مجاهدین سازمانی انقلابی یا فرقه ای؟- قسمت دوم

همانطور که در قسمت اول اشاره شد در مناسبات تشکیلاتی مجاهدین رهبر بالاترین و عالی ترین مقام را دارد.که هیچکس مجاز به نزدیک شدن به آن حیطه نیست! درست مشابه فرقه ها که در ساختار تشکیلاتی خودکامه هستند.رجوی در مناسبات مجاهدین با استفاده از شگردهای مختلف تصویری از خود بروز داده است که اوست که راه انبیاء را دنبال میکند و مشخصا ادامه دهنده راه امام حسین است! در نتیجه و با این استدلال هر کس که با اوست حق است و هر کس که با او نیست بر اوست! او با گرفتن تعهد نامه ها و سوگند نامه های مختلف و با ایجاد شرایطی خاص در بین نیروهایش، فضا را برای آنان طوری بوجود میآورد که اگر مطیع رهبری باشی و خواسته های او را فهمیده یا نفهمیده اجرا کنی در مسیر حق قرار گرفته ای و اگر بخواهی در برابر خواسته های رهبری گوش بفرمان مطلق نباشی از مسیر انقلاب و تکامل خارج شده ای. بخوبی بیاد دارم در نشستی که نشست سوگند نام داشت. مریم میگفت: در شرایطی که سازمان چنگ در چنگ با رژیم است هر گونه سستی یا صحبت از جدا شدن خیانت نه تنها به رهبری و خلق است بلکه خیانت بخدا و تمامی شهدایی است که از عاشورا تا امروز شهید شده اند! و اینچنین نیروها را در شرایطی قرار میداد که حاضرمیشدند خود کشی کنند ولی از جدایی حرفی نزنند! چه بسیار بچه هایی که بدلیل فشار بیش از حد تشکیلات مانند کامران بیات با خوردن قرص سیانور دست به خودکشی زدند و خود را از بین بردند.
رجوی در سازمان مجاهدین خود را کسی معرفی کرده است که راه حل نهایی برای حل مشکلات بشریت است. اوست که تمام مردم جهان تشنه شنیدن حرفهایش هستند و پاسخ تمامی سوالات بی پاسخ مردم در طول تاریخ است! با این توصیف کسانی که او را بعنوان رهبری عقیدتی خود انتخاب کرده اند کسانی هستند که مورد لطف خاص خداوند قرار گرفته اند! آنان انسانهایی خاص هستند که دارای توانمندیهای بالاتر و بیشتری به نسبت افراد عادی جامعه میباشند.
رجوی درست همانند رهبران فرقه ای نیروهای خود را به این وا داشته است که برخوردی دوگانه با جهان خارج از خودشان داشته باشند.این نیروها بایستی در برابر رهبری سازمان و تشکیلات درونی مجاهدین در نقطه اوج صداقت، فداکاری، پایبندی به اصول و وفاداری باشند. بطوریکه بایستی جزیی ترین و خصوصی ترین نکات یا مواردی که فقط به ذهنشان زده است را و هیچ نمود بیرونی هم نداشته به رهبری یا نماینده مورد اعتماد وی بازگو کنند. تا رهبری از مختصات ایدئولوژیکی هر فرد در لحظه مطلع باشد. مثلا بیاد دارم در نشستی یکی از بچه ها خوابی که شب قبل دیده بود را بیان کرد و مسئول نشست تا دقایقی با او برخورد میکرد و میگفت: تو که از این مدل خوابها میبینی حتما در طی روز باین چیزها فکر میکنی وگرنه چرا من از این خوابها نمی بینم؟! اما در مقابل این افراد مجبور به داشتن صداقت به خارج از مناسبات خودشان نیستند و براحتی هر دروغی را میگویند. و باین شکل خود را توجیه میکنند که من متعهد شده ام که فقط با رهبری خودم در نقطه مطلق صداقت باشم و نه با تمام جهان! و این موضوع را باین شکل در ذهن خود ساده سازی میکنند که چون ما در زیر چتر رهبری هستیم تمامی گناهان ما در این خصوص بحساب آورده نخواهد شد و باین ترتیب است که رجوی با فریفتن نیروهای خود از آنان حد اکثر سوءاستفاده را برای رسیدن به اهداف خود دارد.
ادامه دارد…
باقری

خروج از نسخه موبایل