سخنرانی های رضا اکبری نسب در مقابل درب ورودی اشرف – قسمت دوم

خصوصیات تشکیلات و سازمانهای دموکراتیک
اینجانب رضا اکبری نسب، برادر سید مرتضی و فرزند رعنایش موسی – که به ترتیب 25 و حدود 17 سال اشرف نشین بوده و هستند، می باشم.
برادرم و تعداد قابل توجهی از افرادی که اینک در چند صد متری آنها مستقرم، کمی تا قسمتی می دانند که اینجانب کسی هستم که در امر درک اساس نامه و برنامه ی سازمانهای مدرن و دموکراتیک، تجربه ی 40 ساله ای را در اندوخته های ذهنی خود دارم و بنابراین می توانم ابراز نظر کنم که خصوصیات تشکیلاتی و ماهوی جریانات دموکراتیک – البته با اغماض بیش و کم و به طور خلاصه – چنین است:
1- اعضای آن از نظر حق انتخاب کردن و انتخاب شدن از حقوق برابر و یکسان برخوردارند و از نظر حقوقی رای هر عضو ارزش و اعتبار برابر دارد.
2- تمام ار گانهای یک سازمان دموکراتیک با رای برابر افراد و از پایین به بالا شکل می گیرند.
3- افراد عادی سازمان، حق انتقاد صریح از رهبری منتخب را دارند و در صورت لزوم، حق عزل رهبر و یا رهبران تشکیلات، برعهده ی اکثریت اعضای سازمان می باشد.
4- در اجلاسی که تدارک دیده می شود، اعضای رهبری موظف به دادن گزارش عملکرد خود به اعضای تشکیلات بوده و مسئولیت قبول و اجرای نظر این اکثریت، یکی از وظایف مهم رهبری است.
5- بالاترین نهاد تصمیم گیرنده در هر سازمان دموکراتیک، کنگره ی آن است که با رعایت ضروریت ها، هر از چند گاهی تشکیل می شود و اعضای این کنگره، منتخب پایین ترین سلول های تشکیلاتی هستند. قدرت این کنگره به حدی است که حتی می تواند تمام افراد دستگاه رهبری را عزل و نصب نموده و سیاست های سازمان را ولو در مخالفت کامل با نظرات رهبر یا رهبری – تعیین می کند و…
حالا من می خواهم واقعیات حاکم برعملکرد سازمان مجاهدین خلق را در محک بندهای یاد شده قرار داده واستنتاج های اولیه را – و به عبارت ساده تر نتایج ملموس این محک خوردن ها را- درمعرض دید و قضاوت خواهران و برادران مستقر در داخل و اعضای خانواده های مستقر در بیرون قرارگاه، قرار دهم:
1- انتخاب کردن جمعی در سازمان مجاهدین خلق، محلی از اعراب ندارد و این تنها رهبر (سلطان محور) است که تمامی تصمیمات را راسا اتخاذ کرده و به همه ی اعضا ابلاغ می کند و اعضاء از حق رای محرومند.
2- انتخاباتی وجود ندارد که افراد عادی سازمان، دخالت و تاثیری در انتخاب ارگان های رهبری داشته باشند.
3- من به عنوان یک محقق اجتماعی – سیاسی، هیچیک از صورت جلسات مربوطه را در ارگانهای رسمی سازمان ملاحظه نکرده ام و درست آنست که جلسه ای در کار نیست تا صورت جلسه ای داشته باشد. تنها واقعیت موجود، تنها صدور فرمان رهبری است که با رنگ و لعاب مذهبی ارائه شده و لازم الاجراست. این شیوه ی رهبری هیچ فرقی با نظام شاهنشاهی نداشته و تنها واژه های " اعلی حضرت"، " والا حضرت"، " ظل اله" و… درشکل " آفتاب تابان"، " انقلاب مریم"، " رئیس جمهور منتخب "، " رهبر عقیدتی" و… بازتولید میشود.
با وجود گزنده و تاسف بار بودن این واقعیت و با شرمندگی تمام، باید صمیمانه و صادقانه عرض کنم که رژیم شاهنشاهی از نظر رعایت آزادی های فردی، سیستمی دموکراتیک تر از سازمان مجاهدین عملا وجود داشته است که این امر بمنزله ی " ترقی معکوس" می باشد.
توضیح اینکه واژه ی (ترقی معکوس)، همان بوده که سازمان درمورد شخص من بکار برده بود!
4- دراجلاسی که برگزار می شود، مسئله گزارش دهی رهبریت برای افراد، حکم شوخی را داشته و بدتر از آن، نوعی ارتداد و نجس شمرده می شود و سازمانی که سرنوشت حداقل 5 نفر از اعضای خانواده ی مرا رقم زده، از نظر این بند هم سازمانی قرون وسطایی و فوق ارتجاعی محسوب شده و فارغ از نمود دموکراتیک می باشد.
5- من تاکنون از برگزاری کنگره ای از سازمان و بازتاب متنی- تصویری- که انعکاس نظریات مطروحه برای افکار عمومی است، سراغی ندارم و مثلا هرگز ندیده ام که در رسانه های رسمی سازمان، حرف و حدیثی در مورد انتقاد از رهبریت و مخصوصا رهبری عقیدتی آن مطرح گردد.
بنابراین:
سازمان درعمل موجود مجاهدین خلق، در فاز اساسنامه ای، سازمانی دموکراتیک محسوب نمی شود.
بحث شیرین " ارتش آزادیبخش"، حقوق بشر و… بماند برای جلسات بعد. فعلا. دئمه مجنونا ده لی بلکه ده لیلا دلی دیر
عشق اولان یئرده بوتون عاقیل و دانا دلیدیر
مجنون را دیوانه نپندار که شاید لیلی است که دیوانه است
وجایی که عشق وجود دارد، تمام عاقلان و دانایان دیوانه اند.
***
عزیزینم گلن دردی هر آی گون گلن دردی
جاندان عزیز ساخلارام جاناندان گلن دردی
عزیز دلم: آزار و اذیت های وارده از جانان را
بجان می خرم عزیز تر از جان!
***
عزیزینم بیرده من چال اوخویوم بیرده من
عومور کئچدی گون گئچدی جاوان اولمارام بیرده من
بنواز عزیزم تا یکبار دیگر بخوانم
عمر و روزهایم سپری شد و جوانی ام دیگر برنمی گردد.
***
"آراز" سندن کیم کئچدی کیم غرق اولدو کیم کئچدی؟
فلک گه ل ثابیت ایله هانسی گونوم خوش کئچدی
چه کسی از تو عبور کرد و چه کسی در امواجت غرق شد؟
"آراز" بیا به من ثابت کن که یک روزی از زندگی ام خوش گذشت.
***
عزیزیم آخار گئده ر سو گلیب آخار گئده ر
بو دونیا بیر گوزگی دیر هرگلن باخار گئده ر
آب روان، سرانجام مسیر خودش را پیدا می کند
و دنیا آئینه ایست که هر آفریده شده ای نظری بدان افکنده و زنگی اش را بپایان می برد.
***
عزیزیم باغدا دارا آچ زولفون باعدا دارا
بولبولی گولدن اوتری چکدیلر باغدا دارا
زلفانت را باز کرده ودر باغ شانه اش بزن عزیزم
بلبل را بخاطر گل بود که در باغ به دارش زدند.
***
عزیزیم گول اومایایدی سارالیب سولمایایدی
بیر آیریلیق بیر ئولوم هئش بیری اولمایایدی
ایکاش که گلی زرد و پژمرده نمی شد
و کاشکی جدائی ومرگی درکار نبود.
***
آرازی آییردیلار قومیلا دویور دیلار
من سندن آیریلمازدیم ظولمیله آییردیلار
" آراز " را جدا کرده و مالا مال از شن اش کردند
من اهل جدا ماندن ازتو نبودم این کار ظالمانه انجام شد.
***
چرا توقف کنم چرا؟
پرنده ای که مرده بود
به من پند داد
تا پرواز را همیشه به خاطر داشته باشم
پرنده مردنی است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا