خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت پانزدهم

برخی جرائم سازمانی در فرقه مجاهدین تراشیدن سبیل
یک روز یکی از تحت مسئولینم را دیدم که به شدت ناراحت بود. به سراغش رفتم و پرسیدم چی شده. او رابطه ی خیلی دوستانه و صمیمانه ای با من داشت. و هر مشکل و ناراحتی که داشت به من می گفت. گفت: هیچی. یک کمی باهاش شوخی کردم و از این ور و آن ور گفتم آخرش با لحن شوخی بهش گفتم حالا می گی چته یا نه؟ که با حالتی بغض آلود گفت: من چند ساله توی سازمان هستم؟ گفتم خودت بهتر می دانی ولی حوالی 10 سالی است. گفت مگه من کم کاری میکنم و یا از زیر کار در می روم. گفتم این چه پرت و پلاهایی است که می گویی.؟ بگو ببینم کسی چیزی بهت گفته؟ گفت برادر منصور (از مسئولین و ارشد قرارگاه 7 و از افراد قدیمی سازمان) مرا در اتاق کارش صدا کرد و گفت چرا سیبیلت را زده ای؟ می خواهی برای کی خودنمایی کنی و.. خلاصه یکی از جرائم در سازمان مجاهدین سبیل زدن است که این نفر بیچاره را این طور به پیچ و تاب انداخته بود. استفاده از عطریات
از جمله جرائم دیگر در مجاهدین استفاده از عطر یا ادکلن خارجی و خوشبو بود. البته نه برای زنانشان. برای مردان ان هم در لایه های پایین تر؛ چند بار سر ادکلن زدن و بوی عطر به من گیر دادند. من هر از گاهی که به بغداد یا شهر برای خرید می رفتیم و من اسکورت شان بودم به طریقی پول گیر می آوردم و عطری برای خودم یا بعضی بچه ها می خریدم. بعد چند بار گیر دادند که: چرا با زدن ادکلن خودنمایی می کنی؟ و چه قصد و هدفی را از این کارت در مناسبات دنبال می کنی؟ آیا می خواهی فضای بورژوازی را ترویج بدهی؟ اصلاح موی سر
محمود رضا قلی ـ که به او شبدر قلی می گفتیم ـ یک بار به ارسلان اسماعیلی گیر داده بود به اصلاح سر به بچه ها گیر می دادند که مثلاً چرا بغل موهایت را زیاد کوتاه کرده ای؟ و این پسر کم سن و سال حسابی به هم ریخته و کلی گریه کرده بود. گوش کردن به رادیو
یا از دیگر جرائم در مجاهدین گوش کردن به رادیو می باشد. اگر کسی را حین گوش کردن به رادیو ببینند هزار تا ماسک از بریده یا شل ـ یعنی در مبارزه شل شده ـ و در بعضی موارد حتی نفوذی به او می بستند. مثلاً می گفتند: دارد گوش می دهد به رادیو رژیم تا اگر پیامی برایش بیاید بشنود و با این اتهام پدر طرف را در می آورند.
هنگامی که می دانستم خبرهایی است و باید اخبار دقیق را از رادیو های دیگر مثل رادیو بخش فارسی امریکا یا رادیو فردا و… بشنویم، می رفتم در حمام یا دستشویی و اخبار گوش می کردم و بعد به بقیه بچه ها می رساندم. واقعاً عین زندان. محفل زدن
از دیگر جرائم در مجاهدین این که دو ـ سه نفر با هم بنشینند و صحبت کنند. به این کار می گویند محفل زدن. به گفته ی رجوی محفل در مناسبات مجاهدین، شعبه سپاه پاسداران است و جرمش مثل جرم و مجازات یک پاسدار است. بعضاً که می خواستیم با دوستان و بچه هایی که با هم ندار بودیم و به هم اعتماد داشتیم چند کلام صحبت کنیم واقعاً با آرتیست باز ی، کلی عادی سازی می کردیم تا کسی متوجه نشود. بچه ها به شوخی می گفتند این قدر در ضد تعقیب زدن و عادی سازی مسلط شده ایم که سازمان CIA یا KGB هم نمی تواند سرنخی از ما به دست آورد. مثلاً از کنار هم رد می شدیم و می گفتیم D26. یعنی بیا پشت سالن غذاخوری. در آن محوطه تاریک کارت دارم. بعد از چند دقیقه اول یکی می رفت و بعد نفر بعدی. یا یک سری کلمات رمز درست کرده بودیم که فقط خودمان می دانستیم یعنی چه؟ مثلاً می گفتیم عقاب 8. یعنی خطر و حساس شدن اوضاع تشکیلاتی بر روی یک نفر. یا عقاب 8 ناصر. یعنی به ناصر گیر داده اند که رابطه ی محفلی داری و زیر نظر دارندش. بقیه باید تا مدتی که او سرخ است زیاد با او رابطه نداشته باشند. واقعاً قرارگاه 7 که حتی خود مسئولین می گفتند عین منطقه آزاد شده بود. هیچ کنترل جدی ای مجاهدین روی این قرارگاه نداشتند و در سر فصل 30 ژوئن بیشترین نفر از همین قرارگاه از مجاهدین جدا شد که نهایتاً هم مجبور شدند قرارگاه 7 را منحل کنند و هر کدام را به یک جایی بفرستند که دیگه رابطه ها وجود نداشته باشد و نفرات همدیگر را نبینند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا