تاملی بر نقطه نظرات جدا شدگان مجاهدین پس از سفر به اشرف – قسمت هفتم

آرش رضایی: یکی از دغدغه های ذهنی من این است که علیرغم شعارهای دموکراسی خواهانه و حقوق بشری که رهبران سازمان در سیمای آزادی و در مصاحبه با رسانه های گروهی و غربی و یا در دیدارهای خانم مریم عضدانلو با برخی از سیاستمدارن و پارلمانترهای اروپایی مطرح می شود. متاسفانه به شکلی آشکار سران مجاهدین در مناسبات درون تشکیلاتی و در اشرف هرگز پایبندی به شعارهای مطروحه ندارند. پارادوکس شگفتی در رابطه با ساخت ذهنی رهبران مجاهدین وجود دارد؟
دو گانه گی در طرح شعار و عرصه ی عمل و پراتیک سیاسی و انسانی بوضوح آشکار است؟ چگونه ممکن است خانم مریم عضدانلو و سایر رهبران مجاهدین به سادگی از آزادی سخن بگویند اما کادرها و نیروهای تشکیلاتی در اشرف در شرایطی بسر برند که حتی از شنیدن پیام و صدای همرزمان سابق خویش، جدا شدگانی که به اشرف رفته اند تا امکان یک گفتگوی آزاد با افراد مستقر در را اشرف داشته باشند، محروم باشند؟ و سران مجاهدین از جدا شدگان با سابقه مجاهدین که صرفا بر اساس انتخاب آزادانه خویش، دنیای خارج از اشرف را برای زندگی انتخاب کرده اند یک تصویر خیالی بسازند تصویر یک دشمن؟؟؟!! آقای سعید باقری: همانطور که اشاره کردید رهبران سازمان واقعا وحشت دارند تا ما جدا شدگان با دوستان خود در اشرف گفتگوی آزاد داشته باشیم وقتی من و سایر دوستان در درب ورودی اشرف سعی داشتیم صدا و پیام خویش را به همرزمان سابق مان در اشرف برسانیم بشدت سران سازمان خشمگین می شدند. در یکی از شب ها دوستی به من گفت: امسال را رجوی سال سرنوشت اعلام کرده است من احساس کردم برای متن فردا سوژه ی جالبی پیدا کرده ام آن را نوشتم و از پشت میکروفن خواندم و اشاره کردم اگر رجوی خودش را با امام حسین و دیگر امامان مقایسه می کند پس چرا چراغ ها را خاموش نمی کند و سیاج ها و سیم خاردارهای اشرف را بر نمی دارد تا افراد در اشرف راه خود را انتخاب کنند؟ بر عکس نگهبان ها را چند برابر کرده و خاکریز پشت خاکریز میریزد تا جلوی فرار نیروهایش را بگیرد؟!
در اشرف که بودیم هر روز که می گذشت می بایست خودم را برای یک نبرد اطلاع رسانی آماده می کردم حرف جدیدی می زدم تا شاید ذره ای دل دیوار بتونی ذهن افراد را که سالیان در آنجا شستشوی مغزی شده اند و به هیچوجه قدرت تصمیم گیری ندارند را سوراخ بکند، البته خیلی ها در اشرف این را خوب می فهمند اسیر و برده رجوی شده اند و چشم انتظار روزی هستند که سازمان آنها را خارج بفرستد ولی این حساب و کتاب را نکرده اند که در سال سرنوشت، رجوی با درست کردن دیوار گوشتی از آنان، برای محافظت از جان خود استفاده می کند و خبری از خارج نخواهد بود.
روزهایی که برای روشنگری و ابلاغ پیام در درب و اضلاع اشرف بودیم مسئول آنجا که یکی از قربانیان رجوی بود، خبر داد تعداد زیادی از بچه ها و خانواده ها به اشرف می آیند می بایست برای آنها محل استقرار آماده می کردیم که نظافت موکت ها، پتوها، سرویس و نصب کولرها، بازسازی سیستم برق کشی آنها را با همکاری همدیگر انجام دادیم و روزی که آنها آمدند من و یکی از دوستانم به سمت بغداد رفته به زیارت کاظمین و روز بعد به زیارت کربلا رفتیم بعد از زیارت به سمت ایران حرکت کردیم. اگر توفیقی شده دوباره دلم می خواهد به آنجا برگردم با صدای بلند بگویم بچه ها از کلمه ی بریده نترسید چون این کلمه ی بریده همان سحر و جادوی رجوی است که با آن شما را طلسم کرده و نمی گذارد شما از اشرف بیرون بیائید و خودتان را از آن خانه عنکبوتی نجات بدهید برای یک لحظه هم که شده آزادی دنیای بیرون را حس بکنید، تا کی می خواهید در بند و محصور ایدئولوژی پوسیده ی رجوی باشید؟ آقای قادر رحمانی: من با تمام وجودم حس میکنم بعد از روشنگری خانواده ها و جدا شدگان در سال های اخیر سران مجاهدین دیگر توان آن را ندارند تشکیلات را حفظ کنند و نمی توانند بچه های اسیر را در اشرف کنترل کنند در ماه ها و روزهای آینده به امید خدا شاهد فرار و آزادی تعداد کثیری از زندانیان اشرف خواهیم بود حال هر چقدر مسعود دلش می خواهد با دیوارهای خالی کنفرانس بگذارد و مریم هم ژست های تو خالی بگیرد چون همه بچه های داخل اشرف فهمیده اند مسعود از ترس، خودش را داخل سوراخ موش کرده و مریم هم در فرانسه تلاش می کند شوهر بدنام خود را نجات دهد به همین خاطر عقب نشینی پشت عقب نشینی سیاسی است که این دو توسط سخنگویان خود غیر مستقیم اعتراف می کنند و جالب این که موضوع عقب نشینی های گام به گام سران مجاهدین را ما از تمام خبرگزاری ها می شنویم و سیمای آزادی چون مصرف داخلی دارد فقط اشرف اشرف می کند. ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل