بهره برداری از خانواده ها، طرح کهنه رجوی در صحنه سیاسی ایران

از اواخر سال 1375 شمسی، مسعود رجوی سازماندهی مجاهدین را تغییرداد.این دوران همزمان با فعالیت های انتخابات ریاست جمهوری در ایران بود.مستشاران عراقی آموزش های کلاسیک نظامی مجاهدین را در پادگان اشرف به اتمام رسانده و وارد دوره های عالی تر شده بودند.ارتش مجاهدین به انواع تانک ها، توپ ها و نفربرهای زرهی پیشرفته مسلح شده بودند. یک گروه 12 نفره وارد آموزش خلبانی هواپیماهای جنگی در پایگاه هوایی البکر شده بود.پیش از آن نیز یک گروه 24 نفره آموزش هلی کوپترهای جنگی و پشتیبانی عراق را به اتمام رسانده بودند.عملیات ها موقتا متوقف شده و زمان "گسترش کیفی" فرا رسیده بود. نیروهای مجاهدین در سازماندهی جدید از پوسته لشگر به لشگر جدا شده و زیر چتر قرارگاه های عملیاتی سازماندهی شدند.این قرارگاه ها عبارت بودند از قرارگاه حبیب در بصره، قرارگاه ششم و موزرمی در العماره،قرارگاه کوت،قرارگاه جلولا،قرارگاه اشرف و قرارگاه پارسیان. تغییری در تعداد نفرات مجاهدین روی نداده بود. در این دوران تعداد کل مجاهدین قریب به 5200 نفر بود.مسعود رجوی معتقد بود که تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران، مجاهدین باید در قالب قرارگاه ها سازماندهی شده و وارد "عملیات های راهگشایی" در نوار مرزی ایران و عراق شوند.سالها بعد مشخص شد که طراحی این تغییرات توسط سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین(مخابرات) صورت گرفته است.فیلم بجا مانده از ملاقات مسعود رجوی با ژنرال طاهر جلیل الحبوش مسئول وقت سازمان اطلاعات و امنیت عراق در ژوئن سال 1999 میلادی این موضوع را تایید می کند. ژنرال حبوش در این فیلم به صراحت اعلام می دارد که ارتش و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی را باید در نوار مرزی عراق و ایران مشغول کرد تا بتوان به ترورهای بزرگ و موثر در تهران و شهرهای بزرگ دست زد.ترور اسدالله لاجوردی در اول شهریور 1377 شمسی و ترور صیاد شیرازی در 21 فروردین 1378 شمسی در تهران، محصول این سازماندهی و کار مشترک سازمان اطلاعات و امنیت صدام حسین و مسعود رجوی بود. مسعود رجوی برای تحقق خواسته ژنرال حبوش و سازمان اطلاعات و امنیت عراق عملیات های راهگشایی را با سازمانکار جدید ارتش مجاهدین تئوریزه کرد.در این تئوری نیروهای مجاهدین از پادگان اشرف به چند قرارگاه مرزی تقسیم می شدند.محل قرارگاه ها توسط سازمان اطلاعات و امنیت عراق تامین میشد.نیروهای مجاهدین در قالب گروهها و دسته های پارتیزانی کلاسیک در روز روشن به مقر گروهان ها و گردان های مرزی حمله می کردند تا نیروهای نظامی ایران را در نواحی مرزی به استیصال و شکست روحی بکشانند.در این تئوری که توجه نیروهای امنیتی ایران به مرزهای ایران و عراق معطوف می شد آنها می توانستند به تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران نفوذ کرده و برای خمپاره زنی، تسخیر پاسگاه ها و ترورهای بزرگ راهگشایی کنند.از نظر رجوی در این تئوری "طلسم اختناق" با نیروی سرنیزه و خمپاره مجاهدین به سرعت از هم می پاشید و "مردمی" که رجوی به آن نیاز داشت برای سرنگونی بپا خواسته و وارد تظاهرات های مسلحانه شهری می شدند و تا تسخیر مراکز دولتی و نظامی پیش می رفتند.پس از آن ارتش مجاهدین از عراق وارد ایران شده و تا تهران پیش میرفت تا مریم رجوی را بر کرسی ریاست "جمهوری اسلامی دموکراتیک" نشانده و مسعود رجوی رهبری ایران را در دست بگیرد.چیزی که تاکنون بجز تخیلات رجوی در جای دیگری جامه عمل نپوشید و موجب کشته شدن بسیاری از طرفین شد. با انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران در مرداد ماه 1376 شمسی و در پی آن باز شدن فضا و فعالیت طیف های سیاسی در ایران،مسعود رجوی عقب افتادگی شدیدی را متوجه نیروهای خود کرد.برای جبران این عقب ماندگی وارد تصحیح تئوری جدید خود شد.او گفت که عملیات های راهگشایی در شرایطی موفق خواهد بود که بتواند با "نیروی مردمی"پیوند عملیاتی بخورد.معنی این کار فعال کردن گسترده خانواده های متعلق به افراد مجاهدین در ایران بود.آنموقع او تز خاتمی را بلای سیاسی برای تمامیت مجاهدین می دید.او معتقد بود که با روی کار آمدن خاتمی و اصلاح طلبان در ایران نمی تواند مانند گذشته از غربی ها دلربایی کند.رجوی رقیب جدی خاتمی حتی در عراق و نزد دولت صدام حسین بود.او برای شکافتن و عقیم کردن این بلای سیاسی،ستاد اجتماعی داخله را با سازمانکار جدید وارد فعالیت گسترده تبلیغاتی در رابطه با ایران کرد.ستاد های امنیت و پرسنلی نیز همدوش این قسمت وارد فعالیت اجتماعی شدند. مسعود رجوی معتقد بود که خانواده های مجاهدین و آنهایی که تاکنون زنده مانده اند دین بزرگی به مجاهدین دارند که باید پرداخت کنند.او می گفت که میزان بهره برداری از خانواده ها به میزانی است که ما بتوانیم از آنها بیرون بکشیم.در این مسیر اگر کشته شدند شهدای ما محسوب می شوند و اگر هم زندانی شدند به افتخارات ما اضافه می شود.از این رو تمامی اعضای مجاهدین در این دوران فرم های اطلاعاتی و امکان یابی در رابطه با خانواده ها و دوستانشان پر کردند.سیل تماس های تلفنی و نامه نگاری اعضای مجاهدین به خانواده هایشان از عراق به ایران سرازیر شد.کسی موفق بود که بتواند حداقل سه امکان اجتماعی را زنده کرده باشد.اگر امکانی نتوانست در اختیار عملیات نظامی قرار گیرد بایستی در پشتیبانی از آن باشد یا حداقل تبلیغات مجاهدین را بعهده گرفته و برای مجاهدین بتواند اطلاعات کسب کرده یا امکانات اجتماعی دیگری در اختیار مجاهدین قرار دهد.در مرحله دوم بسیاری از این خانواده ها برای کسب آموزش های لازم می بایست به پادگان اشرف کشانیده شوند. بازدید مجانی از اماکن متبرکه مانند کربلا،نجف،سامرا،کاظمین و… شیرینی مجانی بازدید از پادگان اشرف بود. این طرح از سال 1376 شمسی شروع شده و تا سال 1386 شمسی به مدت ده سال ادامه داشت.در این مرحله تعداد قابل توجهی از خانواده های اعضای مجاهدین به بهانه دیدار با فرزندان خود و زیارت اماکن مذهبی عراق به پادگان اشرف کشانده شدند.بسته به تحمل این خانواده ها بین یک هفته تا یک ماه می توانستند در پادگان اشرف ساکن شده و در طی این مدت آنها را همراه با فرزندشان به دیدار اماکن مذهبی عراق و دیدن موزه،قبرستان و اماکنی از پادگان اشرف گسیل می داشتند.همزمان یک برنامه آموزشی برای آنها در نظر داشتند که با دیدن فیلم هایی از مسعود و مریم رجوی،فیلم هایی از رژه،مانورها و عملیات های مجاهدین شروع شده و به آموزش های اطلاعاتی ختم میشد.دراین دوره علاوه بر اینکه تمامی اطلاعات آنها استخراج میشد به آنها یاد می دادند که چگونه مخفی کاری کرده و یا در سایر نوبت ها به پادگان اشرف مسافرت داشته باشند.با آنها قول قرار عملیاتی یا لجستیکی می گذاشتند تا واحد های عملیاتی اعزامی از پادگان اشرف به تهران یا سایر شهرها را پشتیبانی و حمایت کنند.در نهایت نیز با جیب پر و تعداد زیادی سی دی و نشریه کوچک تبلیغاتی روانه ایران می کردند.تا علاوه بر تبلیغات برای مجاهدین از واحد های عملیاتی آنان نیز پشتیبانی کنند. بسیاری از خانواده ها که فقط برای دیدار فرزندان خود به پادگان اشرف مراجعه می کردند در بین راه اطلاعات همراه خود را پاکسازی می کردند.نشریات و سی دی های تبلیغاتی مجاهدین را دور می ریختند و از سوء استفاده آنان به خشم می آمدند.اما برخی نیز بودند که مقهور شانتاژ و شستشوی مغزی آنان شده و از روی جهل و ناآگاهی خدماتی را به مجاهدین ارائه می دادند.این افراد معمولا کسانی بودند که سابقه هواداری از مجاهدین طی سال های بین 58 تا 64 را داشتند.افرادی بودند که طی همان سال ها زندانی شده و با تعهد آزاد شده بودند.این افراد با پروسه های بعدی مجاهدین آشنایی لازم و کافی نداشتند.بر اساس علقه های خانوادگی و اینکه پسر یا دخترشان در بین مجاهدین است برخی کارهای ناچیز مجاهدین در ایران را انجام می دادند و مجاهدین نیز بخوبی می دانستند که با این افراد در صورت دستگیری چه رفتاری خواهد شد.و این همان چیزی بود که در صورت کشته یا دستگیر شدن رجوی را به اهداف اش می رساند.مسعود رجوی آنان را خانواده اعضای خود می دانست و پرداخت بهایی که نوید آن را سالیان پیش داده بود! بسیاری از این خانواده ها با فهم امیال رجوی نه تنها اهداف او را پیش نبردند بلکه بیش از گذشته نسبت به او و مجاهدین متنفر شدند.تعداد زیادی از این خانواده ها بیش از یک سال است که برای دیدار فرزندان خود جلو درب های پادگان اشرف تجمع کرده اند.برخی از این خانواده ها همانهایی هستند که طی آن سال ها از پادگان اشرف دیدار کرده و مورد پذیرایی مجاهدین قرار گرفته بودند.اما امروز با لعن و نفرین مسعود رجوی مواجه شده و زیر تهاجم سنگین مجاهدین قرار گرفته اند. رجوی آنها را جزو خانواده اعضای خود نمی داند.برخی نیز همچون جعفر کاظمی،محمد علی حاج آقایی و علی صارمی پس از مشارکت مجدد در کارهای نازل و دست چندم مجاهدین دستگیر و اعدام شدند.این ها به لیست خانواده های مجاهدین اضافه شده و وسیله ای برای تبلیغات آنان گردیدند.تسلسلی که رشته زنجیر وار آن را فقط با آگاهی بخشی می توان قطع نموده و اهداف مجاهدین در سوء استفاده از خانواده های قدیمی اعضای خود را عقیم کرد.

خروج از نسخه موبایل