مرگ مهدی افتخاری و ریاکاری مریم رجوی – قسمت دوم

در نشست جمعی که مسعود خود در آن شرکت داشت سوژه اینبار مهدی افتخاری (فرمانده فتح اله) بود. یکی از افراد حاضر در نشست: برادر مسعود من هر وقت برادر فتح اله (مهدی افتخاری) را می بینم یک احترام خاصی در ذهنم نسبت به او پدید می آید و همیشه دوست دارم او را فرمانده فتح اله صدا کنم هر چند او رده (تشکیلاتی) قبلی را ندارد. رقیه عباسی: بچه ها حرفهای حاشیه دار نزنید، بگذارید برادر مسعود بحث هایش را پیش ببرد.
مسعود رجوی: خواهر سوسن مثل اینکه شما حرفی داشتید؟
سوسن: برادر مسعود این شخص (اشاره به مهدی افتخاری) مثل گراز در درون مناسبات در حال شخم زدن است یعنی یک پاسدار نمی تواند چنین نقش مخربی داشته باشد که این نابرادر دارد.
در این حین فضای نشست به طور کلی دگرگون شد و چهره ها به سناریونویس اصلی خیره شد. معصومه ملک محمدی: برادر اگر سفارشات شما نبود ما حاضر نبودیم یک لحظه هم این عوضی (اشاره به مهدی افتخاری) را تحمل کنیم چون به واقع او نقش دشمن اصلی را بازی می کند. باز دشمن رو در رو با ما می جنگد ولی این نامرد از پشت خنجر میزند حتی ما از نگاهش به مناسبات و مخصوصا خواهران اصلا احساس خوبی نداریم و خواهش می کنیم همینجا این عوضی تعیین تکلیف شود. (البته معصومه ملک محمدی در آن موقع حق داشت چون هنوز موعد بحث رقص رهایی خواهران مجاهد با لباس های توری در مقابل مسعود و وادار کردن خواهران مجاهد به رقص در چنین شرایط مشمئز کننده ای نرسیده بود تا خانم معصومه ملک محمدی بداند که چه کسی وسوسه های شیطانی نسبت به خواهران مجاهد دارد و فرق نگاه را بداند) رقیه عباسی: برادر مسعود ما حرفهایمان را زدیم و امروز وقت شما را گرفتیم تا این لقمه حرام (مهدی افتخاری) را شما تعیین تکلیف کنید!! مسعود رجوی: یعنی چرک و چروک نشسته خود را برایم آورده اید، به به چه مسئولینی؟ یکی از افراد حاضر در نشست: برادر فتح اله یکسری کارها می کند آدمی می ماند چه اسمی روی آن بگذارد و معلوم هم نیست از روی عمد است یا واقعا او دیوانه است مثلا سر ظهر فتح اله از داخل سطل آشغال دنبال گوشتهای دورریز می گردد تا آنها را بخورد؟ مسعود رجوی: بچه ها ساکت. می دانم حرف برای گفتن زیاد دارید ولی بگذارید برای نشست های خودتان.
در این حین مسعود سیگاری روشن کرد میمیک صورتش نشان می داد که سرمست و مغرور از تحقیر فرمانده فتح اله است او چند برگ کاغذ را این دست و آن دست کرد و سپس گفت:
فتح اله این ها را همسرت نوشته است این نامه را که دست من است و دقایقی بعد میخوانم. (کمی مکث)
سپس مسعود فاتحانه رو به افراد حاضر در نشست کرد و گفت: ما به خاطر اینکه می دانستیم مجاهد واقعی به انقلاب مریم لبیک خواهند گفت روی فتح اله هم کار کردیم و من شخصا یک پروسه سه، چهار ساله را با مسئولیت خودم روی فتح اله تست کردم یعنی قبول کردم او در کنار انقلاب مریم با خانواده اش زندگی کند ولی متاسفانه اشتباه کردم و اما نامه همسرت را فتح اله اینجا می خوانم او نوشته است:، من نمی خواهم با او زندگی کنم هر چند این یک دستور است چون فتح اله دوست دارد مستمر در مسائل زناشوئی مرا مورد آزار جنسی قرار دهد…، سپس مسعود در توضیح این قسمت از نامه گفت: منظور همسر فتح اله این بود که فتح اله می خواهد مثل یک حیوان با او رفتار کند. همین یک جمله کافی بود تا مسعود برای از رده خارج کردن آن فرمانده پر هیبت (مهدی افتخاری) دست پر داشته باشد. بعد مسعود رو به مهدی افتخاری کرد و گفت: فتح اله شنیدم تو مقداری کنسرو و خوراکی را بردی و پشت قرارگاهتان قایم کردی واقعا فکر کردی قحطی در راه است؟
(خنده حاضرین) باز مسعود ادامه داد (همراه با خنده و تمسخر): دیدی چیزهایی که در ذهن می پروراندی همه و همه غلط از آب در آمد (قصد مسعود از این حرف را فقط فتح اله در آن جمع فهمید) تعدادی پشت تریبون صف کشیده بودند که همه از مسئولین بالا بودند مثل عباس داوری، حسین ابریشمچی، افشین فرجی، بهنام ٰ. عباس داوری: برادر من حتی شرم آن را دارم که بگویم این (اشاره به مهدی افتخاری) برادر ماست. در اصل این مسئولیت ما بود او را قبل از اینکه به این نقطه برسد تعیین تکلیف کنیم شما حق دارید که بگویید چرک و چروک خود را پیش شما آورده ایم من هم نظر بقیه را دارم او باید تعیین تکلیف شود. معصومه ملک محمدی: برادر مسعود اگر ترس از شما نبود من بعضی وقتها به ذهنم میزد که او را به نوعی از بین ببرم و بکشم!!! (خنده حاضرین) اعلام استراحت (آنتراکت)
ولی فتح اله معلوم نبود در درونش چه میگذرد او فقط سکوت کرد. برداشت من از این ماجرا این بود که فتح اله با سکوتش می گفت: جواب ابلهان خاموشی است. حال پیام خانم مریم رجوی را وقتی از ابتدا تا انتها می خوانم که ریاکارانه و به دروغ می گوید:،او (فرمانده فتح اله) نمونه ای از تقوای رهائیبخش انقلابی و تواضع و فروتنی که همواره نبرد و جنگ صد برابر را الزام مشی، کس نخارد، می دانست،
از این همه ریاکاری تعجب می کنم!! خانم رجوی در حال حاضر مهدی افتخاری یا فرمانده فتح اله زنده نیست ولی من به جای او می گویم که کس نخارد پشت من ولی هستند به اصطلاح رهبرانی مثل مسعود رجوی که خنجر میزنند بر پشت من. خانم مریم رجوی شما نباید یادتان رفته باشد که وقتی اخبار آزار، اذیت و شکنجه نیروها و اعضای مجاهدین در داخل قرارگاههای مجاهدین و به خصوص اشرف به بیرون درز کرد شما از قول افرادی مثل مهدی افتخاری و علی شکری (معروف به علی باقری) و… که همیشه در نشست ها سوِژه بودند و مورد دشنام های رکیک و هتاکی های ناجوانمردانه قرار می گرفتند، در تکذیب افشاگری جدا شدگان به دروغ اطلاعیه صادر کردید و در حق مهدی افتخاری ستم کردید حال در مرگ مهدی افتخاری این چنین فریبکارانه جملات شیوا را کنار هم می چینید تا قافیه تنگ نیاید؟! در هر حال اغلب افراد حاضر در اشرف می دانند مسعود رجوی و سایر سردمداران مجاهدین تا چه اندازه در تحقیر شخصیت مهدی افتخاری و پایمال کردن حقوق اولیه و انسانی او طی سالهای طولانی نقش موثری داشتند و حال پیام مریم رجوی در سوگ مهدی افتخاری جز کتمان حقیقت و روشنایی و ریاکاری آشکاری بیش نیست. قادر رحمانی عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی

خروج از نسخه موبایل