عواقب حمایت از فرقه تروریستی مجاهدین خلق

سالهاست که بحث فرقه تروریستی مجاهدین خلق در میان لایه هایی از سیاستمداران آمریکایی ماجرای پیچیده ای بوده است. کمپین حمایت از گروه و لابی آن شامل شماری از سیاستمداران سابق آمریکا می شود که دولت آمریکا را برای حذف نام گروه از فهرست تروریستی وزارت خارجه تحت فشار قرار می دهند و هدفشان بهره برداری از گروه علیه جمهوری اسلامی ایران در آینده است. در عین حال عده زیادی منتقد این حمایت ها هستند و کمپین را برای حمایت از گروهی که از زمان پیدایش فهرست تروریستی آمریکا در سال 1997 در فهرست بوده است، سرزنش می کنند. فهرست تروریستی وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا همچنین نام گروه هایی چون القاعده و ببرهای تامیل وخمر های سرخ را در خود دارد.
مقامات آمریکایی که مخالف حذف مجاهدین از فهرست سیاه هستند، معتقدند که ماهیت فرقه گون گروه تغییر نکرده است و کماکان ظرفیت و اراده ارتکاب به حرکات تروریستی را داراست. آن ها بر این باورند که سخنرانی کردن در حمایت از یک گروه تروریست شناخته شده غیرقانونی و مغایر با « قانون حمایت مادی از تروریسم» است.
در ژوئیه سال 2011، برچسب تروریستی مجاهدین در جلسه ای در کنگره آمریکا بررسی شد. ری تاکی؛ عضو ارشد شورای روابط خارجی کنگره آمریکا بیانیه ای درباره سوابق مجاهدین و انزوای فعلی آن ها در میان جامعه ایرانی ارائه کرد. آقای تاکی به اساس ایدئولوژی ضد امپریالیستی گروه اشاره می کند. در بخش هایی از این بیانیه آمده است:
« ایدئولوژی مجاهدین همواره ضد امپریالیسم بوده است که در طول تاریخ به معنای موضع مخالف منافع آمریکا بوده است.
بخشی از مخالفت مجاهدین با شاه به دلیل روابط وی با ایالات متحده بود. مواضع ضد آمریکایی مجاهدین خلق، آن ها را به سمتی سوق داد که همه طیف های سیاسی نیروهای رادیکال از جبهه ملی آزادی خواه ویتنام تا جنبش فتح فلسطین را دربر می گرفت. با توجه به این که رسالت مجاهدین آزاد کردن طبقه کارگر و حذف نفوذ سرمایه داری غارتگر است، به طور سنتی، ایالات متحده آمریکا همواره به عنوان منبع استثمار و بی عدالتی در ادبیات مجاهدین خلق معرفی شده است. از آنجائی که سازمان ارباب عراقی خود را از دست داده است و خود را بدون هیچ متحد قابل اعتمادی می بیند، ادبیات خود را تغییر داده است و به دنبال متعادل کردن لحن ضد آمریکایی خود بوده است. این موضع گیری خاص و متناسب با موقعیت نباید توجه ما را از کینه شدید و ایدئولوژیک آن ها نسبت به آمریکا منحرف کند.
« ترور همواره ویژگی عمده استراتژی مجاهدین خلق برای رسیدن به قدرت بوده است. در طول سوابق مجاهدین، خشونت به عنوان یک نوع بیان قهرمان گونه از مخالفت مشروع آن ها را به وجد آورده است. یکی از حکمت های اساسی گروه این است که یک گروه مبارز با مواجهه شجاعانه با قدرت بالاتر حکومت و حمله کردن به مقامات حکومتی شدیـداً می تواند انقلاب توده ها را بر انگیزد. وقتی که توده ها ببینند که دولت در برابر خشونت آسیب پذیر است، خویشتن داری را کنار گذاشته و به اعتراض ها می پیوندند و بنابراین انقلاب بزرگ تـری را برمی انگیزند. بدین ترتیب، مناسب ترین ابزار برای اثرگذاری بر تغییر سیاسی، لزوماً خشونت است. هر چند مجاهدین خلق در دفاع از خود در پایتخت های غربی، تعهد به دمکراسی و آزادی بیان را تبلیغ می کنند، آن ها نه در عمل و نه در گفتار اصل و نسب خشونت آمیز خود را انکار نکرده اند.
« طی سال های دهه 70 ]میلادی[، در اوج شور انقلابی خود، مجاهدین درباره اهداف خشونت خود عادلانه و بدون تبعیض رفتار کردند. در میان قربانیان ترور مجاهدین خلق، تأسیسات و پرسنل نظامی آمریکایی هم بوده اند. اطلاعیه شماره 3 مجاهدین تأکید کرد که خشونت علیه آمریکا به دلیل آن که جنبش های مشروع انقلابی در فلسطین و ویتنام را سرکوب می کند، رواست. نخستین حمله آن ها علیه مواضع آمریکا، در مه سال 1972 به مناسبت دیدار پرزیدنت ریچارد نیکسون از ایران بود. برای خرابکاری در آن دیدار، مجاهدین دفتر اطلاعات آمریکا را منفجر کردند و کمپانی های آمریکایی چون جنرال موتوز و خطوط هوایی پان ـ آمریکن را هدف قرار دادند. در همان سال، گروه به جان ژنرال هارولد پرایس فرمانده مأموریت ارتش آمریکا در ایران سوء قصد کرد. هر چند که ژنرال پرایس جان سالم بدر برد، مجاهدین متأسفانه موفق شدند که کلنل لوییز هاوکینز معاون فرماندهی مأموریت ارتش را خارج از خانه اش به قتل برسانند.»
در جای دیگری در این بیانیه، مخالفان حذف نام مجاهدین از فهرست تروریستی به موقعیت کنونی سازمان در جامعه ایرانی چه در خارج، چه در داخل، اشاره می کنند:« مجاهدین خلق از حمایت بسیار کمی در ایران برخوردارند. اتحاد آن ها با صدام حسین و منش فرقه گون آن ها، آن ها در میان حتی بخش های رادیکال روشنفکران و اندیشمندان که روزی الگوی ایدئولوژیک آن ها را جذاب می یافتند،منزوی کرده است.»
در سوی دیگر این ماجرا، ده ها تن از مقامات سابق آمریکا هستند که بنابه گفته فاینشنال تایمز از طیف های مختلف سیاسی ـ از جان بولتون نومحافظه کار تا هوارد دین لیبرال ـ هستند و ده ها هزار دلار گرفته اند تا در مراسمی که توسط هواداران مجاهدین خلق برگزار می شود، سخنرانی کنند. انگیزه این افراد چه مالی باشد چه نباشد، برخی از مدافعان این فرقه تروریست مانند جان بولتون به دنبال حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی هستند و آشکارا از حذف مجاهدین از فهرست تروریستی حمایت می کنند. گویی بولتون و دیگر حامیان حذف مجاهدین از فهرست بر طبل جنگ تازه ای در خاورمیانه می کوبند، درست مانند الگویی که هشت سال پیش برای پیشبرد جنگ علیه عراق به کار گرفتند و نام چلبی و افسانه سلاح های کشتار جمعی صدام حسین را — که هرگز هم وجود آن ثابت نشد– علم کردند
در 24 ژوئن 2011، هوارد دین ادعا کرد که مریم رجوی رئیس جمهوری ایران است. ادعایی که حتی خود مجاهدین جرأت ابراز آن را ندارند و همواره مریم رجوی را رئیس جمهورمقاومت معرفی کرده اند. ادعای دین به نظر می رسد که نتیجه مستقیم تبلیغات فریبکارانه و البته فزاینده سازمان است که خود را جنبش دمکراتیک ملت ایران معرفی می کند. اما سند طبقه بندی شده ای که اخیراً درباره موقعیت مجاهدین در میان مردم ایران منتشر شد دقیقاً عکس موضوع را ثابــت می کند. این گزارش که بر مبنای داده های وزارت خارجه آمریکا و مصاحبه هایی با ایرانیان عادی ثبت شده است، فاش می سازد که: « اتفاق نظری که در میان ایرانی ها به ندرت پیــش می آید. اطلاعات جالبی که از ایرانی های عادی در داخل و خارج از ایران و تحلیل گران ایران جمع آوری شده است، بیانگر این است که گروه اپوزیسیون مجاهدین خلق از حمایت چندانی در میان ایرانی ها برخوردار نیستند.»
مایکل تئودولو از نشریه نشنال آمریکا معتقد است که بیرون آوردن مجاهدین خلق از فهرست تروریستی روابط از پیس سرد ایران و آمریکا را سردتر می کند.
او از قول ترتیا پارسی — رییس شورای ملی ایرانی امریکایی– نقل می کند که«] این حرکت [ همچنین، به مجاهدین اجازه می دهد که کمک مالی آمریکا را دریافت کند و تبدیل به نیروی قدرتمندی برای پیشبرد جنگ علیه ایران شود، درست همانند تبعیدی های عراقی که ما را برای جنگ عراق فریب دادند.»
در واقع، اگر مجاهدین خلق از فهرست حذف شوند، بدین معناست که تبلیغات گروه برای دیونمایی جمهوری اسلامی و بزرگنمایی خود به عنوان جنبش به اصطلاح دمکراسی خواه ایران، قادر است ذهن نا اگاه مقامات آمریکایی را شستشو دهد و آن ها به سوی جنگ فاجعه آمیز دیگری سوق دهد. گری سیک در مصاحبه اش با تئودولو گفت: « این واقعیت که آن ها مخالف حکومت ایران هستند، آن ها را خوب نمی کند. پایگاه آن ها در ایران بسیار بسیار محدود است.» در اکتبر 2007، سلسله مقالات مستند PBS درباره ایران منتشر شد، که بخش هایی از این مقالات که به طور ویژه درباره مجاهدین خلق بود از ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر خارجه وقت آمریکا ـ که اکنون حامی سرسخت مجاهدین است ـ نقل می کند: « من شخصاً درباره آن چیزی نمی دانم، اما ما پس از حمله به عراق دقیق تر به موضوع مجاهدین پرداختیم. عده ای در داخل دولت بودند که می خواستند از مجاهدین خلق به عنوان اهرم فشار علیه ایران استفاده کننـد و می توانم به یاد آورم که مشاور امنیت ملی، دکتر کاندولیزا رایس، که در این مورد خیلی حساس بود، گفت خیر. یک گروه تروریست، یک گروه تروریست است.» آرمیتاژ همچنین گفته بود: « این دقیقاً نقطه نظر وزارت امور خارجه آمریکا هم بود.»
به علاوه در گزارش تازه منتشر شده ی اف بی آی درباره سازمان می خوانیم: « بررسی های دفتر لوس آنجلس مشخص کرده اند که مجاهدین خلق کماکان به صورت فعالانه در طراحی و اجرای حرکات تروریستی دخالت دارند.»
ماه آگوست، همان زمان مورد نظر است که ممکن است به موفقیت سازمان پـس از تلاش های طولانی مدت کمپین فریبشان منجر شود اما حقیقت این است که ماهیت فرقه ای و تروریستی مجاهدین خلق هرگز تغییر نمی کند چه در فهرست باشد و چه نباشد.
به علاوه، رها کردن بندهای قانون از پای تروریست های مجاهدین، به پیچیدگی های بیشتری در روابط بین الملل منتهی می شود. این کار مطمئناً روابط ایران ـ آمریکا را بدتر می کند؛ احتمالاً شرایط ساکنان اشرف که در عراق شدیداً مورد تنفر مردم و دولت عراق هستند، وخیم تر می کند؛ به شهرت آمریکا در جامعه بین المللی ضربه می زند و به ویژه حقوق شهروندان آمریکایی به عنوان مالیات دهندگان اصلی برای هزینه های جنگ های خاورمیانه را نقض می کند.
مزدا پارسی

خروج از نسخه موبایل