درک نادرست رهبر عقیدتی مجاهدین از ضرورت تئوری بقاء

" مهمترین تفاوت میان یک گفتگوی دموکراتیک و یک بحث اقناعی در این است که طرفهای گفتگو می پذیرند که همه حقیقت پیش خودشان نیست و لذا تنها حقیقت، فقط حقیقت خودشان نیست " – علی فراستی عضو سابق مرکزیت مجاهدین

رهبر عقیدتی مجاهدین همچنان در تخیلات و رویای کودکانه بسر میبرد. او در سخنرانی های خسته کننده و طولانی که این روزها از سیمای آزادی پخش می گردد همچنان بر ستیزه جویی و خشونت ورزی اصرار دارد. سمت و سوی تفکر باسمه ای و قالب ریزی شده ی رهبر عقیدتی مجاهدین را می توان از لابه لای عباراتی که بکار میبرد به روشنی دریافت. ویژگی ذهنیت رهبر عقیدتی مجاهدین شیفتگی جنون آمیز به کسب قدرت، تفسیر ناراست از رویدادهای سیاسی و تحولات منطقه ای و بین المللی، تحلیل نادرست از آرایش و چیدمان عناصر و طیف های سیاسی عراقی و واقعیت های اجتماعی و سیاسی ایران است. اما آنچه که به طور مشخص در گفتار و لحن کلام مسعود رجوی آشکار است علیرغم همه ی قدرت نمایی و بهره گیری از ترویج پندار اسطوره اندیشی، حالت تدافعی وی در سخنرانی های خسته کننده و کلیشه ای ست. بویژه وقتی در چهره ی تک تک افراد و مستمعین که در حال گوش دادن اجباری به سخنان تکراری رهبر عقیدتی مجاهدین هستند دقت کنیم، نهایت یاس و درماندگی را می توان بوضوح در آنان مشاهده کرد.
افراد مستقر در اسارتگاه اشرف بیش از دو دهه است که وعده ها و خط و نشان کشیدن های رهبر عقیدتی مجاهدین را برای سرنگونی رژیم ایران در طی چند ماه شنیده اند و این امر روال معمول و همیشگی اما مشمئز کننده برای آنان میباشد. کادرهای تشکیلاتی مجاهدین مستقر در اشرف احساس می کنند به بن بست کامل رسیده اند حتی لبخندها و خنده های گاه و بیگاه و بی ربط مسعود رجوی نیز از ته دل نیست همه افراد حاضر در اشرف می دانند رهبر عقیدتی از سر درماندگی و برای روحیه دادن به نیروهایی که مترصد فرصت برای فرار از اشرف و پیوستن به خانواده هایشان در درب ورودی اشرف یا در ایران هستند، به زور و به شکلی مصنوعی می خندد اما این خنده ها به واقع تلخ و دردناک برای رهبر عقیدتی مجاهدین است زیرا که فرقه ی مجاهدین در مسیر فروپاشی کامل و انحطاط همه جانبه قرار گرفته است.
شاید اگر مسعود رجوی و سایر سران مجاهدین درک درستی از انگاره ها و مولفه های سیاسی، فکری و اخلاقی انسان مدرن در عصر تحولات دموکراتیک داشتند به جای اتخاذ رویکرد تروریستی و از دست دادن ملاء اجتماعی و در نهایت پادو شدن برای بیگانگان و بدترین دشمنان ملت ایران به دیالوگ سازنده روی می آوردند با این پیش فرض که مبارزه برای عدالت و آزادی و دموکراسی امری جدای از جستجوی حقیقت نیست و دریافت وجودی حقیقت جز با خصلت و رفتار دموکراتیک بدست نمی آید پس دیالوگ سازنده و تعامل همه جانبه با دیگران که روش شناخته شده و تجربه ی تاریخی بشر است را خط مشی و انتخاب نهایی خویش قرار میدادند. آگاه هستیم که ستیزه جویی و خشونت ورزی تحت هر شرایط و توجیهی مذموم و نکوهیده است. واقعیتی که هنوز رهبر عقیدتی و سایر سران فرقه ی مجاهدین متاسفانه از درک آن عاجز و ناتوانند.
آرش رضایی