مسئولیت جان انسان های اسیر در قرارگاه اشرف بعهده کیست؟!!

سایت رسمی سازمان مجاهدین خبر از مرگ محمد حیدریان 65 ساله می دهد. در این خبر اشاره شده وی پس از یک سال تأخیر در معالجه تومور مغزی در بیمارستانی در بعقوبه فوت کرده است. این چهارمین فوت ساکنین اشرف در طول یک ماه و نیم گذشته است. گذشته از شرایط سنی درگذشتگان اما آنچه حائز اهمیت است اعتراف سازمان در دلیل مرگ یا همان تأخیر در معالجه بیمار است. چنانچه در مورد فوت فتحی نیز به همین سیاق سازمان مدعی بود تأخیر در معالجه باعث تسریع مرگ وی شده است. سؤال اینجا است که مسئول این مرگ و میرها چه کسی است. اگر به زعم سازمان دلیل این مرگ ها مشکل تراشی و امتناع مسئولین عراقی از معالجه و انتقال بیماران به بیمارستان های عراق است، چگونه است که به اذعان سازمان محمد حیدریان در بیمارستان بعقوبه فوت می کند. آیا حضور حیدریان در بیمارستان بعقوبه به معنی پذیرفتن شرایط مسئولین عراقی توسط سازمان است، یا برعکس این سازمان بوده که تن به شرایط مسئولین عراقی مبنی بر انتقال بیمار و بدون همراه و مترجم داده است. اینها در ظاهر امر و در جایی که پای مرگ و حیات یک انسان در میان است چندان اهمیتی ندارد. آنچه حائز اهمیت است راهکار و راه حلی است که بتواند جلو ادامه این روند را بگیرد. اگر با هر عقیده و مرام و هدفی به صورت مسئله نگاه کنیم، یعنی به این موضوع که ممانعت سازمان از انتقال بیماران اش به بیمارستان های خارج از اشرف و به هر دلیل موجه و غیر موجه مرگ یک انسان را رقم می زند، در این صورت هیچ امری ولو هر چقدر مقدس و آرمانی نخواهد توانست توجیه کننده مرگ یک انسان باشد. مسئله اینجا است که اگر سازمان می تواند در دقیقه نود و دقیقا زمانی که به قول خود همه چیز تمام شده و هیچ امیدی نیست، تن به رضایت انتقال بیماران خود و با شروط مقامات عراقی می دهد، چه دلیلی دارد این اقدام حیاتی را در زمان مقتضی انجام ندهد. واقعیت این است که مسئولیت مرگ این افراد و آنگونه که سازمان اعلام و مدعی آن است، پیش از هرکس متوجه خود سازمان است. اگر موضوع و صورت مسئله را ورای تنگ نظری های فرقه ای و تشکیلاتی و امنیتی سازمان نگاه و داوری کنیم، هیچ عقل سلیم و انسان نورمالی به صرف شروطی که سازمان مطرح می کند، نمی تواند شاهد مرگ انسان هایی باشد که با کمی عقلانیت و دوراندیشی و حتی لحاظ منافع و سود و زیان های تشکیلاتی و گروهی، می شود از مرگ آنها جلوگیری و ممانعت کرد. شاید از این پس و به دلیل هزینه هایی که این نوع مرگ و میرهای بی دلیل و قابل پیشگیری بر سازمان تحمیل می نماید، رجوی حداقل بخاطر همان منافع فرضی که تا امروز تصور می کرد از طریق کثرت و افزایش قربانیان نصیب او خواهد شد، متقاعد و مجاب شده باشد که جهت جلوگیری از هزینه های بیشتر بدون هیچ قید و شرط و اما واگری و فقط با دغدغه و انگیزه درمان و معالجه بیماران اشرف اجازه تردد و انتقال بیماران اش به بیمارستان های خارج از اشرف را بدهد. در همین رابطه نکته ای که نمی توان از نظر دور داشت، نحوه اطلاع رسانی در سایه و بدون هیاهوی مرگ محمد حیدریان در رسانه های سازمان است. این نحوه برخورد و انعکاس با مرگ یکی از اعضای سازمان در مقایسه با نمونه دیگر از جمله مرگ فتحی اصلاً قابل مقایسه نیست. همین برخورد و انعکاس نسبتاً منفعلانه و در سایه فی النفسه سؤال برانگیز و می تواند باعث گمانه زنی شود. شاید یکی از این گمانه ها بازتاب منفی مرگ امثال فتحی در میان حامیان رجوی و احتمالاً فشارهای نامحسوس از جانب کسانی باشد که در حین حمایت از رجوی اما در قبال اینگونه مرگ های آسان و هزینه های انسانی قابل پیشگیری دچار عذاب وجدان شده باشند. اما با هر فرض و گمانه ای آنچه در این میان حائز اهمیت است ولو عقب نشینی رجوی از شروط گذشته و با هر نیت و هدف و مکانیزم و دلیلی، این حقیقت است که با کمی نگاه انسانی و عقلایی از مرگ یک انسان جلوگیری می شود. حتی اگر در این میان مسئولین عراقی نیز با کمی گذشت از مواضع قانونی شان به این اتفاق کمک کرده باشند، راه دوری نخواهد رفت. در اینکه میانگین سنی اعضای سازمان بسیاری از این مرگ و میرها را اجتناب ناپذر کرده تردیدی نیست، اما با این حال نباید و نمی توان از این حقیقت غافل شد که مرگ این افراد سالخورده نباید تحت هیچ شرایطی باعث سوء استفاده رجوی و مضاف بر آن باعث ایجاد شبهه و سوء ظن درباره کسانی گردد که در حال انجام وظیفه و اجرای خواست و اراده یک ملت هستند. به نظر می رسد حتی با مسامحه و نادیده گرفتن شروط مسئولین و مقامات عراقی مبنی ممنوعیت همراه داشتن مترجم و بیمار و تن دادن به شروط رجوی، نباید اجازه داد بیش از این انسان هایی که احیاناً با معالجه به موقع از مرگ نجات می یابند، هزینه شرط و شروط طرفین و احیاناً باعث بروز سوء ظن شود. سماجت مسئولین عراقی بر شروط شان در واقع مطابق خواست رجوی است تا خود را در موضع مظلوم تثبیت کند. مقامات عراقی به هر طریق ممکن نباید با دنباله روی از رجوی هدف او را در این منازعه تأمین کنند. مرگ هر انسانی و در هر موضعی بخصوص وقتی یقین داشته باشیم که در اسارت فکری و روانی و جسمانی است، سخت و متأثرکننده است. باید تا حد امکان از هر گونه نقش و سهمی هر چند غیر واقعی و تحمیل شده در اینگونه مرگ و میرها پرهیز کرد.

خروج از نسخه موبایل