حمید حاجی پور از مناسبات مجاهدین می گوید

دفتر انجمن نجات گیلان بار دیگر میزبان جمعی دیگر از خانواده های رنجدیده و چشم انتظار با حضور عضو رها شده از فرقه رجوی بنام اقای حمید حاجی پور بود. دراین دیدار دوستانه و بسیار صمیمی حمید حاجی پور درابتدا ازتجارب بسیار تلخ حضور 20 ساله خود درتشکیلات فریبنده فرقه رجوی موسوم به سازمان مجاهدین سخن گفت و درادامه به سوالات وابهامات خانواده های حاضر درجلسه با حوصله تمام پاسخ گفت.
درحالیکه خانواده های چشم انتظار آرزوی بازگشت عزیزانشان را دردل داشتند و از بازگشت آقای حاجی پور بشدت خوشحال بودند به چهره حمید خیره شده وبه حرفهای دردمند وی گوش دادند:

دراین دیدار دوستانه و بسیار صمیمی حمید حاجی پور درابتدا ازتجارب بسیار تلخ حضور 20 ساله خود درتشکیلات فریبنده فرقه رجوی موسوم به سازمان مجاهدین سخن گفت و درادامه به سوالات وابهامات خانواده های حاضر درجلسه با حوصله تمام پاسخ گفت." آرزو دارم فرزندان شما نیزدرآینده ای نه چندان دوربه آغوش خانواده بازگردند و شما نیز مثل پدر و مادر وسایراعضای خانواده ام که ازدیدار و بازگشت من به وطن وکانون خانواده بغایت خوشحال شدند، خوشحال و مسرورشوید و چشم انتظاری تان به پایان برسد. جا دارد که ازتلاشهای انساندوستانه ودرعین حال بی چشم داشت انجمن نجات در راستای رهایی من ازمناسبات سازمان ازصمیم قلب تشکر کنم وهمچنین ازدولت عراق ونیروهای عراقی مستقردرورودی پادگان اشرف که دررهایی من نقش داشتند هم تشکربکنم وازدولت ایران و مشخصا سفارت ایران که درپی جدایی من ازسازمان وبازگشت به وطن فی الواقع زحمتها کشیده وتسهیلات فراوانی ایجاد کردند. الحق روی هم رفته ازهمه دست اندرکاران دراین نبرد انسانی با مخوف ترین سازمان تروریستی موسوم به مجاهدین تشکروقدردانی میکنم وشرمنده پدرومادرسالمند وپیرم هستم انشاءالله که بتوانم درزمان پیری وکهولت سن پدرومادرم عصای دستشان باشم ودرکنارآن با انجمن نجات گیلان درراستای افشاگری چهره پلید سازمان وبازگشت سایردوستان خود که کماکان دراسارت بسرمیبرند همکاری خواهم کرد.
درست است که من سی ویکم فروردین سال جاری ازسازمان جدا شدم وبا معرفی خود به نیروهای عراقی مسقردرکمپ اشرف وبا کمک مسولین زیربط به وطن بازگشتم وهم اکنون نزد شماهستم ولیکن بطورواقع من سالیان بود که دیگرنفرسازمان نبودم وازآنها بریده بودم وقبولشان نداشتم ولی آنچنان دردنیای مغزشویی مسخ لاطائلات سران سازمان شده بودم وبا ذهنیتی که برایم ایجاد کرده بودند دیگرتوان تصمیم گیری برای خروج ازسازمان نداشتم ودرمنتهای ناامیدی به زندگی ودسترسی به خانواده صرفا بی هیچ رقبتی به اهداف سازمان که تماما دروغ وکذب محض بود با تحمل فشارهای روحی فراوان قفل شده بودم."

یکی ازخانواده های حاضردرجلسه وازخواهران اصغربیاتی اسیردربند اشرف بی صبرانه پرسید: چطورشد این قفل شما بازشد وتصمیم گرفتی که ازآنها جدا شوی والان درکنارخانواده ات باشی؟ یعنی میشه یک روزی هم اصغرما که مثل خودت اسیرجنگی بود به نزد ما بیاید.خانم بیاتی بغض کرده ادامه میدهد: بیین مادرپیرم درکنارم نشسته، آنقدرگریه میکند که اشکهایش خشک شده، واقعا بگواصغرچکارمیکند وکی بازمیگردد؟ آقای حاجی پورکه اصغربیاتی را کاملا میشناخت و با هم بودند درخطاب به خواهراصغرگفت:

"این روزها شما ها وسایرخانواده های نگران را که می بینم واقعا بشدت دلم میگیرد ومیسوزم واحساس شما را درک میکنم. مطمئن باشید اصغرشما وسایراصغرها ازآنها بریدند ومی خواهند که پیش شما بیایند وزندگی راحتی داشته باشند ولی باوربکنید که آنچنان مغزشویی شدند ونسبت به ایران با تبلیغات سویی که ازطرف سازمان می شود، ذهنیت بدی دارند. میترسند که بعدازسالیان حضوردرپادگان اشرف به ایران بازگردند و مورد بازخواست قراربگیرند وچه بسا زندانی شوند!!!!! من هم همین ذهنیت را داشتم ودر حقیقت درابتدا میخواستم به نیروهای عراقی پیشهاد بدهم به خارجه بروم تا امنیت من تضمین شود. ولی دردیداربا برادرم درکمپ اشرف که ازایران آمده بود خیلی ذهنم بازشد وبا شنیدن حرفهای برادرم که ازقضا دوقلو هستیم وعاطفه وعلاقه خاصی به هم داریم، قفل ذهنم بازشد وتوانستم جسارت بخرج داده وبرای همیشه ازفرقه لعنتی رجوی بکنم وراحت شوم وجا دارد که ازتلاش برادرم که نقش بسزایی دررهایی ازاسارت من درپادگان اشرف داشت عمیقا تشکربکنم وتا عمردارم مدیون وی هستم. نتیجه اینکه میخواهم بگویم خانواده درآزادی وگسستن اسرای دربند سازمان بسیارموثروتعیین کننده است. یک ملاقات حضوری خانواده با اسیردربند وبدون کنترل سازمان لاجرم به بازشدن قفل اسارت ذهن وروح اعضای سازمان خواهد شد. طوری که سازمان نیزازحضورخانواده درپادگان اشرف هراس دارد وبه اعضای غافل القاء میکند که خانواده کانون فساد است وازارتباط با خانواده دوری بکنید. حتی بعدازاینکه برادرم به ملاقاتم آمد وتوانست بخوبی روی من تاثیربگذارد تا بیشتروعمیقترفکربکنم وازسازمان بکنم ورها شوم، سران سازمان به سراغم آمدند وبا تهدید وفشارخواستند که دربرنامه تلویزیونی آنها شرکت کنم وبرعلیه خانواده خود خصوصا برادرم موضع بگیرم وبگویم برادرم ازطرف وزارت اطلاعات آمده است وانجمن نجات اورا اعزام کرده است وازاین مزخرفات که مطلقا زیربارنرفتم ومقاومت کردم ومصربودم وبه آنها گفتم که دیگرحتی یک روزتحمل شماها را ندارم ومیخواهم ازشرشما گریخته وراحت شوم. بله من توانستم قفل واسارت 20 ساله را بشکنم ورها شوم به امید اینکه سایراعضای دربند نیزیک روزی طعم آزادی وزندگی بدون کنترل تشکیلات با مناسبات خائنانه رجوی را بچشند."

خانم هاجر امدادی مادر دو اسیر بنامهای احمد و امین تلاوتی که گریان عکس عزیزانشان را دردست گرفته بود به حرف آمد وگفت: من به همراه همسرم دوبار با تحمل مشکلات زیاد خودمان را به کمپ اشرف اما اصلا اجازه نداشتیم که راحت با فرزندانم صحبت کنیمخانم هاجرامدادی مادردو اسیر بنامهای احمد و امین تلاوتی که گریان عکس عزیزانشان را دردست گرفته بود به حرف آمد وگفت: من به همراه همسرم دو بار با تحمل مشکلات زیاد خودمان را به کمپ اشرف رساندیم باراول درسال 83 درمحاصره نیروهای امنیتی سازمان اصلا اجازه نداشتیم که راحت با فرزندانم صحبت بکنم ودرآن محیط کنترل شده توانستم بچه هایم را متقاعد کنم که به کشورخود برگردند اخرانها سیاسی نبودند وبرای اشتغال به کشورهمسایه ترکیه رفته بودند که توسط عوامل سازمان ربوده شده وبا وعده و وعید پول واشتغال درکشورهای اروپایی به کشورعراق برده شدند وسرازپادگان اشرف درآوردند.
سری آخرپائیز87 مجددا به عراق رفتیم ولی سازمان اجازه نداد که من بچه هایم را ببینم ودم درپادگان اشرف خانم عذرا علوی طالقانی آمد وبه ما توهین کرد وگفت بروید گم شوید شما ازاعضای اطلاعات ایران هستید وسپس بچه هایم را به تلویزیون کشاندند وبه انها القاء کردند تا حرفهای سازمان را تکرارکنند ومدعی شوند که پدرومادرپیرشان می خواهند مارا به ایران ببرنند تا به کشتن بدهند اخرکدام پدرومادرچنین کرد که ما دومی باشیم. درپی سخنان دردمند مادردواسیر، اقای حاجی پوردراین باره نیزچنین گفت:

به صحنه کشاندن بچه ها به برنامه تلویزیونی که ازموضع ضعف واستیصال درقبال اقدامات انساندوستانه انجمن نجات وارتباط فعال آن باخانواده ها صورت میگیرد ازترفند ضدانسانی سازمان محسوب میشود. چرا که سازمان وقتی دراثرفشارروحی وجسمی موفق میشود فردی را پای شوی تلویزیونی بیاورد تا برعلیه خانواده اش اززبان سازمان موضع بگیرد ومتاسفانه بعضا فحاشی وهتک حرمت بکنند، پس ازآن به وی القاء میکند توبا انجام این مصاحبه تلویزیونی دیگرقادربه بازگشت به ایران نخواهی بود ودرصورت بازگشت شکنجه واعدام خواهی شد!!!
بدین وسیله خودبخود خواسته یا نا خواسته دراذهان اعضای دربند وغافل موانعی برسرتصمیم جدایی ازسازمان وبازگشت به وطن ایجاد میشود. من شخصا خودم احمد وامین را می شناختم ومیدیدم که چگونه به خانواده شان عشق می ورزیدند وناراحت ازاینکه با فریب سازمان مجبوربه صحبت علیه خانواده شان شدند وجالب هم این بود به غلط گمان میکردند که بخاطرآن مصاحبه اجباری برآمده ازفشارروحی سران سازمان، واقعا دیگرامکان بازگشت به وطن را نخواهند داشت درحالیکه من تجربه کردم واصلا اینطورنیست. برخلاف تصوراتم که سازمان درطی سالیان به من القاء کرده بود پس ازبازگشت به وطن مسولین جمهوری اسلامی عزت واحترامی که به من داشتند هیچگاه درطول 20 سال حضورم درسازمان ازسران سازمان ندیدم و بجد ازاین واقعه دچارشوک شدم وبخود آمدم که طی 20 سال چقدرازسازمان دروغ شنیدیم.

اعضای خانواده ها جملگی درتعجب بودند که اززبان یک ناراضی وعضوجدا شده چه ها که نمیشنوند! درمیان بهت وسکوت حاکم درجلسه خانم گویا ازفعالان انجمن نجات گیلان ویکی ازخواهران محمدرضا گویا اسیردربند فرقه رجوی نا باورنه پرسید: شخص شما وسایرین که مورد عفوقرارگرفته وبه آغوش خانواده بازگشتید وانشاءالله که عزیزانمان نیزچنین بکنند، به هرحال خواسته یا ناخواسته وتحت هرشرایطی مدت مدیدی درکنارسازمان بودید یعنی خداوکیلی پس ازبازگشت به تهران کاری با شما نداشتند، مثلا زندانی نشدید ویا حتی مورد مواخذه قرارنگرفتید! احیانا چنین هم بوده باشد برایمان امری طبیعی خواهد بود چراکه سالیان درصفوف سازمان برعلیه کشوربودید.
اقای حاجی پورکه لبخندی برلب داشت درتوضیح گفتند:

والله ازشما چه پنهان که من نیزهمین ذهنیت را داشتم وبرای خودم بریده بودم که پس ازبازگشت حداقل چندماهی را درزندان باشم. اصلا به واسطه همین ذهنیتهای القاء شده است که بچه ها درپادگان اشرف به رغم میل باطنی شان متاسفانه ماندگارشدند. حقیقت چیزدیگری بود که حتی درمخیله من هم نمی گنجید که من پس ازبازگشت وبقول شما درتهران با آن مواجه شدم. صادقانه باید خیلی کوتاه ولی شفاف اعلام کنم نه تنها زندانی نشدم ومورد مواخذه قرارنگرفتم، بشدت مورد استقبال وعزت واحترام قرارگرفتم وخیلی شرمنده شدم. آنچنان مارا تحویل گرفتند وتحویل خانواده هایمان دادند که تکرارمیکنم تماما عزت واحترام وسرشارازبرخوردهای انسانی بود وفقط شرمندگی برایم باقی گذاشت.

درحالیکه خانواده های چشم انتظار آرزوی بازگشت عزیزانشان را دردل داشتند و از بازگشت آقای حاجی پور بشدت خوشحال بودند به چهره حمید خیره شده وبه حرفهای دردمند وی گوش دادند

درادامه جلسه خانواده ها با طرح سوالات مختلف ومتنوع ازاقای حاجی پورپاسخ میشنیدندکه پرداختن به جزئیات آن درحوصله این گزارش نیست وصرفا ضروری میبینم که خواسته پایانی خانواده های حاضردرجلسه را منعکس کنم وآن اینکه خانواده ها مصربودند که با ذکراسامی آنان درسایت انجمن نجات شاید که به گوش اعضای دربند برسد که حمید حاجی پوربه وطن بازگشته ودریک محیط سالم توانسته با تعدادی ازخانواده ها دیداری هم داشته باشد.
انشاءالله که به خواست خدا شاهد بازگشت تمام عناصرناراضی سازمان به کانون خانواده بوده باشیم. خانواده های حاضردرجلسه که به ذکراسیردربند اکتفا میکنیم:
1- علی قلیزاده
2- علی تولمی مقدم
3- اصغربیاتی
4- خسروسلیقه دار
5- رضا رجب زاده
6- محمدجواد نوروزی
7- اسماعیل پورحسن
8- منصورفدای گوهری
9- منصورراهدار
10- جمشید لقمانی
11- میرافضل حبیب پورشریفی
12- احمد وامین تلاوتی
13- محمدرضا گویا
14- امین اسدان
15- خسرواحمدپورلختکی
16- داریوش بال افکنده
17- علی اصغرحاتم
18- حجت رفیعی
19- نرگس لطیفی
20- اسماعیل قاسمی
21- عظیم راد محمدعلی زاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا