بهار آمد اما هنوز در اشرف خبری از بهار نیست

بهار با تمام زیبایی ها و چیزهای جدید و نو از راه رسید. طبیعت دگرگون شد و ما ایرانی ها با خانه تکانی، خرید لباس نو و… این تغییر طبیعت را با تغییر ظاهری خود و خانه های مان به زیبا ترین شکل به همگان نمایاندیم.
سرما، سردی، خمودی و مردگی رفت و بجای آن گرما، طراوت، تازگی و زندگی آمد. درختان بی برگ به شکوفه های رنگین آذین شدند و دشت های خشکِ یخ زده به گلزار مبدل گشت. همه چیز و همه کس بر اساس آنچه خداوند در او ودیعه گذاشته بود در حد وسع و توان در ظاهر و باطن تغییر کرد و نو شد. اما یک جا هست که هنوز تغییر نکرده!
هنوز در آنجا زمستان است و سرما و مردگی
هنوز در آنجا خبری از شادی و جشن و پایکوبی نیست
هنوز در آنجا خبری از نو شدن و تغییر نیست
هنوز در آنجا مردمانش اسیرند و دربند
هنوز در آنجا بجای حرف تازه، حرفهای نمور و گندیده و کهنه تکرار می شود
هنوز در آنجا خبری از عشق و زندگی و خانواده نیست
هنوز در آنجا ننه سرما (مریم قجر) و دیو پلید غارنشین (رجوی) حاکم اند
هنوز در آنجا نمی توان دیگری و دیگران را دوست داشت
هنوز در آنجا کینه و دشمنی با ارزشترین چیزهاست
هنوز در آنجا صحبت از جنگ است و کشتن و تحریم و مرگ
هنوز در آنجا فرزندان باید علیه پدر و مادر خویش صحبت کنند
هنوز در آنجا پدران و مادران باید در داغ دیدار عزیزان خود بسوزند
هنوز در آنجا…
بله تنها در اسارتگاه اشرف است که به یمن مزدوری رجوی های پلید برای آمریکای ها، خبری از بهار و شادی و عشق نیست.
بکوشیم امسال با هم به زمستان سرد و سیاه اسارتگاه اشرف پایان دهیم.
 

خروج از نسخه موبایل