مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت بیست و دوم

مسعود می پرسید: آیا کسی هست که مدعی داشتن شوهر دیگری باشد؟ بنیاد خانواده سحر: گفتگوی جلسه گذشته را با موضوع انتقال گزارش اعضای شورای رهبری از تحت مسئولین خود به رجوی و مشکلاتی که در این رابطه پیش می آمد، خاتمه دادیم. سعی می کنم با اشاراتی گذرا بحث جلسه پیش را برایتان تداعی کنم. به این دلیل که ادامه صحبت هایمان کماکان حول همین موضوع خواهد بود. شما اشاره کردید که جاری کردن خطبه عقد محرمیت میان اعضای شورای رهبری و رجوی در راستای برداشتن آن محذوریت های اخلاقی بود و مریم به اعضای شورای رهبری گفته بود شماها برای اینکه در روابطتان با مسعود و طرح تناقض ها و پیشرفت کارهای خود مشکلی نداشته باشید باید بپذیرید که همه همسران مسعود هستید. واقعیت این است که شاید برای شما طرح خیلی از مسائل درون تشکیلاتی به لحاظ ممزوج بودن با آنها و ملکه شدن ذهنی و خیلی از فاکتورهای دیگر از جمله عادت و پیوستگی و مستحیل شدن در نوعیت مناسبات بسیار ساده باشد. اما بدون شک انتظار نخواهید داشت مخاطبان شما این مسائل را آنگونه که شما ساده و بدیهی تلقی می کنید با همین نگاه و برداشت از کنار آنها رد شوند. بر این اساس من فکر می کنم هر موضوع تازه ای که شما مطرح و باز می کنید برای مخاطبان شما، در حد یک شوک می ماند. در عین غیر قابل هضم بودن خیلی از این مناسبات و مسائل اما به هر حال به نوعی باید خود را متقاعد کنند در هزاره سوم میلادی این جنس و نوع مناسبات را بپذیرند. احساس من این است که این غافلگیری، تحیر، شوک یا هر چیزی که می خواهید اسم آن را بگذارید به هر روی و به نوعی در مواجه های اولیه با چنین توجیهات و تئوری بافی هایی به اعضای شورای رهبری دست می داده است. اولا می خواستم بدانم برداشت من از غافلگیری درست است یا خیر و اگر نادرست است ظاهرا مفهوم اش این خواهد بود که افراد شورای رهبری با اتکاء به همان اندک دریافت ها و داده هایی که مریم و مسعود ارائه کرده اند، نسبت به موقعیت خودشان با رجوی به عنوان همسران او متقاعد و مجاب شده اند. آیا واقعا اینطور بود؟ خانم بتول سلطانی: بله واقعا این منطق و استدلال را قبول می کردند. یک دلیل اش شاید این باشد که قبل تر مریم از موضع کاملا بالا و به قولی تحقیر کننده به اعضا و موضوع نگاه می کرد. مریم کلیت بحث را اینگونه باز و عنوان کرده و گفته بود؛ شماها فهم این را ندارید که بفهمید محرمیت ایدئولوژیک بالاترین محرمیت است. این نوع تنظیم رابطه با موضوع آگاهانه به دنبال تحقیر کردن طرف خود می رود. این مسئله به نوعی دیالکتیک سوردل را تداعی می کند به این معنی که فرد، یا در اشل بزرگتر جامعه، برای فرار از حقارت به تحقیر کننده خودش پناه می برد. وقتی اینطوری به موضوع نگاه کنید می بینید چقدر فهم این نوع رابطه و هضم اینگونه مسائل برای اعضا ساده و بدیهی می شود. در همین خصوص سعی می کنم به آن توجیهاتی که مسعود و مریم برای ما داشتند، بطور گذرا اشاره کنم. مسعود رجوی در یکی از نشست ها برای اینکه موضوع محرمیت ایدئولوژیک را به قول خودش برای ما عینی کند، می گفت: محرمیت جنسی اگر سقف اش ده باشد، محرمیت ایدئولوژیک سقف اش هزار است. یعنی شما فرض کنید اینجا یک تالار داریم با یک سقف بسیار بلند، اگر کسی زیر این میز قرار بگیرد، این می شود سقف یک ازدواج معمولی که همان رابطه زن و شوهری است. اما سقف ارتباط ایدئولوژیک و آرمانی و ذوب در رهبری سقف تالار است. منتهی چون شما افرادی هستید که مردمک چشم تان یا اندیشه تان همچنان یک اندیشه کهنه است، این مسئله توی ذهن شما نقش می بندد که من با شما نامحرم هستم. به همین دلیل نمی توانید راحت حرف بزنید. حالا برای اینکه بهانه برداشته بشود و این حائل از زن توی گیومه * برداشته شود، دست به این راهکار می زنیم. وقتی مریم توی بحث ها حرف از زن داخل گیومه می زند، منظورش زنی است که در مناسبات جامعه عادی بزرگ شده و باورهای آن جامعه به او حاکم است. یا به بیانی می شود گفت منظور او کم و بیش همان زن به مفهوم سنتی و ضعیفه است. یا مثلا برای تحقیر زن سنتی اینطور مطرح می کرد که زن سنتی برای شوهرش چادر به کمر می بندد و از او دفاع می کند و اگر شوهرش خون بخواهد برای او می دهد. یا اینکه اگر در جوانی زنی به عقد یک مرد در بیاید و مرد حتی برای یک عمر به مسافرت برود این زن تا زمان برگشتن شوهر خودش را در تملک مرد می داند. با این برداشت ها از زن داخل گیومه تاکید می کرد چون شما کماکان در چنین وضعیتی هستید و هنوز از دنیای کهنه و اندیشه های قبلی عبور نکرده اید، این کار را فقط برای برداشتن حائل ذهن شما انجام می دهیم. طبعا در چنین وضعیتی ما هم بخاطر اینکه خودمان را از زیر چنین نگاه حقارت آمیزی خارج کنیم، به سهولت متقاعد و مجاب می شدیم. یا به اشکال دیگری سعی می کرد ما را نسبت به وضعیت خودمان دچار تردید و تزلزل بکند به این طریق که می گفت شماها چرا راحت صحبت نمی کنید و چرا اینقدر در قید و بند این هستید که روسری تان عقب نرود. یا سر بعضی مسائل هر کاری می کرد افراد بحث ها را جلوی مسعود مطرح نمی کردند و می گفتند ما روی این را نداریم که بحث تحت مسئولمان را در نشست رهبری مطرح کنیم. یادم است مریم بخاطر این کار ما را توبیخ می کرد و می گفت چرا شما بین خودتان و مسعود احساس فاصله می کنید. در ادامه نتیجه گیری می کرد این فاصله ناشی از ذهن شما است. بنیاد خانواده سحر: ببخشید قبل از اینکه ادامه بدهید می خواهم همین جا بپرسم احساس شخصی و تلقی خود شما از این نوع رابطه با مسعود چگونه بود. منظورم این است که عمیقا می توانستید خودتان را متقاعد کنید یا بر اساس آن دیالکتیک سوردلی در واقع به تحقیر کننده خودتان پناه می بردید و یا اینکه اساسا موضوع برای تان لاینحل باقی می ماند. خانم بتول سلطانی: در مورد خودم می توانم بگویم تقریبا نصف عمر تشکیلاتی ام را توی سازمان سر همین بحث ها گذراندم. دست آخر هم البته در درون متقاعد نشدم. بنیاد خانواده سحر: حالا اگر در ادامه سوال قبلی توضیح تکمیلی دارید، بحث تان را ادامه بدهید. خانم بتول سلطانی: این را عرض می کردم که توی بحث های مربوط به شورای رهبری مریم می گفت این فاصله ای که شما احساس می کنید واقعیت ندارد و کاذب است و انگیزه و مکانیزم اش اندیشه ارتجاعی شما است. در ادامه این تلقی و القاء تاکید می کرد، بخاطر اینکه این فاصله هم برداشته بشود، خطبه عقد جاری می کنیم که شما راحت تر و بی پرده حرف هایتان را بزنید. مثلا روی این موضوع اصرار داشت تا به ما بباوراند که کسی از میان شما مدعی این نیست که شوهر دیگری دارد. بنابراین مسعود از همه لحاظ تکیه گاه شما است و باید با او بدون حائل روبرو بشوید. جالب بود که در ادامه این مباحث مسعود از جمع سوال می کرد: آیا کسی هست که مدعی داشتن شوهر دیگری باشد؟ و تاکید می کرد، اگر کسی احساس می کند یک اپسیلن و سر سوزن وابستگی دارد و یا خودش را در تملک شوهر قبلی اش می داند، از جلسه بیرون برود. بنیاد خانواده سحر: یعنی در واقع علت این ازدواج ها را هم به نوعی از دوش خودش بر می داشت و به دوش اعضای شورای رهبری می انداخت. شاید با این توجیه که این رهبری باید بابت همه عقب ماندگی ها و تفکرات ارتجاعی حاکم بر زن ها و برای رها کردن و آزاد کردنشان از انواع استثمارهای طبقاتی و تاریخی و… باز از کیسه خودش هزینه کند و خودش را فدا کند؟ خانم بتول سلطانی: دقیقا همینطور است. یعنی شما در سرفصل های مشترک اینچنینی همیشه با کسی مواجه هستید که آماده است برای تغییر و تحول و انقلاب و… و عبور دادن دیگران از تضادها و تناقض ها و… از خودش مایه بگذارد. اگر مسعود با تمام بار معنایی که در سازمان برای او قائل هستند، مسعود می شود و مسئولیت همه چیز را یک تنه بعهده می گیرد، دقیقا بخاطر این شاخص و از خودگذشتگی او در همه ابعاد و مسائل است. اگر صورت مسئله را با همین سادگی مطرح کنیم می بینیم که رجوی در نوعیت خودش یک آدم معمولی نیست. و این همان چشم اندازی است که می خواهند از رجوی به کلیت سازمان القاء کنند. بنیاد خانواده سحر: به پایان آمد این دفتر در این نوبت، اما حکایت مسعود رجوی و ما و شما به قوت خودش باقی است. خسته نباشید و تا جلسه آینده خدا نگهدارتان. خانم بتول سلطانی: این قصه سر دراز دارد. با تشکر از شما. * منظور از زن توی گیومه زنی است که در جامعه عادی رشد کرده و باور و عقایدش باورهای یک زن در جامعه عادی و معمولی است. به این زن اصطلاحا در سازمان زن توی گیومه می گویند. (توضیح از خانم سلطانی)

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا