پدر جهل بسوزد

اگر از من بپرسند، بدترین نوع آدم و آدم ایرانی کیست؟ نخواهم گفت، آن مجاهد و مهمان ناخونده ای که هنوز شعار سر می دهد، حکومت مالکی غیر قانونی و حضور مجاهدین در عراق قانونی است! من که مدتی زندانی سیاسی در حکومت مالکی بودم و از بابتش خسارات زیادی را متحمل شدم، چنین نظری را ندارم. اما در عوض خواهم گفت، آن مجاهد شرمنده ای که هم اکنون در خارج از قرارگاه اشرف، همچنان در ارتباط با قلعه اوورسورواز در فرانسه در تحمیق و تشویق و گمراهی هم مسلکانش در عراق می کوشد. مجاهد مستقر در قلعه اشرف، در شرایطی زندگی می کند که اگر از آن اسارتگاه آزاد شود، پتانسیل آن را دارد که به پیشینه سیاسی و انسانی خود بازگردد. همان طور که طی سال های گذشته درصدی از آنان به اصل خود بازگشته و آزادی و حرمت انسانی خود را دوباره باز یافتند. ولی مجاهد خارجی، این گونه نیست. مجاهد خارجی و شرمنده، ضمن این که از همه امکانات دنیای مدرن و آزاد و کشورهایی از جمله آمریکا و اسراییل و اروپا و قرن بیست و یکم استفاده می کند، ولی در عمل شعار قرن بیستمی سر می دهد و همچنین خواهان استفاده از امکانات کشور عراق است و از اینان کسانی را می شناسم که خود و یا خانواده شان به ایران هم تردد دارند! اینان کسانی هستند که از راه دور دستی در آتش دارند و ضمن شرمنده بودن از آنچه که نمی توانند و نیستند، جهت جبران بودن خود در خارج از عراق و مطرح کردن و مبارز خواندن خود، ناچارند از جان دیگران مایه بگذارند و مجاهدین اشرفی را در اسارت و بردگی و خون و جنون باقی بدارند و در محافل نام آن را مبارزه بنامند. اینان حتی غیرت و انصاف و وجدان آن را ندارند تا از رهبران خود بخواهند، مردان و کودکان و زنان همرزم ما در عراق چه گناهی کرده اند که تا ابد می بایست به دور از هر گونه امکانات فراوانی که ما هم اکنون در اختیار داریم، آنان محروم بمانند. اگر مبارزه این چنین سخت است، چرا چند صباحی ما نبایست جایگزین آنان شویم. مجاهد غیر اشرفی، آن قدر در حضیض شرمندگی و فرصت طلبی غوطه ور است که همرزمانش را تشویق به خودزنی و جنون و مرگ می کند، تا خود را محق و مطرح و به روز جلوه دهد. از اینان، حتی از مبارزات سیاسی و روشنگرانه جداشده از این سازمان نیز در راستای باجگیری و امتیازگیری از سازمان شان، سود می برند تا جایگاه سست خود را محکمتر کنند و قیمت خود را بالاتر ببرند. از کشتار مجاهدین در خاک عراق که هر از گاهی اتفاق می افتد، سهم بزرگی را اینان به دوش دارند. از اینان، منظور همه لابی ها و مزدبگیران و جنگ طلبان و کارتل های نفتی خارجی است تا انواع و اقسام دلاربگیران و قدرت طلبان و فرصت طلبان و مجاهدین شرمنده ای که به هر نوعی با شعار مبارزه برای دموکراسی، ولی آب را به آسیاب رهبران مجاهدین می ریزند، که النهایه دودش به چشم مجاهدین قرارگاه اشرف برود. این جرم و گناه در عرصه سیاسی و انسانی قابل بخشودگی نیست، کسانی که از خود نمی توانند مایه بگذارند و جان افراد چشم و گوش بسته را قربانی اهداف و منافع خود می کنند تا دوباره جهت ارضای روح شیطانی و پلیدشان، به روضه خوانی و مراسم عزاداری که همان جشن خون باشد، بپردازند. آن چه مجاهدین و رهبرانشان امروز می پردازند، در اصل کفاره است. این کفاره، در اصل زمینی نیست بلکه آسمانی است. گناهان زیاد در حق مردان، زنان و به ویژه در حق کودکان و خانواده های اسیر، مویه و ناله های پشت سیم های خاردار تا پستوی خانه ها و دل های زخمی، گریبان مجاهدین و رهبران شان را گرفته و مجدداً خواهد گرفت. بلا و همه بلایای آسمانی، نتیجه ایدئولوژی و آرمان و افکار و آرزوهای منفی و غیر انسانی ای است که گروهی مشرک و یاغی و ناسپاس که متاسفانه دارند از امکانات روز جهان و توجه جهانی استفاده می کنند، اما در عمل طلبکار و ناسپاسند و به هر آنچه که تا کنون به آنان داده شده، لنگ و لگد می زنند و ناشکری می کنند. برای چنین کسانی، نه از زمین بلکه از آسمان بلا بر می خیزد. در نتیجه، سازمانی که تا چندی قبل امکانات و اهرم های زیادی جهت نیل به سمت قدرت سیاسی و حفظ نیروهایش را در دست داشت، در اثر اشتباهات و زیاده خواهی و فساد رهبرانش، همه اهرم ها و امکانات و فرصت هایش را از دست داد؛ رهبری مخفی و ناکارآمد شد، تشکیلات از هم پاشید، عراق به قتلگاه بدل شد، ایدئولوژی به دلار و زن بدل شد، سلاح از دست گرفته شد، صدام حسین به خاک سپرده شد و النهایه آنچه که به عنوان آخرین حربه و سلاح باقی می ماند، فریب و جهل است که آن هم پدر جهل بسوزد!

خروج از نسخه موبایل