آفتاب پرست هایی به نام مجاهدین خلق

فرصت طلبان فرقه تروریستی و مخرب مجاهدین خلق به هر ترفندی تاکنون متوسـل شده اند تا فرقه ورشکسته خود را نجات دهند و به دیپلماسی فریب و دروغ خود در میان حامیان ساده لوح غربی خود ادامه دهند. هماهنگ با مناسبات جهانی و تحولات بین المللی، مجاهدین گاهی مجبور می شوند که اصول اساسی سازمان خود را تغییر دهند، تعدیل کنند یا در بسیاری از مواقع نفی کنند.
در سال های دهه 60 میلادی زمانی که بسیاری از جوانان ایرانی همراه با دیگر کشورهای دنیا علاقمند به اصول مارکسیسم شده بودند و تحت تأثیر اتحاد جماهیر شوروی بار دیگر تب کمونیسم آن ها را در بر گرفته بود، پایه گزاران سازمان مجاهدین خلق ایدئولوژی سازمان را بر اساس نسخه اختراعی خود از اسلام مارکسیسم، بنیان نهادند. بر اساس گزارش وزارت امور خارجه آمریکا درباره مجاهدین خلق به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی « مجاهدین در پی مقابله با آنچه نفوذ شدید غرب در رژیم شاه می دانستند، بودند. آن ها پیرو فلسفه ای بودند که مارکسیسم و اسلام را به هم می آمیخت.»
سپس در دهه 70 میلادی، رفتارهای ضدغربی مجاهدین شدت گرفت چرا که در آن برهه زمانی در بیشتر نقاط دنیا گروه های چریکی همین داعیه را داشتند و در میان ایرانی های بسیاری که از آیت ا… خمینی حمایت می کردند، ضدیت با غرب و اسلام گرایی شدت بیشتری داشت. بنابراین مجاهدین کاسه داغ تر از آش شدند و بُعد ضد امپریالیستی فعالیت های خود را گسترش دادند و حملات تروریستی علیه مواضع آمریکا و شهروندان و نظامیان آمریکایی در ایران آغاز کردند. در پی این حملات، چندین تن از نظامیان و شهروندان آمریکایی کشته شدند. چنانچه وزارت خارجه گزارش می کند: « تاریخچه مجاهدین خلق با فعالیت های ضدغربی آن گره خورده است.»
در زمان انقلاب اسلامی ایران، مجاهدین در اعتراض های ضدشاه شرکت کردند و تا مدتی پس از پیروزی انقلاب از آیت ا… خمینی و حکومت جمهوری اسلامی حمایت کردند. انها به شذت از تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان ایرانی حمایت کردند و حتی زمانی که آن ها آزاد شدند به حکومت اعتراض کردند. اما طولی نکشید که بار دیگر تغییر موضع داده و با جمهوری اسلامی در افتادند چرا که در ساختار جدید سیاسی ایران جایی برای خود نیافتند.
مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی صدر به فرانسه گریخت و در آنجا شورای ملی مقاومت را بنا نهاد که در حال حاضر تریبون سیاسی مجاهدین در غرب است. شورای ملی مقاومت در اکتبر 1981 به عنوان حکومت موقت « جمهوری دمکراتیک اسلامی » بنا نهاده شد. در آن زمان رئیس شورا مسعود رجوی و اعضای آن حدود 235 نفر بودند که نود درصد آن ها مجاهد بودند. سپس شورای ملی مقاومت مریم رجوی را رئیس جمهور برگزیده جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران معرفی کرد و این عنوان برای حکومت رؤیایی مریم رجوی تعجب آور نبود چون بهترین عنوان برای فریب اذهان عمومی ایران بود، چرا که ملت ایران به طور جدی به اسلام و قوانین اسلامی پایبندی نشان می داد و مجاهدین نیاز داشتند خود را اسلامی جلوه دهند تا به عنوان جایگزین حکومت ایران از سوی مردم پذیرفته شوند که البته این حربه کاملاً ناکارآمد از آب درآمد.
در سال 1985، هنگامی که رجوی به عراق پناهنده شد، بتدریج سازمان را به سمت فرقه شدن سوق داد و خود قدرت مطلق آن شد. آنتوان گسلر، نویسنده کتاب « کالبد شکافی یک جریان ایدئولوژیک» در تحلیل ها و سوابقی که از مجاهدین خلق ارائه می دهد تغییرات آن را چنین بیان می کند: « مجاهدین خلق با تکیه بر فرقه شخصیتی خود به عنوان فرقه سیاسی ـ نظامی عمل می کنند که مستلزم تبعیت کامل پیروان خود است. سلسله مراتب در این فرقه بسیار ساختاریافته و سختگیرانه است و مستلزم سرسپردگی کورکورانه به رهبر است. متدهای آن ها یادآور دوران استالین است و شامل همان مدل بدنام دادگاه های نمایشی استالین است که مملو است از خودانتقادی و ناسزاگویی، دروغ های لجن مال کننده افراد، اتهام به خیانت، مزدوری یا نفوذی دشمن بودن.
« هنوز پس از حدود سی سال مبارزه، مجاهدین خلق و ارتش ملی آزادی بخش نتیجه چندانی از تلاش هایشان نگرفته اند. آن ها هر چه در دهه های 70 و 80 میلادی به دست آورده بود پس از اتحاد با صدام حسین از دست دادند. در طی دو دهه اخیر، رجوی و دوستانش تنها موفقیشان جدا شدن از همان کسانی است که خواهان تغییر در ایران بودند و دیگر از مجاهدین حمایت نمی کنند. مجاهدین هرگز قادر نبوده اند که اصول آن « جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران » را که روزی هدف اصلی آن ها بود را پایه گزاری کنند.
در سال 2003، پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین هنگامی که کمپ اشرف توسط نیروهای آمریکایی بمب باران شد، مسعود رجوی بار دیگر خط مشی سازمان را دور زد و این بار مستقیماً به سمت غرب چرخید. مجاهدین با آمریکایی ها توافق نامه امضاء کردند و دیگر زمان آن رسید که توجه غرب را به سوی خود جلب کنند. سازمان در غرب به عنوان گروه تروریستی شناخته می شد و رجوی مجبور بود جریان تبلیغاتی خود را سرعت بدهد تا بتواند نظر غربی ها را جلب کند. بنابراین این بار ژست دمکراتیک و سکولارسم بسیار به کار می آمد. این نقاب تازه سازمان ابزار خوبی بود به ویژه در آن برهه زمانی که آمریکا جهان را در خطــر افراط گرایی تروریست هایی چون القاعده می دید و جنگ به اصطلاح علیه تروریسم آغاز شده بود. بنابراین "عنوان جمهوری دمکراتیک اسلامی" تبدیل شد به نسخه مد روز "دمکراسی سکولار". در سال 2010 در راستای تلاش تازه ای برای تطهیر سوابق سازمان، علی صفوی، لابی گر سازمان در کشورهای غربی به ویژه انگلستان در سلسله مقالاتی در هافینگتن پست تلاش بیهوده کرد تا تاریخ سازمان را از اتهامات و جرائم بسیارش پاک کند. بر اساس نسخه صفوی از تاریخچه سازمان مجاهدین خلق « گروه در سال 1965 به عنوان سازمانی مسلمان پایه گزاری شد که پایه گزاران آن به دنبال تأسیس جمهوری سکولار و تشکیل دمکراسی در ایران بودند.»
ادعای علی صفوی مخاطب را بر سر دو راهی قرار می دهد که کدام را باور کند قسم حضرت عباس را یا دُم خروس را، قول رجوی برای تأسیس جمهوری دمکراتیک اسلامی یا ادعای پیرو مطلق وی علی صفوی را برای حکومت دمکراتیک سکولار که تا حدی هم برای فریفتن سیاستمداران آمریکایی و خریدن حمایت شفاهی آن ها کارآمد بوده است. در پی رفتارهای حمایتی اخیر سیاستمداران دولت بوش از مجاهدین در واشنگتن، پروفسور احمد صدری استاد دانشگاه لیک فارست در آمریکا در مصاحبه ای با یک وب سایت آمریکایی درباره مجاهدین جمله ای بسیار جالب گفت که عمیقاً ماهیت سازمان مجاهدین خلق را به عنوان آفتاب پرستان نان به نرخ روز خور تبیین می کند: « آن ها به دنیا می گویند ما هر چه شما بخواهید هستیم.»
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل