مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت بیستم

زن های عضو شورای رهبری، تک به تک به عقد مسعود رجوی در آمدند

بنیاد خانواده سحر: ضمن خیر مقدم به شما خانم سلطانی. بدون اغراق ما کمتر شاهد گفتگوهای تئوریک با اعضای جداشده هستیم. یا صریح تر بگویم مثلا ما همیشه در بحث انقلاب ایدئولوژیک به این موضوع می پردازیم که ذات و ماهیت این پدیده چه چشم اندازهایی برای آقای رجوی دارد و او هم بر اساس چنین فرایندهایی و نیازهایی که دارد میزهای بزرگ می چیند. اما هیچ وقت سراغ آن تناقض هایی که از دل این بحث ها بیرون می زند نرفته ایم. من به عنوان نمونه می خواهم امروز حول یکی از آن تناقض ها با شما صحبت کنم. باز ناگزیرم سوالم را با یک مقدمه مطرح کنم. موضوع محوری که در رابطه با ازدواج مریم و مسعود در رده بالای سازمان مطرح بود و اساسا همان گیر و به اصطلاح حائل که زمینه و اسباب این ازدواج شد، مسئله رعایت حدود و مرز شرعی رابطه رهبری با همردیف بود. یعنی میز اینطور چیده می شد که در آنجا محذوریت های شرعی در واقع حائل بین مسعود و مریم هستند و دست دو طرف را در تعامل و ارتباط می بندند. اتفاقا این موضوع را آقای مهدی ابریشم چی در بحث های انقلاب ایدئولوژیک بطور شفاف و واضح روی همین حائل و گیر بحث می کند. جالب اینجا است که می گوید در این رابطه هر محدودیتی ولو در حد و اندازه های ناچیز فرمالیسم و سازشکاری است. یعنی می خواهد بگوید این رابطه هیچ حائل و محذوریتی را تاب نمی آورد و اگر بیاورد اصل مسئله لوث می شود. او تاکید می کند به اینکه این مصداق سازشکاری می شود. حالا در اینکه این رابطه و جنس اش چه تفاوتی با سایر مناسبات اینگونه در سازمان های سیاسی و حتی ایدئولوژیک دیگر دارد، کاری نداریم، در اینجا موضوع سوال سمت و سوی دیگری دارد. حالا سوال و یا همان تناقضی که اشاره کردم این است که در سطح مناسبات بین مسعود رجوی و شورای رهبری باز شاهد چنین حائلی بین رجوی و شورای رهبری هستیم. در اینجا هم بنا به اهمیتی که موضوع دارد یعنی یک طرف اش آقای رجوی است و طرف دیگر اش شورای رهبری و از جمله اینکه این شورا هم همه زن هستند، دوباره رهبری یعنی مسعود در موقعیت و وضعیتی مشابه با مریم قرار می گیرد. در اینجا هم باز شاهد همان حائل و محذوریت های شرعی و حد و مرزهای به نوعی اخلاقی و فقهی هستیم. اولا به ما بگوید آیا وجود این حائل به نوبه خود یک تضاد از نوع تضادی که قبل از ازدواج مریم و مسعود روی آن تکیه می شد، وجود دارد یا خیر؟ اگر اینگونه است این تضاد چگونه حل و رفع می شود و اگر تضاد نیست در این صورت همین شکل و ماهیت رابطه چرا به رابطه مسعود و مریم قابل تعمیم نیست. و اینکه دیدگاه شما نسبت به این موقعیت ها قبل و اکنون چگونه است؟ خانم سلطانی: برای پاسخ به سوال شما که فکر می کنم خودش یک مقاله شد باید بیشتر توضیح بدهم. در بحث وارد شدن هر زن به انقلاب ایدئولوژیک یک بندی بود به نام بند ب که در واقع بند پیوند با رهبری است. پاسخ سوال شما در بحث بند ب یا پیوند با رهبری مطرح می شود. در این بند ابتدا مطرح می کنند، شما مردها چه گوهر بی بدیلی هستید که حاضرید برای آرمان های رهبری به شکل آرمانی کار کنید و همه چیز حتی همسر خود را به رهبری تقدیم کنید. اما این بند در مورد زن ها به گونه ای دیگر و خیلی عمیق تر مطرح می شود چون می گویند شماها از این تاریخ به بعد در عقد مسعود رجوی هستید. البته این موضوع را در آن مقطع و برای افراد معمولی نمی گویند. این را برای افراد عضو شورای رهبری و بعد از مرحله ابلاغ حکم شورای رهبری این بحث را بیشتر برای اعضای شورای رهبری باز می کنند. تا جایی که من یادم می آید این بحث ها را آن موقع خود مریم مطرح می کرد و می گفت شماها در واقع از همه نظر بعنوان زن مسعود هستید. فی الواقع آن تضاد و پرسشی که مد نظر شما است، به این صورت حل می شد و به این ترتیب فقط مسعود می توانست برای اعضای شورای رهبری نشست بگذارد. او می گفت چون به هر حال در میان زن ها یک شکافی وجود دارد، یعنی درست است که فرد انقلاب کرده، و حتی بند ب را گذرانده اما فهم اش از بند ب موقعی که عضو است یا حتی موقعی که مسئول است یا هر سطح و مقامی در سازمان دارد، از بند ب یک برداشت دارد، ولی وقتی می شود عضو شورای رهبری و از جنس رهبری می شود، جنس این بند و در واقع رابطه عضو با رهبری کاملا فرق می کند. به همین دلیل از طریق یک سلسله نشست های طولانی برای فردی که عضو شورای رهبری می شد، توجیه می کردند که جنس رابطه و ذوب تو در رهبری خیلی فرق می کند با جنس و ذوب شدن در رهبری با گذشته و قبل از عضویت تو در شورای رهبری. یا مثلا در موقعیت یک عضو و یا هر رده دیگری که قبلا در سازمان داشته اید. بخاطر همین وقتی مریم از بحث ها می گذشت و اعضا را به اصطلاح توجیه می کرد، خیلی تیز و صریح به ما می گفت که شماها از این پس در حکم زن های مسعود هستید و مسعود شوهر شما است. او صریح می گفت منظورش این است که شما همه به مسعود محرم هستید. یا به قول خودش محرم ایدئولوژیک هستید و به این ترتیب هیچ مانعی میان روابط و مناسبات از انگونه که به حائل تعبیر می شود، در میان رجوی با اعضای شورای رهبری وجود نداشت. حتی من یادم است در این رابطه جلسه ای برای اعضای شورای رهبری برگزار می شد که در آن رسما میان اعضای شورای رهبری و مسعود خطبه عقد و محرمیت زن و شوهری خوانده می شد. بنیاد خانواده سحر: جالب است و فکر می کنم شما اولین کسی باشید که در این رابطه چنین موضوعی را مطرح می کنید و تصور می کنم بازتاب آن به حدی باشد که باید برای افشای آن هزینه زیادی هم بپردازید. البته می دانید هزینه های مورد نظر سیل اتهاماتی خواهد بود که از سوی سازمان متوجه شما خواهد شد. حالا که شجاعت به خرج داده اید و این مسئله غافلگیر کننده را مطرح کرده اید، درباره این موضوع بیشتر توضیح بدهید. درباره نحوه اجرای این جلسه و توجیهات و توضیحات و به هر حال بازخوردهای آن در میان اعضای شورای رهبری شرح بیشتری بدهید؟ خانم سلطانی: شاید برای تان جالب باشد بدانید که بطور رسمی جلسه ای برای این مراسم شبیه مراسم عقدهای معمولی وجود دارد که اصطلاحا به آن جلسه عقد می گویند. جالب تر اینکه بدانید خودم در این جلسه بوده ام. البته قبل از اجرای این مراسم معمول است یک سری بحث ها توسط مریم مطرح می شود، با عنوان تفاوت بند ب برای یک زن و تفاوت بند ب برای یک مرد و همچنین تفاوت بند ب در سطح تشکیلاتی زیر شورای رهبری و بند ب در مدار شورای رهبری برای زنان. یک سری بحث ها در این خصوص مطرح می شود که متاسفانه ریز این بحث ها در خاطرم نمانده است. چون این بحث ها مربوط به سال 1376 یا 77 است یعنی زمانی که عضو شورای رهبری شدم و به دلیل شکاف این سالها جزئیات این بحث ها از یادم رفته است. اما به هر حال کلان و عمده بحث این بود، مریم خطاب به زنان عضو شورای رهبری اینگونه مطرح می کرد که؛ شماها یک زن رها شده و مطلقه نیستید و در واقع زنهای مسعود محسوب می شوید. او در موضوع نوع و جنس محرمیت زنها با مسعود اینگونه توجیه می کرد که؛ محرمیت ایدئولوژیک بالاترین مدار محرمیت در سازمان است. یعنی از مدار محرمیت عادی و زناشویی که یک روحانی با خطبه عقد جاری می کند، بسیار بالاتر است. او به این ترتیب به این عقد و مراسم هم جنبه عقد معمولی و به اصطلاح شرعی کردن رابطه را می داد، و هم اینکه آن را در دستگاه فکری خودش می برد و به اصطلاح جواب می گرفت. به این ترتیب هر دو وجه موضوع یعنی رفع محذوریت ها و محدودیت ها یا آن حائل هایی که مد نظر شما بود، و هم آن جنبه ایدئولوژیکی ای که در رابطه با مریم اشاره کردید، از دل این عقد و ازدواج های جمعی اعضای شورای رهبری با رجوی در می آمد. اما در مورد شکل اجرایی و مسائل مربوط به حاشیه و متن این مراسم باید اضافه کنم، برگزار کننده این جلسات خود مریم بود. سناریو اینطور پیش می رفت که ابتدا مریم از مسعود می خواست وارد این جلسه بشود. علی الظاهر مسعود هم با اکراه و اجبار وارد این جلسه می شد. به این معنی که مسعود نمی خواهد وارد چنین جلسه ای بشود، اما به اصرار مریم وارد می شود. جالب تر اینکه مریم سر اعضای شورای رهبری منت هم می گذاشت، که چون می خواهیم از شما مسئله و تضاد حل کنیم، دست به این کار می زنیم. مثلا می گفت ذهن شما هنوز درگیر آن محدودیت ها و محذوریت های شرعی و سنتی است و این می تواند در ادامه کار باعث بروز مشکل بشود، بنابراین ناگزیریم تضادهای شما را حل کنیم. او تاکید می کرد با این کار یعنی درآمدن شما به عقد مسعود ذهن شما به روی هر مرد دیگری بسته می شود. این هم از نکات جالبی بود که مطرح می شد و به این ترتیب مسعود وارد جلسه می شد و خودش هم خطبه عقد را می خواند و زن ها بله می گفتند. بنیاد خانواده سحر:خطبه عقد هم به همان شکل سنتی خوانده می شد؟ خانم سلطانی: بله دقیقا به همان شکل سنتی خوانده می شد، و بله گرفته می شد. بعد از اینکه مسعود وارد جلسه می شد، ابتدا خودش آنتراکت می داد، بعد همه می رفتند وضو می گرفتند و بر می گشتند و مسعود خطبه عقد را می خواند و زن ها یکی یکی بله می گفتند. البته اگر کسی هم بله نمی گفت، ظاهرا مانعی نداشت. بنیاد خانواده سحر: جاری شدن خطبه عقد برای اعضای شورای رهبری عمومیت داشت. خانم سلطانی: بله، هر سری به سری که اعضای شورای رهبری انتخاب و یا جابجا و جایگذین می شدند، یکی یکی به عقد رجوی در می آمدند. مثلا در مورد خودم یادم است جزو سری چهارم اعضای شورای رهبری بودم. در واقع هر سری که به عضویت شورای رهبری در می امدند این مراسم اجرا می شد. بنیاد خانواده سحر:من فکر می کنم این اتفاقات و بخصوص مراسمی که اشاره می کنید با هر درجه و میزان پای بندی به رجوی و مجاهدین به هر حال یک سری پیامدها و بازخوردهایی برای سازمان به همراه داشته، مایلم درباره این تبعات توضیح بدهید و اگر واقعا چنین نبوده چه مکانیزم و فاکتورهایی از بروز آن اجتناب می کرده است؟ خانم سلطانی: واقعیت این است که تبعاتی که شما به عنوان یک واکنش در مواجه با چنین کنشی متصور هستید، به آن شکل اصلا اتفاق نمی افتاد. اما مثلا در حوزه روابط و نوع تعاملاتی که بعد از این مراسم شاهد بودیم، خوب بکلی شکل و شمایل نشست ها و روابط را تغییر می داد. مثلا تا قبل از بحث محرمیت و عقد کردن، وقتی نشست می گذاشتند و مریم و مسعود با هم می امدند، زن ها بین خودشان و رجوی پرده ای احساس می کردند. یا مثلا در نشست ها، سعی می کردند روسری از سرشان نیفتد. یا در بین گفتگوها یک حجب و حیایی حاکم بود و به هر حال رعایت می کردند. اما بعد از انجام این مراسم و خواندن خطبه محرمیت همه حرفی با هم می زدند، یا نسبت به حجاب تقیدی نداشتند. درباره هر موضوعی ولو کاملا شخصی حرف می زدند. حتی از خصوصی ترین مسائل خودشان صحبت می کردند. از نیازهای عاطفی و شخصی از نیازهای جنسی و به هر حال فضا، فضای هر چه می خواهد دل تنگت بگو، بود. اما قبل از آن یک نوع دست بستگی وجود داشت. بنیاد خانواده سحر: یک جا اشاره کردید اگر کسی هم در این مراسم بله نمی گفت مانعی نداشت، آیا واقعا اینطور بود؟ خانم سلطانی: اشاره کردم مراسم به گونه ای اجرا می شد که خطبه عقد برای تک به تک اعضا خوانده می شد، و اینطور نبود که مثلا خطبه یکبار و برای همه خوانده شود که اگر احیانا کسی نخواست بله بگوید توی چشم نیاید. رجوی هم اصرار داشت بله گفتن تک تک افراد را بشنود. در یک مورد یادم می آید یکی از زن ها از گفتن بله امتناع کرد و بعد این فرد خودبخود در سطح و مدار شورای رهبری قرار نگرفت. چون بعد از این ما دیدیم که او چه به لحاظ سطح تشکیلاتی و چه نشست ها از آن پس در بین ما حضور نداشت و نیامد. شاید توی نشست های رهبری در سطح خودش می رفته، اما در آن سطح دیگر هرگز ما او را ندیدیم و هرگز به نشست های ما نیامد. بنیاد خانواده سحر: جدای از رفع محدودیت های کلامی و نگاه و مسائلی در همین اندازه، آیا این عقد جمعی منجر به رفع سایر محدودیت های دیگری از جمله مثلا لمس کردن و دست دادن با رجوی و کلا هر گونه تماس هم می شد؟ خانم سلطانی: نه در حد تماس و این مسائل نبود. حتی رجوی بعد از نشست ها فرار می کرد و می گفت باید از دست این زنها فرار کرد بعد از هر نشست در اولین فرصت از جلسه خارج می شد. اما شاید اینها هم از شگردها و ترفندهایش بود اما تماس گرفتن و مسائلی از این دست در مناسبات شورای رهبری نبود. بنیاد خانواده سحر: نشست ها الزاما همه جمعی بود، مثلا امکان نشست های دو نفره یا بیشتر وجود نداشت؟ خانم سلطانی: نه الزامی در این مورد نبود، و بعضا ممکن بود تکی هم باشد. مثلا خود من را رجوی سر یک مسائلی که آن موقع داشتم و یا در رابطه با گزارش هایی که در مورد وضعیت من داده بودند چند بار به اتاق کارش احضار کرد. سر همین مسائل بصورت تکی با من صحبت کرد. کلا نشست ها در صورت ها و وضعیت های مختلفی برگزار می شد. یک وقت مثلا با چهار نفر از شورای رهبری که یک یگان بودند، نشست می گذاشت و درباره مسائل شان صحبت می کرد. گاهی هم ممکن بود مسئول بالا یا معاون اش را احضار می کرد و تکی با او نشست می گذاشت. هیچ مرز و محدودیتی برای برگزاری این نشست ها نداشت و هر طور دوست داشت برگزار می کرد. اما یک سری چیزها تعریف شده بود، و اینها کتابچه داشت. مثلا کتابچه شورای رهبری، که اینها را تدوین و چاپ می کردند. به این صورت که مسائل مطروحه هر هفته در نشست شورای رهبری به لحاظ جمع بندی و مسائلی که در کل سازمان وجود داشته، باید تدوین و در این کتابچه به ثبت برسد و ما هم موظف بودیم به عنوان بخشی از کارمان مرتب این گزارشات را مطالعه و درباره موضوعات اش بحث کنیم. یا مثلا اینطور بود که هر مسئول شورای رهبری باید هر روز گزارش مربوط به تشکیلات خودش را بنویسد. مثلا من ممکن بود گزارش کاری تشکیلاتی را می خواندم که ممکن بود در آن مقطع کاری، حتی تحت مسئول هم نداشته باشم- ولی الزاما باید گزارش تشکیلاتی کل سازمان را می خواندم. یا در مورد اینکه مثلا فلان فردی که از سازمان فرار کرده مسائل اش چه بوده است. اینها برای رده شورای رهبری تعریف شده بود، حالا می خواهد تحت مسئول داشته باشد، می خواهد نداشته باشد. بنیاد خانواده سحر: خانم سلطانی بدون اغراق بدون تعارف از مصاحبت با شما لذت می برم. اما احساس می کنم خسته تان کرده ام. با عرض پوزش و سپاس تا جلسه بعدی. خانم سلطانی: خواهش می کنم. به امید دیدار.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا