ایران هسته ای خطرناک تر است یا تسلیح سازمان تروریستی مجاهدین؟!!

آقای تام ریچ وزیر سابق امنیت داخلی آمریکا اخیراً طی اظهارات ناباورانه ای با تلویزیون سی.اس.پن و آنگونه که سایت پوششی سازمان یعنی آفتابکاران نقل کرده، مدعی شده که "مجاهدین یک گروه از مردان و زنان هستند که طی سالهان متمادی در راه دمکراسی برای ایران مبارزه کرده اند." آقای تام ریچ در کنار این ادعا، اظهارات دیگری هم بیان کرده که برخی شان بسیار قابل تعمق و حداقل برای دولت های پیشین آمریکا چالش برانگیز و هزینه بردار هستند. پیشتر درباره تمایل برخی سیاستمداران آمریکایی در خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی به عنوان ابزار و برگ برنده در حل مناقشات سیاسی و بخصوص موضوع هسته ای ایران سخن گفته ایم، این مورد را حتی بطور تلویحی بسیاری از سیاستمداران کارکشته و در حد همان دستاویز و ابزار مورد تأکید قرار داده، اما به جرأت می توان گفت هیچکدام از آنها در مقام دفاع از مجاهدین به اندازه آقای تام رایچ بی گدار به آب نزده اند. طرح این ادعا که مجاهدین سالیان متمادی در راه دمکراسی در ایران مبارزه می کنند، از آن ادعاهایی است که با دو فرض قابل ارزیابی است. فرض اول ناآگاهی و ساده انگاری آقای تام ریچ از ماهیت ایدئولوژیکی و سیاسی، و فرقه ای مجاهدین است. فرض دوم احتساب تمارض ایشان به ناآگاهی و از سر مقتضیات سیاسی و نگاه ابزاری به مجاهدین است. هر دو فرض می تواند زمینه چالش ما با ایشان باشد. البته در این خصوص بارها و بارها به استناد فکت های متعددی از منابع سازمان تأکید شده که سازمان از اساس و بنیان با دمکراسی مورد نظر آقای تام ریچ و تمامی نظریه پردازان علوم سیاسی غرب نه تنها اختلاف نظر که اساساً بطور پایه ای و مبنایی کینه و دشمنی استراتژیک و ایدئولوژیک دارد. این نکته کلیدی بارها و بارها گفته شده، اما گمان می کنم تکرار و باز هم تکرار این مهم و هر بار از زاویه ای تازه و برای مدعیان تازه از راه رسیده ای مثل آقای تام رایچ خالی از فایده نباشد. مضاف بر اینکه در همین جا از ایشان می خواهیم تا در صورت فرض کج فهمی از این فکت ها ایشان منظور مجاهدین را آنگونه که درک می کنند برای ما نیز روشن کنند. "با پذیرش دینامیسم قرآن و درک بینادهای اعتقادی آن هرگز مجوزی برای انطباق این مکتب با سرمایه داری و یا انفصالش از امر حکومت نخواهم یافت. خصوصاً باید یادآور شویم که حکومت اسلامی هرگز مشابهتی با دمکراسی مورد تبلیغ غرب که بالتمام خرافه ای بیش نبوده و نیست، ندارد. بلکه برعکس حاوی نوعی اعمال قدرت و رهبری است که اگر بخواهیم در قالب یکی دو کلمه به آن اشاره کنیم، حکومت متقین بهترین تجسم آن است. در این قالب است که گروه صاحب تقوی که خصومت ویژه اش اهلیت (آگاهتر بودن) نسبت به احوال اجتماعی است، قدرت و رهبری جامعه را به دست می گیرد و جامعه را به جانب بنیادهای قرآن سوق می دهد."(1) لازم به تأکید نیست که گزاره های مورد تأکید مجاهدین از جمله اعمال قدرت رهبری و حکومت آگاهترین به مسائل و احوالات اجتماعی و سوق دادن جامعه و… که در چهل و اندی سال پیش در زمره اولین آموزه های تشکیلاتی تدوین و تعمیق می شده، دلالت بر چه مؤلفه های سیاسی و ایدئولوژیکی دارد. لازم به تذکر مجدد نمی باشد که در این سالهای طولانی مورد نظر تام ریچ، آمریکا تا چه اندازه تاوان این آموزه ها و آموزشها را پرداخته و در این راستا چه تعداد انسان بی گناه قربانی توهمات و باورهای جزمی مجاهدین شده اند. مضاف بر اینکه آقای ریچ فراموش می کند ادعاهای موجود سازمان که اینک مورد حمایت و جانبداری ایشان قرار دارد، حرف کسانی است که فی المجلس در موضع مغلوب قرار دارد و با همان نگاه ابزاری که امثال ایشان به مجاهدین نگاه می کنند، آنها نیز با چنین عینک منفعت جویانه، فرصت طلبانه و پراگماتیستی به مقوله دمکراسی و همچنین آمریکا نگاه می کنند. و الاّ مجاهدین غالب و بر مسند قدرت همان دگماتیست ها و بنیادگراهایی هستند که جز رهبری و ایدئولوژی من درآوردی هیچ قرائتی از اسلام و هیچ تنابنده ای را نه محق به حرف حق و نه حتی قائل به حیات سیاسی می دانند. آقای تام ریچ می توانند مدعی باشند این مجاهدین با آن مجاهدین تفاوت کرده اند. به گمانم فکت زیر که از برنامه شورای ملی مقاومت و وظایف دولت موقت جمهوری اسلامی دمکراتیک اسلامی رجوی انتخاب شده، بتواند به وضوح گواه بر تفاوت های ادعائی باشد.! "ماده 4 – از آنجا که موفقیت مجلس مؤسسان در مسیر آزادی و استقلال واقعی کشور اساساً در گرو عاری بودن از ایادی امپریالیسم و ارتجاع بقایای شاه و خمینی و و نیروها و احزاب وفادار به آنها است، صلاحیت نامزدهای انتخاباتی بایستی از این دو جنبه قبلاً مورد تحقیق قرار بگیرد که چگونگی آن بعداً مشخص خواهد شد. لیکن تحقیقات مزبور در هر حال در نهایت بی طرفی و عندالّزوم توسط محاکم عادی ذیصلاح صورت خواهد گرفت."(2) اینکه با چنین فکت های روشن و بی نیاز از توضیح، چگونه می توان مدعی شد مجاهدین مدافع و مبارز راه دمکراسی بوده اند، از جنس آن ادعاهایی است که بیش از هر چیز سقف تبیین مدعی را از مبانی و آموزه های فکری و سیاسی سازمان و البته به دور از جنجال ها و ماشین تبلیغاتی رجوی به رخ می کشد. گمان نمی کنم آقای تام ریچ را بتوان از بابت کج فهمی، ساده انگاری، پیچیدگی مضمونی و محتوایی این فکت ها مورد سرزنش و به چالش و تردید کشید. می ماند فرض دوم و اینکه این ادعا از سر مقتضیات و نگاه ابزاری به مجاهدین بیان شده باشد. این فرض با توجه به بخش مکمل اظهارات ایشان قریب به یقین است. جایی که اظهار می دارند: "… این سازمان در زمان کلینتون یک سازمان تروریستی اعلام شد. این یک اقدام اشتباه در آن زمان بود که با این قصد انجام شد که دولت ایران به همکاری و گفتگو با ما راضی خواهد شد."(3) این ادعا فی النفسه بر این معنا دلالت دارد که آمریکا به نیت نزدیکی به ایران یک سازمان دموکراسی خواه را قربانی و هزینه رابطه با ایران کرده است. این ادعا با دو فرض قابل تعمق است،
اول اینکه آمریکا در آن زمان جمهوری اسلامی را به عنوان یک دولت دمکراتیک و منتخب مردم به رسمیت می شناخته است.
دوم اینکه تلاش داشته با هزینه کردن و به زبان صریح تر قربانی کردن یک سازمان مبارز در راه دموکراسی منافع استراتژیک و اقتصادی و سیاسی خود را تأمین و تضمین کند.
اینکه تام ریچ کدام گزینه را انتخاب می کند عجالتاً چندان اهمیتی ندارد. با تکمیل اظهارات و ادعاهای آقای ریچ جنبه های گوناگون این پارادوکس را دنبال می کنیم. ایشان در ادامه می گویند:
"برای بیرون آوردن نام مجاهدین از لیست تروریستی ما مطمئناً و خیلی راحت می‌توانیم بگوییم که ما در چارچوب قانون کار می‌کنیم و به‌شدت دنبال این هستیم که آنها را از لیست به‌ اصطلاح تروریستی بیرون بیاوریم."(5) در این بخش با توجه به رندی مستتر که توأمان وجه سلبی و اثباتی موضوع را می رساند، تام ریچ می خواهد بگوید همانطور که بر اساس منافع سیاسی و نگاه ابزاری به مجاهدین در یک زمان و به استناد قانون مجاهدین را در لیست تروریستی گذاشتیم، می توانیم در حال حاضر نیز به استناد همان قانون و به قول ایشان خیلی راحت مجاهدین را از لیست تروریستی و به نیت تحت فشار گذاشتن ایران خارج کنیم. این ادعا آیا می خواهد اثبات کند که در زمان کلینتون نام سازمان مجاهدین خلق بدون ارجاعات و مستندات واقعی قانونی در لیست گروه های تروریستی قرار گرفته است. اگر چنین است پس طرح این اتهامات که:
اولا قرار دادن نام سازمان در لیست تروریستی قانونی نبوده است،
دوم این اقدام غیر قانونی در راستای استفاده ابزاری از مجاهدین صورت گرفته است.
سوم اینکه اساساً شاخص های تروریست بودن تابع اصول و ضوابط و گزاره های قابل اجماع، ثابت و قابل اتکایی نبوده و نیست و یا حداقل اینکه بیان صریح و شفافی نداشته و نفس تأویل پذیر بودن قانون می تواند مؤید بر جنبه ها و قابلیت سوء استفاده از آن باشد،
چهارم با چنین تناقضاتی حضور در این لیست، فی النفسه دلالت بر تروریسم بودن و نبودن گروهی نمی کند،
پنجم اینکه لیست تروریستی آمریکا از اساس موجودیت و موضوعیت اش قائم به شناسه و مبارزه علیه گروههای تروریستی نبوده و محتمل بر اساس نیازهای ثانوی تدوین و مطرح شده است،
ششم اینکه به استناد همین براهین لیست آمریکا فاقد موضوعیت و اعتبار و مشروعیت بین المللی است.
هفتم اینکه کماکان آمریکا می تواند از این لیست سوء استفاده نموده و به همین دلیل تضمینی برای متوقف کردن این رویه وجود ندارد. این نتایج از اظهارات آقای ریچ نتایج بدیهی و اولیه است. روی دیگر سکه این اظهارات بر این معانی تأکید دارد که آقای تام ریچ پیش از اینکه از منافع سیاسی و ملی آمریکا حراست کند و حافظ آبرو و پرنسیب سیاسی، حقوق بشری و ضدتروریستی آمریکا در دنیا باشد، بر باد دادن آبرو و اعتبار قانون و چارچوب های قانونی و مبارزه ضدتروریستی آمریکا اصرار دارد. اینکه بلندپایه ترین عضو امنیت ملی آمریکا آشکارا بر بی اعتباری قوانین ایالات متحده آمریکا و ابزاری بودن آن در کشورش اذعان کند و آن هم برای حمایت از گروهی که دهها صفحه استناد برجسته ترین پژوهشگران و محققین دانشگاهی را در ماهیت تروریستی سازمان ضمیمه حکم وزارت خارجه دارد، تا چه اندازه می تواند ناآگاهی و یا شتابزدگی ایشان و تا چه اندازه می تواند انگیزه های سیاسی و شخصی وی را نمایندگی کند. اظهارات تام ریچ حاوی نکات قابل تعمق دیگری نیز بود که می تواند موضوع بحث های حقوقی جداگانه ای باشد. سخن آخر حامیان آمریکایی مجاهدین از جمله بولتون و تام ریج و… نمی دانند وقتی با استدلال رجوی وارد بازی های سیاسی با رقبای حزبی خود می شوند، خواسته یا ناخواسته چه تبعات و هزینه هایی باید بپردازند. نمی دانند تفاوت رفتن آنها پشت ادعاهای رجوی چه تبعاتی دارد. نمی دانند آب از سر رجوی گذشته است و طناب پوسیده او اگر بتواند کسی را به نان و نوایی برساند، قاعدتاً اول باید خودش را به نان و نوا برساند. نمی دانند با داخل شدن در بازی های رجوی بیش از هرکس خودشان و بعدتر آمریکا و پرنسیب های آن را به چالش می کشند. نمی دانند دفاع از رجوی نه تنها به اعتبار و ارزش های حقیقی و حقوقی آنها اضافه نمی کند، که خود را ملعمه و بازیچه یک جوجه تروریست می کنند که در حال غرق شدن دست اش به سمت هرکس دراز می شود، و لاجرم با خود غرق می کند. نمی دانند اگر مجاهدین می توانستند برای آنها اسباب منافعی باشند، هوش و حواس و شاخک های نشستگان بر مستند قدرت از آنها به مراتب بیشتر و تیزتر است. و البته مکرر اینکه امثال آقای تام ریچ از آنجا که زمانی وزیر امنیت داخلی ایالات متحده آمریکا بوده اند، در مقایسه با برخی دیگر از حامیان آمریکایی مجاهدین از حساسیت و اهمیت بیشتری برخوردار است. از این حیث که فی الحال نیز دولت اوباما بر اساس حفظ امنیت شهروندان اش از ابتلائات و خطرات گروه تروریستی مجاهدین هنوز اجازه اعلام موجودیت و کمترین فعالیت تبلیغاتی و تشکیلاتی و حتی اعلام هواداری به افراد سیتی زن مجاهدین در خاک آمریکا را نمی دهد. اینکه مفهوم و تفاوت و تشخیص واقعی مصلحت امنیت داخلی از منظر تام ریچ و همتای او در دولت اوباما در چیست، شاید بتوان اهمیت اش را در این شاخص دید که همتای او ایران هسته ای و نه الزاماً به معنی با بمب هسته ای را بر مشروعیت دادن و مسلح کردن یک گروه ماهیتاً ایدئولوژیکی – تروریستی با چنان سابقه ای عمیق ترجیح می دهد. پی نوشت ها:
1- راه حسین. آموزش های ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین خلق. انتشارات سازمان مجاهدین خلق. ص 22. تهران 1352.
2- برنامه شورای ملی مقاومت و دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران.
3- مصاحبه تام ریچ با تلویزیون سی.اس.پن. به نقل از سایت آفتابکاران. 14بهمن ماه 1389.
4- همان.

خروج از نسخه موبایل