پدیده مغز شویی و تلقینات مذهبی در فرقه رجوی – قسمت اول

تاکنون مقالات و گفتار بیشماری در رابطه با مغزشویی و تلقینات مذهبی از طرف جداشدگان، منتقدین، صاحب نظران در امور فرقه و فرقه شناسی مطرح و نوشته شده است که هر کدام اطلاعات با ارزش و ذیقیمتی را به شنوندگان و خوانندگان محترم ارائه میدهد و اذهان را در رابطه با محتوی واقعی این فرقه بسته و خطرناک (فرقه رجوی) هر چه بیشتر مطلع میکند که این اطلاعات و آگاهی ها تمامی ترفندها و رنگ و لعابهای مصنوعی و دست ساز فرقه را که فقط برای فریب افکار عمومی است را به کناری میزند و محتوی واقعی اینفرقه را آشکار میکند. افشای مغز شویی و تلقینات مذهبی اینفرقه خطرناک بسیار حائز اهمیت است چون فرد یا افراد مغزشویی شده در این فرقه مانند مومی در دستان رهبران عقیدتی این فرقه قرار دارند و میتوانند بسیار مخرب و نابود کننده باشند. بهترین روش و تکنیک در مقابل فرقه مزبور افشاگری و آگاهی دادن به مردم از طریق نیروهای جداشده میباشد، جداشدگانی که خود سالیان در آتش فرقه و فرقه گرایی سوختند و عمر و جوانی و هست و نیست خود را در اینفرقه از دست داده اند و این افراد یعنی جداشدگان از فرقه بهترین و موثق ترین منبع جهت اطلاع رسانی وافشای محتوی واقعی اینفرقه میباشند و درست بهمین دلیل مورد خشم و غضب رهبران عقیدتی و ولایت فقیه فرقه قرار گرفته اند. بنده در این سلسله مقالات میخواهم پدیده و فنامنان phenomenonمغز شویی و تلقینات مذهبی(religious (indoctrination را باز کرده و به 3 سوال اساسی درچند مقاله در رابطه با این پدیده پاسخ دهم البته پاسخهای ارائه شده برای هر سوال حاصل تجربیات بنده در 25 سالی است که در فرقه مزبور طی کرده ام و در واقع تجربیات مستندی است که در زندگی تنگاتنگ در این فرقه بدست آورده ام. بعد از این مقدمه کوتاه ابتدا 3 سوال اساسی را مطرح میکنم: 1. چرا سازمان مجاهدین از این شیوه و تکنیک یعنی مغز شویی و تلقینات مذهبی استفاده میکند و هدف نهایی سازمان از این مغزشویی چیست؟ 2. ابزار و وسایل مورد استفاده این سازمان برای شستشوی مغزی افراد و نیروهای خودچیست؟ 3. بهترین راه حل برای کمک به افراد و نیروهای اسیر، آلوده به تلقینات مذهبی و قوانین دگم و خشونت بارفرقه مزبور و غرق در ایدئولوژی فرقه ای چیست؟ سازمان مجاهدین خلق از سال 1364 بحث های موسوم به تحول جدید ایدئولوژیکی یا انقلاب ایدئولوژیک (Ideological mutation) را در سازمان و در مناسبات درونی خود آغاز کرد که این تحول ایدئولوژیک با طلاق خانم مریم عضدانلو ازآقای مهدی ابریشمچی و ازدواج او با مسعود رجوی شروع گشت و این ازدواج موجی از تغییرات اساسی و بنیادی را در سازمان بهمراه داشت که طی آن تمامی ساختارهای فرماندهی و بنیادی سازمان منحل شد ودر نتیجه آن، رهبری سیاسی در درون سازمان تبدیل به رهبری عقیدتی و بدون جانشین گشت. یعنی تا زمانیکه مسعود و مریم رجوی در قید حیات هستند رهبری عقیدتی این سازمان را به عهده دارند و هیچ جانشینی در مقام رهبری عقیدتی وجود ندارد. البته 2 موضع و یا جایگاه مهم دیگر نیز در سازمان وجود دارد که یکی مسئول اول سازمان میباشد که اساسا هیچ قدرتی در قیاس با جایگاه رهبری عقیدتی ندارد و در واقع رهبر عقیدتی تنها کسی است که همه چیزاز جمله مسئول اول سازمان نیز تحت کنترل و نظارت صد در صد و کامل وی میباشد. رهبری عقیدتی بالاترین جایگاهی است که اساسا اشتباه نمیکند، مطلقا قابل انتقاد کردن نیست، تمامی تصمیمات مهم و حیاتی سازمان از او نشئت میگیرد و از همه مهمتر خون و نفس و زندگی نیروهایش در دست اوست. موضع دیگر که الان دیگر موضوعیتی ندارد جانشین فرمانده کل ارتش آزادیبخش بود که در دست خانم مهوش سپهری (نسرین) قرار داشت که بعد از انحلال ارتش بعد از سرنگونی دیکتاتور عراق صدام حسین و خلع سلاح مجاهدین توسط نیروهای ائتلاف دیگر موضوعیتی ندارد و خود خانم مهوش سپهری هم حدود 8 سال است که مخفی میباشد. البته این موضع یک موضع نظامی بود و مانند موضع مسئول اول سازمان هیچ قدرتی در قیاس با موضع و جایگاه رهبری عقیدتی که در اختیار مسعود ومریم رجوی است نداشت. یعنی این 2 موضع حساس در درون سازمان فقط اجرا کننده اوامر و دستوراتی هستند که رهبران عقیدتی یعنی مسعود و مریم رجوی به آنها دیکته میکنند. در درون سازمان وقتی از رهبر عقیدتی صحبت میشود منظور مسعود و مریم رجوی میباشد ولی مسعود رجوی حرف اول و آخر را میزند و ولی فقیه و گرو(the guru) مناسبات سازمان بحساب می آید و همه نیروهای سازمان چه آنهایی که در درون سازمان در عراق هستند و چه آنهایی که در خارج از عراق در اروپا و در آمریکا و کانادا هستند (منظورم هواداران معمولی سازمان نیست) همگی قرارداد ایدئولوژیکی (امضای خون و نفس) با او یعنی رهبر عقیدتی بسته اند که تا مرگ به او وفادار بمانند. واین وفاداری مرزی نمیشناسد. خودسوزیهای سال 2003 در فرانسه و سایر کشورها بدنبال دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه از انجمله میباشند که با یک فرمان تشکیلاتی به اعضای فرقه صورت گرفت. این جایگاه یعنی رهبری عقیدتی فضا را درون سازمان بکل دگرگون کرد. فضایی که در آن همه چیز دیگر در رهبر عقیدتی گره میخورد و جایگاهی بود که از هر اشتباهی چه بلحاظ سیاسی وچه نظامی مبرا بود. جایگاهی است که مسعود رجوی هیچ جانشینی ندارد و همه چیزاز او سرچشمه میگیرد و به درون مناسبات جاری میشود. در واقع برای جا انداختن این جایگاه یعنی رهبری عقیدتی در درون سازمان از سال 1364 نشستهای گسترده انقلاب ایدئولوژیکی شروع شد. در این نشستها تمامی نیروها باید شرکت میکردند و بحثهای انقلاب ایدئولوژیکی که بصورت بندهای انقلاب مطرح میشد را از خود عبور میدادند. یعنی همه نیروهای سازمان باید رهبری عقیدتی مسعود و مریم رجوی (پدر و مادر ایدئولوژیکی) را جانشین رهبری سیاسی سازمان با تمامی ساختارهای بنیادی آن مانند دفتر سیاسی، مرکزیت، و… غیره میکردند و هدف برگزاری این نشستهای موسوم به انقلاب ایدئولوژیکی درونی سازمان جاانداختن همین موضوع بود یعنی رهبری عقیدتی ایدئولوژیکی مسعود و مریم رجوی. محتوی واقعی و هدف این نشستها همانطور که گفتم بوجود آوردن رهبری عقیدتی(spiritual leader) یا همان گرو (the guru)با جایگاهی امام گونه و مقدس بود. جایگاهی که اساسا خطا نمیکند، اشتباه مرتکب نمیشود، قابل انتقاد کردن و کریتیسایز نیست و هر تصمیمی که میگیرد باید بدون هیچ مخالفتی اجرا شود. در واقع انقلاب ایدئولوژیکی درونی سازمان شروع ترانسفورم و تغییر شکل سازمان و تبدیل آن به فرقه رجوی بود. و برای تحقق این تغییر بنیادی جا انداختن رهبری عقیدتی در اذهان به جای ساختارهای اولیه سازمان در دستور کار قرار گرفت و همه نیروها باید این جایگاه جدید و این انقلاب را قبول و تایید میکردند. برای جا انداختن این جایگاه جدید در اذهان نیروها، مسئولین و بخصوص خانم مریم رجوی با استفاده از ایکن های اسلام از قبیل امام علی، امام حسین، امام زمان و…سعی براین داشتند که مسعود رجوی را دنباله رو این ایکن ها و امامان در اذهان جا بیندازند و کم کم مسعود در نتیجه نشستهای طولانی و روزمره و در تلقینات مذهبی و به یمن تلاشهای بی وقفه خانم مریم رجوی تبدیل به رهبری شد که نه تنها دنباله رو این ایکن های اسلامی شد بلکه حتی بااین ایکن ها بصورت سوپرنچرال و ماورای طبیعه در ارتباط تنگاتنگ نیز قرار داشت و بخاطر پیدا کردن چنین جایگاهی کلید بهشت و راهنمای ورودی بهشت در آن دنیا در دست ایشان قرار گرفت (مسعود رجوی و مریم رجوی در نشستهای انقلاب ایدئولوژیکی به این موضوع بارها اشاره کردند که مجاهدین پس از مرگ توسط مسعود رجوی به بهشت هدایت میشوند، یعنی سرسپردگی مطلق و بدون چون و چرا جهت رفتن به بهشت). ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل