از چه زمانی فرقه مجاهدین خلق میانه رو شده است

تمامی احزاب وجریانات و گروه ها ی سیاسی دارای رنگی هستند که معرف آنهاست و با آن رنگ پرچم خود را در متینگ ها و برنامه هایی که دارند به اهتراز در می اورند. همگان با دیدن آن رنگ ها تشخیص می دهند که این برنامه مربوط به چه جریانی است. نیروهای چپ هستند یا میانه رو یا راست یا صلح طلب و…. مثلا هفت رنگ اصلی معرف ضد جنگ است که طرفداران صلح از ان استفاده می کنند. رنگ زرد در اروپا معرف سرمایه داران میانه باز است که در تمام کشورهای اروپائی هم وجود دارند. آنها به تنهائی خودشان قدرتی ندارند وبرای بقدرت رسیدن همیشه با نیروهای دیگر ائتلاف تشکیل می دهند. و در واقع برای آنها ماهیت اپوزیسیون اهمیتی ندارد که این اپوزیسیون مربوط به جریان راست است یا نیروی چپ یا میانه. برای آنها رسیدن به قدرت مهم است که همه چیز را فدای قدرت می کنند. به قول خودمان آنها حزب باد هستند هر طرف که باد بوزد آنها به ان سمت هستند. فرقه مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود رجوی چند سالی است در خارجه در تظاهرات ها و متینگ های خود از پرچم زرد استفاده می کنند. این در حالی است که رنگ زرد شاخص میانه بازان است. سوال اینجاست که از چه زمانی این فرقه تبدیل به میانه باز شده است؟ ایا این فرقه خشونت گرائی را دیگر به کنار نهاده است؟ اگر خشونت گرائی را به کنار نهاده اند چرا آن را رسما اعلام نمی کنند؟ ایا این رنگ عوض کردن برای کلاه گذاشتن بر سر غربی ها نیست؟ به خصوص بعد از 11 سپتامبر 2002 که همه از تروریسم و خشونت متنفر شده اند. در زبان فارسی شکرشکن ضرب المثل های جالبی داریم که یکی ازآنها داستان شترمرغ است وقتی می گویند تخم بگذار می گوید که من شتر هستم وقتی می گویند بار ببر می گوید من مرغ هستم. آقایان مجاهدین! اگر شما میانه باز هستید پس آن به اصطلاح ارتش آزادی بخش و کارهای تروریستی، خشونت گرائی و …. چیست؟ اگرهم ارتش دارید و جنگجوهستید پس این نمایش میانه بازی چیست که درمیتینگ ها و برنامه های بیرونی با لباس زرد و پرچم زرد ظاهر می شوید؟ حتی مریم قجر عضدانلو در اکثر برنامه ها با لباس زرد ظاهر می شود. واقعیت امر چیست و این فرقه چرا دارد این طور اطوار می ریزد؟ واقعیت امر این است هنگامی که بلوک شرق در برابر غرب صف آرائی کرده بودند، از سازمانها و جریانات خشونت گرا که خط و مشی جنگ مسلخانه داشتند حمایت کامل میکردند. این سازمانها در چند مورد هم به اهداف خود رسیدند و قدرت را به دست گرفتند. بعد از فروپاشی شوروی اکثر این جریانات هم از بین رفتند و یا اینکه بطور کامل خط و مشی خود را عوض کردند تا توانستند به حیات سیاسی خود ادامه بدهند. تتمه آن جریانات مانند فرقه رجوی باقی ماند که از ترس متلاشی شدن جرئت نکردند که خط و مشی خود را عوض کنند و بیش از هر کسی پوکی و بی محتوا بودن استراتژیک تشکل خود را می دانند. آنهاخوب میدانند که اگر تغییر مشی بدهند باید شاهد نابودی تشکیلات خود باشند. از طرفی هم پس از11 سپتامبر 2002 که همگان رویکرد تروریسم و خشونت گرائی را دیدند به شدت از این جریانات متنفر شده اند و این جریانات دیگر دربین مردم جایگاهی برای ادامه حیات ندارند پس به اجبار در دورویی زندگی می کنند. در درون فرقه یا تشکیلات خود به دنبال اهداف تروریستی و خشنونت هستند. آنرا در درون مناسبات ترویج می دهند و از طرفی نیروها را در یک دنیای بسته فرقه ای نگه می دارند که به هیچ وجه با جوامع بشری در تماس نیست. از طرف دیگرنیزنزد غربی ها با چهره بزک کرده ماسک حقوق بشری و میانه بازی خود را معرفی می کنند. پس بر همگان روشن است که اینها همان گرگ هایی هستند که در لباس میانه باز این بار ظاهر شده اند. نان را به نرخ روز می خورند و همه چیز را فدای مصلحت می کنند. در هر کجا هم که لازم باشد مانند یک ماه قبل درسرژی* عمل می کنند. ابائی هم ندارند که دست آنها رو می شود و ان ماسک از چهره کریه آنها برداشته می شود. مردم هوشیار تر از این ترفند ها هستند که این بار گول این قماش جریانات را بخورند و به شغال باج بدهند. پس باید به این فرقه گفت سر جایت بنشین!! با این رنگ عوض کردن ها نه تنها نزد مردم ایران. بلکه در غرب هم مشت شما برای مردم باز شده است و شما را می شناسند. دلتان را به این خوش نکنید که تعدادی مواجب بگیر دائم در اطراف شما هستند و الفاظات شمارا تکرار می کنند. *حمله چماقداران رجوی به جداشدگان درشهرسرژی فرانسه که منجربه مجروح شدن چندتن از جداشدگان گردید.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا