نامه ای به عبد اللطیف شادوری

سلام
مصاحبه و کنفرانس شما را در سایت انجمن نجات و دیگر سایت ها خواندم و مشاهده کردم جای تبریک دارد که توانستی خودت را بعد از سالها اسارت از فرقه تروریستی رجوی نجات دهی خیلی خوشحال شدم که امروز یکی از نفرات که هیچ موقع به تشکیلات رجوی تن نداد و با آنکه آنها خواستند از شما به خاطر بلوچ بودن سوء استفاده کنند ولی با آگاهی زیر بار آن نرفتید.
به یاد دارم که با هم در یک مقر بودیم کار شما در تعمیرات بود. به شما کارهای طاقت فرسا در گرمای 60 درجه عراق برای تعمیرات زرهی های اهدایی صدام به رجوی را که در محل پارک فعلی اشرف سپرده بودند. بهترین عمر ما وشما ودیگر دوستان در زنجیر در آن کمپ به پای هوسبازی های رجوی به باد رفت ولی امروز خبر فرار هر یک از دوستان را در سایت یا در خبرها می شنوم خیلی خوشحال می شوم که، یکی هم توانست از فرقه رجوی که انسان ها را در آنجا زندانی کرده،با فریب های فرقه ای، وعده های تو خالی برای فریب نفرات بود استفاده می کرد رها شده.
مریم ومسعود رهبران این فرقه حتی حق صحبت کردن با هم در آن محیط منع کرده بودند تنها رابطه، رابطه پرخاشگری بود که باید در مناسبات انجام می دادی واین بود انقلاب رهایی مریم.
بلی امروز شما به حق گوشه ای از جنایت های رجوی را در مقابل خبر گزاریها گفتید.اما برای رسید به آن خواسته که در وجود همه ما بود که رجوی آن را بر باد داد تلاش کنیم که دیگر کسی مثل من وشما در اسارت این فرقه قرار نگیرد تا بعد از سالها به تجربه ما برسند که آن وقت خلیی دیر است و آن وقت خود مان را هرگز نمی بخشیم.
امیدوارم برای رسیدن به این هدف که رهایی تمام دوستان است باهم یک صدا جلوی خواسته رهبران این فرقه بایستیم و نگذاریم نفرات اسیر را به کشتن بدهد واین فقط تلاش می خواهد ودوست دارم در این هدف شما هم کمک کنید تا دوستان مثل امیر رحیمی، فرید فلاح، میر محسن مرتضوی، شهرام فریبا علوی، علی اردالان، محمد تقی یوسفی و…… از دست این فرقه که توسط من و شما برپا شده رها شوند. واین لکه ننگ را از دامن این کشور پاک کنیم.
سیروس غضنفری
 

خروج از نسخه موبایل