مسعود رجوی طاقت شنیدن صدای مخالفان و منتقدان را ندارد

داشتم سخنرانیهای مسعود رجوی را گوش میکردم مسعود رجوی که در میتینگ های مختلف در فاز سیاسی فریادش به آسمان می رسید که ما را شکنجه می کنند و زندانی می کنند و… وقتی در فرقه رجوی در زندان انفرادی بودم و زیر شکنجه و بازجوی و… بازجو میگفت مسعود رجوی دستمان را بسته و گفته یک سیلی به کسی نزنیم عجب روزگاری بود صبح تا شب بازجوی های طولانی مدت و شکنجه و بعد شکنجه گران میگویند مسعود رجوی دستمان را بسته تا یک سیلی به کسی نزنیم دروغ به این بزرگی مقسر هم نیستن دست پرورده های مسعود رجوی هستن وقتی بعد از شکنجه پرتابم میکردن با مشت و لگد داخل سلولم از خدا میخواستم که هر طوری شده مسعود رجوی را ببینم و به اطلاع او برسانم و او را از موضوع شکنجه مطلع کنم و گمان می کردم مسعود رجوی رهبر مهربان و دلسوز با شنیدن این موضوع به حالت اغماءِ رفته! تحمل شنیدن این ظلم ها و شکنجه ها در تشکیلات را نداشته و با آنها برخورد شدید می کند، ولی واقعیت غیر از این بود و همه خشونت ها بدستور رجوی صورت می گرفت.
آری رجوی که در میتینگ های مختلف در فاز سیاسی فریادش به آسمان می رسید که ما را شکنجه می کنند و زندانی می کنند و… درست این شعار های مسعود رجوی مثل دزدی میماند که دزدی کرده و دنبالش میکنند و دزده فریاد میزنه دزد بگیرید و خودش را با این سر پوش فراری میده حال گناه من چه بود که جانم را کف دستم گذاشته بودم و به فرقه رجوی رفته بودم و زیر بازجویی
شکنجه گر میگفت وقتی در فاز سیاسی یک مجاهد را میگرفتن انقدر شکنجه میکردن تا خون بالا می اورد به شکنجه گر فرقه میگفتم گناه من چیست که برای آزادی مردمم به اینجا آمدم شما دارید عقده های گذشته را سر من خالی میکنید؟؟؟؟؟؟؟ گرچه کسانی هم بودند که باور نمی کردند، مسعود رجوی پشت همه زندان ها و شکنجه ها و کتک زدن های تشکیلاتی برعلیه منتقدین در سازمان باشد و حتی بعضی ها ساده لوحانه در نشست های جمعی تلاش می کردند، طوری این موضوع(کتک زدن افراد) را که گمان میکردند، شخص رجوی از آن بی اطلاع است به اطلاع او برسانند و او را از این موضوع مطلع کنند مسعود رجوی در مناسبات و تشکیلات خود تحمل شنیدن صدای اعتراض و انتقاد را نداشت و اگر کسی، حتی قدیمی ترین و پیشکسوت ترین عضو فرقه جرأت انتقاد به خط و خطوط و ایدئولوژی فرقه را به خود می داد، به شدیدترین شکل ممکن مورد خشونت تشکیلاتی قرار می گرفت. امروزه دیگر از آن شخصیت کاریزماتیک مسعود رجوی خبری نیست، بلکه ما در سالهای اخیر شاهد یک رهبری دیکتاتور مآبانه، بی رحم و خشن در فرقه بودیم که به هیچ کس رحم نمیکرد و هر صدای اعتراضی را در گلو می خشکاند چطور میشود که مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو که دستور زندانی کردن نفرات و شکنجه کردن نفرات و به قتل رساندن نفرات و اعدامهای مثنوعی کردن را در فرقه صادر میکرد و به فدا و صداقت یارانش خیانت کنند و از صحنه فرار کنند حال بیایند در اروپا با کت و کروات و گریم کردن از صبح تا شب ادعاو دم از آزادی و دمکراسی بزند و وعده بدهد زیر سؤال می رود، چون کسی که طاقت شنیدن صدای مخالفان و منتقدان خود را ندارد، به کسی اجازه اعتراض نمی دهد، فعالیت ناراضیان و جداشدگان خود را به شدت سرکوب می کنند، نمی توانند پرچمدار آزادی در ایران آینده برای مردم باشند، خانم مریم قجر عضدانلو و مسعود رجوی نمی تواند با چند نفر جداشده کنار بیایند، چطور با70 میلیون ایرانی می توانند سازگار باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دمکراسی که خانم مریم قجر عضدانلو و مسعود رجوی در وصف آن می گویند و قرار است برای پیر و جوان به ارمغان آورند، در فرقه رجوی و بین اعضاءِ وجود داشت، امروز چند هزار نفر مظلومانه درعراق گرفتار نمی شدند و به زنجیر کشیده نمی شدند، وقتی هر در و پنجره ای برای رهایی و فرار از زندان بسته است، فقط مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو فرمان می دهند و دیگران محکوم به اطاعت اجباری هستند نه آزادی وجود دارد و نه دمکراسی، بلکه خفقان مطلق است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا