منصبی وازچنین طریقی حتی درتخیلات افسانه ای هم نمی گنجد_ اگرقصه دیو وشاه پریان باورکردنی می شد _ رئیس جمهورشدن مریم هم جنبه عملی پیدا می کرد_ بنابراین گاهی فکر می کنم که مریم عضدانلوقاجارموجودیست قابل ترحم ودلسوزی _ مریم خود بخواب زده شاید تنها کسی باشد که به گونه ای جدی واساسی فریب دجالگریها وشیادیهای همسرفراری اش راخورده است_گاهی فکرمی کنم به حال این زن شدیدا مورد دستبرد ذهنی _ احساسی قرارگرفته باید دل سوزاند_ من خوب می دانم که او آنقدرنادان وکند ذهن نیست که نداند همانند یک بازیگرمبتدی درنمایشی کمدی _ درام که توسط همسرش نوشته وکارگردانی می شود به بازی گرفته شده است _ بازی کردن دریک نقش منفی دریک نمایش خنده دارکارسختی است مخصوصا زمانی که سالن نمایش تقریبا خالی از تماشاچی باشد.

مریم شکسته است _ سالهاست _ او اززمانی که درنقش یک نظامی فرمان آتش گشودن به سرزمین مادری خود راصادرکرد شکست _شاید تا زمان نتیجه آن فرمان آتش از عمق دجالیت ودروغزنی وشیادی همسرش خبرنداشت _ ولی بیشک آنقدر نادان وناپخته وخام وبی احساس نبود که که پس از اجرای آن نمایش خنده دار فتح تهران! درهم نریزد.

مریم اکنون بسیاربیمار وشکسته است _ ترس ووحشت از آینده_ هیجانات تصنعی _ تحمل شوک های عصبی _ شب بیداریها _ جنگ وجدل ها وبحث های بیهوده وبی سرانجام ایدئولوژیک! _ شکست رویاهای بسیاردوراز دسترس _ تحت پیگردقرارداشتن بعنوان بعنوان یک شریک جرم درعملیات تروریستی وکشتارهم میهنان وهم نوعان _ بدوش داشتن دست کم بخشی از مسئولیت های چندهزارزن ومردبیمار وبی آینده وخسته وپریشان ودرمانده و طلبکار_ بی جایگاهی ونداشتن کوچکترین جایگاه مقبولیت درمیان مردم ایران _ دردغربت ومحروم بودن برای همیشه ازبازگشت به خواستگاه وسرزمین مادری _ ودر آخرومهم _ بدنامی……. بیشترین درد وآلام مریم ناخوش نامی وبدنامی است _این زن مورد دستبرد فکری _ ذهنی _ احساسی قرارگرفته مورد لعن ودشنام هزاران ایرانی قراردارد

وتا زنده است باید اتهام همسر وشریک راه یک آدمکش وجنایت کار وتبهکارمذهبی را باخود حمل وتحمل نماید _ واین درد کمی نیست.

گاهی دلم برای مریم بعنوان یک زن مذهبی تحت ستم مضاعف می سوزد _قوانین زن ستیزانه مذهبی اورا وادارکرد از همسرانتخابی _ سازمانی اش جداشود وطوق بردگی همسر اجباری _ ایدئولوژیکی! رابگردن بیاویزد _ مریم درطول عمرش نه لذت عشق راچشید ونه فوران شوروشوق جوانی رادرخوددید _ تاخواست جوانی را لمس کند بجای قلم وکتاب وگل وعشق دستانش باسردی قبضه تفنگ وماشه آشناشد!

وازآن پس به دنیایی پوچ وبدورازواقعیت روان شد که هنوز هم درآن دنیاسرگردان است…

گرچه بانگاهی انسانی دلم برای این زن هستی باخته وشکست خورده وناامید می سوزد ولی بسیارمشتاقم اورا دریک دادگاه رسیدگی به جرائم سازمان یافته این گروه تروریستی مشاهده کنم _ آرزو می کنم شاهد اعترافات تلخ و اظهارندامت وپشیمانی وپوزش خواهی او از مردم ایران بویژه خانواده قربانیان ترور وتروریسم این گروه باشم _ گرچه فکر می کنم گذران دوران محکومیت او با دوران سالخوردگی اش همزمان می شود _ ولی ترجیح می دهم مریم سالخورده وپشیمان را بجای نشستن درپشت میله های زندان دریک بیمارستان روانی درحال مداوا ودرمان ببینم.

ماخسته اگرچه شب زماخسته تراست

تاریکی اگرچه دم به دم بیشتراست

تاریکترین زمان هرشب اما

دانم که همان لحظه پیش از سحراست

سحر آزادی اسیران از چنگال خونبارفرقه تروریستی رجوی خائن نزدیک است

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا