افشای وطن فروشی رجوی ها از زبان یکی از حامیانشان

یکی از کسانی که سنگ شرکت در مراسم 30 ژوئن فرقه رجوی در پاریس را به سینه می زند فردی است به نام علی ناظر. وی که در عین استفاده از کلمات دهان پر کن همچون جهان خواران و… چهار نعل خود را به دامان غربی ها انداخته است در همسویی با جنگ طلب ترین (و به بیان خودش جنایتکارترین) جناح های غربی دیگران را به شرکت در این برنامه فرا می خواند. در نگاهی به نوشته های این فرد که در آخرین نفس های حیات نکبت بار رجوی ها، پرده ها را کنار زده و بی تعارف درباره دشمنی با ایران به قیمت دست نشاندگی برای آمریکا صحبت می کند، بسیاری از ناگفته ها را می توان دید. البته او می خواهد در لوای برخی انتقادات خود را منتقد رجوی ها جلوه داده و بعنوان یک منتقد دیگران را به برنامه دعوت می کند اما سرانجام خودش اعتراف می کند که بعلت حمایت همان افراد جنگ طلب آمریکایی، مبلغ رجوی ها شده است.
وی در مقاله ای با عنوان « گردهم آیی 18 ژوئن » قصد دارد برای سیرک رجوی ها نیرو جمع کند اما چون می داند که آنها مورد تنفر ایرانیان هستند و چند سالی است که برای فریب افکار عمومی در مورد برنامه های تکراری خود، از شهروندان غیر ایرانی استفاده می کنند، به رفع و رجوع وطن فروشی ها و چگونگی آمار سازی فرقه و سوء استفاده آنان از شهروندان غیر ایرانی برای بالا بردن آمار می پردازد:
« دوباره خرداد شد، و مجاهدین و هواداران آنها مشغول تدارک دیدن برای گردهمایی سالیانه خود هستند.
در گردهمایی های پیش از این شاهد بودیم که شخصیتهای خارجی از جمله جان بولتون و شرکا سخنرانی کرده و بر خواستهای مجاهدین اصرار ورزیدند. در آن گردهمایی متاسفانه سخنران «ایرانی»، حتی عضوی از شورا، روی صحنه نرفت و حمایت خود را اعلام نکرد (حتما صف سخنرانان مهم خارجی آنقدر طولانی بوده که نوبت به ایرانی ها نرسیده است). در سال گذشته، بار دیگر شاهد شرکت بیشماری از ایرانیان مقیم خارج بودیم، و در کنار آنها تعداد قابل توجهی که تبعه و ملیت غیر ایرانی داشتند، هم شرکت کرده بودند. »
وی که بخوبی از نفرت ایرانیان نسبت به فرقه وطن فروش رجوی ها آگاه است برای لاپوشانی کردن این تنفر اختلاف سیاسی، عقیدتی و فرهنگی را مطرح می کند!!! اما لاجرم از اعتراف به این حقیقت می شود:
« در این میان بسیاری از ایرانی های مقیم خارج، به دلایل مختلف سیاسی، عقیدتی و فرهنگی، در این گردهمایی ها شرکت نکرده و نمی کنند. »
وی سپس به دسته بندی کردن دلایل تنفر ایرانیان خارج از کشور از فرقه رجوی پرداخته و با شیادی می خواهد کار رجوی ها در فریب افکار عمومی و کشاندن شهروندان خارجی با ترفندهایی همچون تور پاریس، شرکت در مهمانی و… را جهت بالا بردن آمار توجیه نماید:
«… این دلایل خیلی از هموطنان را از شرکت در این گردهمایی ها می ترساند. نتیجه اینکه، تعداد ایرانی ها به حد لازم نرسیده و بخاطر دلایل سیاسی- دیپلماتیک، آمار با حضور تبعه غیر ایرانی افزایش می یابد.»
اما کثیف ترین قسمت ماجرا آنجاست که این فرد با آنکه بخوبی می داند رجوی های پلید چگونه با وطن فروشی، افرادی همچون جان بولتن را به برنامه های خود می کشانند، دست به تبلیغ برای آنان می زند. وی ناخواسته پشت پرده دم تکان دادن رجوی ها برای غربی ها را بر ملا کرده و ثابت می کند که هم رجوی ها و هم کسانی همچون خود وی که برای شرکت در مراسم فرقه در پاریس تبلیغ می کنند نه تنها ماهیت افرادی همچون جان بولتون را می شناسند بلکه از اهداف آنها در غارت و کشتار و چپاول مردم آگاه هستند اما برای منافع حقیر خودشان و رسیدن به قدرت و مقام حاضرند دست به هر نوع وطن فروشی بزنند.
فرد مزبور در نوشته ای به تاریخ 8 تیر 1389 در تحلیل شرکت جنگ طلبانی همچون جان بولتن و ازنار در مراسم فرقه رجوی چنین می نویسد:
« هدف شرکت شخصیتهایی چون جان بولتون و خوزه ماریا ازنار در این گردهمایی چه بوده، و اصولا نقطه مشترک آنها با آزادی ستانانی چون مجاهدین چه می تواند باشد،
خوزه ماریا ازنار، نخست وزیر سابق اسپانیا، در این گردهمایی تأکید داشت که «من از مبارزه شما برای آزادی و دموکراسی حمایت می کنم. مردم ایران به اندازه کافی رنج کشیده اند. آنها خواهان و شایسته یک دولت بهتر که به مقام مردم احترام بگذارد و آزادی های اساسی آنها را تضمین نماید هستند.» البته جای سوال است که چرا ایشان از آزادیخواهی مردم ایران دفاع می کند اما در زمان نخست وزیری تمام سعی و کوشش خود برای سرکوب جدایی طلبان «اتا» را بکار می برد. آقای ازنار یکی از سه تفنگدار اصلی (بوش، بلر و ازنار) در حمایت از طرح بوش برای حمله به عراق و اشغال آن کشور بود، که منجر به قتل هزاران هزار شهروند عراقی شد»
وی آنگاه به این امر اعتراف می کند که هیچ یک از گروه های سرنگون طلب توان سرنگون کردن جمهوری اسلامی ایران را ندارند و باید دست به دامان آمریکا شد. اما خودش هم خوب می داند (و رجوی ها هم خوب می دانند) اگر امثال بولتن ها از آنان حمایت می کنند نقشه ای است که برای امروز ایران کشیده اند و طمعی است که برای آینده در ایران دارند و نه چیز دیگر و هیچگاه نمی توان بدون تن دادن به خواسته های ضد ایرانی شان، آنان را جذب نمود. بنابراین می نویسد:
« آنچه می خواهم بگویم ساده است. شاید بولتون ها و ازنار ها بتوانند در امر سرنگونی نقش آفرینی کنند، اما اینها، فکر آینده و منافع طولانی مدت خودشان را هم کرده اند. اگر مجاهدینی که امروز از حمایت بولتون و ازنار برخوردارند، در فردای فرضی به انتظارات اینها (که جهانخواران را نمایندگی می کنند) پاسخ مثبت ندهند، آیا با مشکلاتی که جمهوری اسلامی امروز با آن مواجه است، روبرو نخواهند شد؟ شک نکنیم که حمایت بولتون و ازنار بخاطر چشم و ابروی قشنگ ایرانیان نیست. »
وی به وضوح تمام (و البته با وقاحت رجوی گونه) می گوید که امثال آقای بولتون هر چند علیرغم حرف های قشنگ ظاهری شان در باطن فقط به چاه های نفت و گاز ایران و منافع عظیمی که در آن نهفته است فکر می کنند، اما بدلیل اینکه ممکن است ما را به امیال و جاه طلبی هایمان برسانند پس باید از کشور و ملت ایران مایه گذاشت.
وی آنگاه به توطئه تبلیغاتی علیه ایران نیز اذعان می کند اما چون هدفش رسیدن به قدرت است باز با این فریب سیاسی و تبلیغاتی همسو می شود:
« خواست جهانخواران از ایران چرخش به راست میانه است، مهم نیست چه کسی حاکم است. به نظر من، عَلَم کردن اتمی شدن ایران بهانه است، مشکل اصلی جهانخواران (و اسرائیل) این نیست، اگر دولت حاکم در ایران به راست میانه بچرخد. با این چرخش، تهدید «ایران اتمی» منتفی است. »
در پایان نیز با تاکید بر اینکه رجوی ها و امثال خودش با راست ترین و جنگ طلب ترین افراد غربی همسو شده اند، علت حمایت خویش از فرقه رجوی را بیان کرده و بی پرده می گوید چون غربی ها روی اسبی بنام مجاهدین سرمایه گذاری کرده اند پس بهتر است ما هم روی همان اسب سرمایه گذاری کنیم تا به نوایی برسیم:
« در پایان، می توانیم بپرسیم که اگر می خواهیم با راست ترین تفکر (منظورش تفکرات افرادی همچون جان بولتن است) همسو شویم، چرا باید راست میانه با مجاهدین را بپذیریم، و نه راست میانه با رضا پهلوی را؟ خوبی گزینه راست میانه با رضا پهلوی در این است که این گزینه همچون گزینه مجاهدین، ایدئولوژیک نبوده، تاریخچه همکاریش با جهانخواران روشن و مشخص است، و از پارامتر «رهبر عقیدتی» هم برخوردار نیست. در عین حال، به این سوال هم باید پاسخ داد که جهانخواران و جان بولتون و ازنار هم با ویژگیهای فوق الذکر مجاهدین آشنا هستند، اما با این وجود، تصمیم گرفته اند که روی اسب مجاهدین شرط بندی کنند و نه روی اسب رضا پهلوی »
در پایان باید به این وطن فروش و دیگر وطن فروشان گفت، جان بولتن و دیگر جنگ طلبان از کار و دولت برکنار شده غربی که هیچ، حتی اگر تمام دولت های در راس کار غربی هم بخواهند روی یابوهای وطن فروش سرمایه گذاری کنند باز هم کاری از پیش نخواهند برد. مخصوصا اگر آن یابو یک یابوی فرتوت و فراری و دیکتاتور مثل رجوی باشد.

خروج از نسخه موبایل