دهن کجی تشکیلات فرقه مجاهدین به جامعه جهانی

مسعود رجوی موقع آمدن به عراق گفت که میروم آتش برافروزم در کوهستانها…
بارها و بارها بعد از آن در هزاران نشست سعی کرد خط تحمیلی خودش را تنها راه درست و ناگزیر و حتی جائی که در تاکتیک و استراتژیک کم می آورد سعی می کرد آن را توجیه عاشورائی کند. محوری ترین بحثها یکی آمدن به عراق و یکی هم حمله به خاک ایران از عراق و شکست و کشته شدن هزار نفر از جمله کسانی که تازه از خارج آمده و فقط گوشت دم توپ بودند. او تقریبا روزها و هفته ها نشست می گذاشت و بعد از سرکوب و تهدید هر مخالفی و حذف از نشست و ترس دیگران از اینکه چاره ای نیست جز اینکه بگویند بهترین کار را تو کردی تازه حضرتعالی رأی گیری می کرد و بعد فیلمبرداری رسمی می شد و می گفت ثبت شد در تاریخ.
بعد گفتند اشرف کانون استراتژیک مقاومت قلب تپنده جنبش مردم ایران بعد گفتند که اشرف ایستادگی می کند و جهان ایستادگی می کند و بعد گفتند" چو اشرف نباشد تن من مباد " و بعد گفتند بیا بیا بیا
ما ایستاده ایم و بعد شعار"ایران اشرف آزادی" بعد گفتند که اشرف ناموس هر مجاهد خلق است
مسعود رجوی تا می توانست اصرار کرد و حتی در این راستا در سال گذشته که زیاد هم دور نیست تعداد زیادی کشته و زخمی هم برجای گذاشت.
وی حتی نمی گذاشت که یک خبرنگار حساب نشده و بدون سناریو و برنامه ریزی تشکیلاتی به داخل سازمان برود
حتی به یک خانواده منتقد اجازه ورود و دیدار نداد چه از خارج کشور و چه از ایران
حتی به یک عضو منتقد وجدا شده خودش اجازه صحبت نداد و حتی ابتکار خانواده ها که صدای ما جدا شده ها را از بلندگو ها پخش می کردند با پارازیت و اقدامات مختلف خنثی می کرد تا صدا به کسی نرسد
با پشتوانه نشستهای جمعی و توبیخی و استهزا اعضا را مجبور و تشویق می کرد که به خانواده ها فحش و ناسزا بدهند و سنگ پرتاب کنند ودر تلویزیون فرقه ظاهر شده وعلیه خانواده ها مصاحبه کنند.
وی همچنان تا آنجا که می توانست خرج پارلمانترها و گردهم آئی های مریم رجوی کرد تا اشرف را نگهدارد و از لیست سیاه وزارت خارجه آمریکا در بیایند و سر همین موضوعات روزها و ماهها تحصن و هزینه های نجومی کرد.
اما اخیرا گفت که ما اشرف را ترک می کنیم بدون یک کلمه انتقاد از خود عجبا! عجبا! باید پرسید پس همه آنچه که در بالا ذکر شد چه بود
در سازمان نه در مشی و نه در استراتژی هیچ چیز عوض نشده و باید منتظر اقدامات مرگبار و خشونت بار این فرقه بود نظیر خودسوزیهای هدایت شده در کشورهای اروپائی و نظر تحریک و درگیری با نیروهای حفاظت دولت عراق.
براستی کدام نیرو را دیده اید که بجای تشکر از نفر حفاظتش به او حمله کند
این در هیچ منطقی جز منطق این فرقه نمی گنجد.
اما همه اینها از کجا سرچشمه می گیرد از خط و استراتژی شکست خورده رجوی که به هیچ قیمت حاضر نیست یک انتقاد جدی از خودش بکند
افسوس که باز هم سازمان ملل و طرف حسابها فریب می خورند.
آنها وقتی که دیدند انگشت اتهام بصورت تمام عیار سمت آنها می رود و دیگر در برابر اراده جامعه جهانی توان ایستادگی ندارند فقط در حرف آنهم با هزار شرط و شروط غیر معقول و غیر منطقی گفتند که تخلیه اشرف را قبول کردند و به ا ین ترتیب توپ را به زمین سازمان ملل انداختند، تا فقط زمان بخرند.
اینها منتظر هستند و از تحلیلهای رجوی است که آمریکا برای مقابله با ایران چاره ای جز انتخاب این نیروی طرد شده و جمع شده از جانب مقاومت و جامعه ایران نداشته باشد آنها شبانه روز خواب پنبه دانه ای ارتش لیبی را می بینند که با آن الگو از اینها استفاده بشود عناصری که استراتژی شان روی انتخاب آنها توسط قدرتهای بزرگ بناشده است
استراتژی آنها بند این است که در دولت عراق چه کسی صاحبخانه بشود و آنها برای برکناری دولت منتخب مالکی فعالیت می کنند و هزینه می کنند تا برکنار شود یا تضعیف شود لازم به یادآوری است این همان سازمانی است که بعد از سرنگونی صدام برای برآورده کردن همین استراتژی صاحبخانه چه میهمانی هائی مرتب در اشرف برگزار می کرد و چه مبالغی هنگفتی در عراق و جامعه عراق صرف انتخابات می کرد این همان سازمانی است که برای این منظور حدود 300 جوان عراقی را خریداری کرده بود و به پادگان کشانده و بصورت پانسیون آموزش و حقوق می داد تحت عنوان میلیشیای عراقی.
حال این اشتباه محاسبه وجود دارد که گوئی این سازمان است که دنبال رفاه و آسایش اعضایش است. آنها نیروهای آمریکائی را فریب دادند و طی هشت سال باز هم حاکمیت ظالمانه خود را تحت عنوان تشکیلات بر روی این افراد تثبیت کردند. وحال هم با فریب سازمان ملل باز هم می خواهند به کارشان ادامه بدهند نیروهای آمریکائی در همدستی با آنها افرادی مثل ما جداشدگان را در پشت سیم های خاردار زندانی کرده بودند و چهار سال تمام زندان مخفی بنام تیف فقط کارش زندان کردن نفرات جداشده این سازمان بود معامله کثیفی که در قبال پیشبرد خط عدم تعارض با این گروه پیش می برد.
از نظر من نفراتی که در این پادگان باقی مانده اند بیمارانی هستند که چاره ا ی جز سرسپاری تشکیلاتی ندارند.
سازمان یک جا اشاره می کند که در این قرارگاه کودکان هستند اما صدای جامعه جهانی در نمی آید از آنها سوآل کند که کودکان را اینها چگونه فریب داده اند و به این قرارگاه کشانده اند. چگونه این سازمان حتی بعد از سرنگونی سازمان با سوء استفاده عاطفی از عضو خودش که سالها در سازمان شستشو مغزی شده بنام مهین لطیف و عواطف خواهری خانم پروانه لطیف را بهمراه فرزندان و همسرش به این پادگان کشاند و در اسارت برد و آنها را به این پادگان کشاندند و توجیه شدند بگویند که ما در معرض شهید شدن در ایران بودیم و به اشرف پناهنده شدیم. اصلا نیازی نیست تا بعد از این صحبت من سازمان مصاحبه ای با خانم پروانه لطیف انجام دهد تا خلاف آن را بگوید چرا که دست سازمان رو شده است و پیشنهاد می کنم که تشکیلات حداقل دست به ابتکار جدیدی بزند.
کجاست سازمان ملل که سوآل کند چگونه این تشکیلات حدود 300 تن از فرزندان از نفراتی که در این تشکیلات عضو هستند را با هزار شیوه که از حوصله این بحث خارج است به عراق و این پادگان کشاند نفرات زیر سنی همچون زهره نظری- بهرام رازانی- شهناز رازانی- ندا امین انارکی که بعدا در سازمان سن آنها به 18 رسید و همین الان هم تشکیلاتش دست از این بچه ها بر نمی دارد و در آخرین اقدام می دانم که سراغ آنها رفته و از آنها خواسته است که بیایند علیه دولت عراق امضا جمع آوری کنند که مثلا بستگان ما در آنجا در خطر مرگ هستند در حالیکه سازمان طبق اظهارات آخرین نفراتی که از آنجا فرار کرده اند نظیر خانم مریم سنجابی نیروهای پلیس را تحریک و خود را با آنها درگیر می کردند من در اینجا حتی ترجیح می دهم عین مطلبی از وی در رابطه با تحریک مردم و مالکین عراق و بهره برداری سیاسی از آن را در اینجا بیاورم چرا که در آن مقاطع من آنجا نبودم.
بارها مسعود رجوی در جلسات عمومی اعلام میکرد، اگر هزار نفر در اشرف بمیرند مهم نیست. ویا بارها میگفت 72نفر هم برای من بماند کافی است. و بارها و بارها مریم رجوی شخصا اعلام میکرد فقط مسعود زنده بماند کافی است… علاوه بر این همین سال گذشته برای یک نمایش تلویزیونی که اعلام نمایند عشایر عراقی به ما حمله کرده اند،درحالیکه همه نفرات را مجهز به کلاهخود و سپر کرده بودند؛ ابتدا به مدت چند دقیقه تمام خانواده های عراقی وعشایری که به اعتراض و برای بستن کمپ اشرف بصورت مسالمت آمیز آمده بودند را سنگ باران نموده. و آنها را تحریک کردند وسپس به همه ساکنان اسیر و در بند دستور داده شد بروید جلوی سیاج ایستاده و بدون استفاده از کلاهخود و سپر سنگ بخورید و تکان نخورید، تا تعداد زیادی سنگ بخورند و مجروح شوند و سرو صورتشان خون آلود شود، که بتوانند اعلام کنند بیش از صد نفر در سنگ پرانی!! عشایر عراقی مجروح شده اند.
و درحالیکه برای آن صورت های خونین! خوشحالی میکردی و پیام تبریک دادی حال به فکر امنیت و سلامت هستی. درحالیکه این حرف جز طرفندی بیش نیست… و انتقالی که قانونی و زیر نظر یک دولت باشد، مسلما مشکلی نخواهد داشت. مگر اینکه لرزه دیدار ساکنان اشرف با نیروهایی خارج از کمپ به جان شما افتاده باشد.
بله این جمله ها و این کارکرد سازمان برای من بسیار قابل فهم و آشناست.
سازمان با هیاهو و جنجال که شیوه همیشگی اش است سازمان ملل و دولت عراق را وادار به عقب نشینی می کند و این وسط تنها ضرر کنندگان بیمارانی هستند که در این پادگان به سر می برند و حال منتظر هستند تا ببینند دستورات بعدی تشکیلات برای آنها چیست و اینبار باید چه نقشی را بازی کنند. چرا باید سازمان ملل بپذیرد که باز هم نماینده ای از این سازمان پای میز مذاکره بیاید و قیم افراد شود. و شرط و شروط تعیین کند نه اینکه خواستار سلامت و امنیت این افراد هستند نه اینکه هشت سال است که کوشیده اند تا آنها را از عراق خارج کنند.
چرا باید این سازمان اسامی بدهد و چرا نباید سازمان ملل بر اساس افرادی که پاسپورت دارند اسامی بدهد که استعداد بیشتری برای خروج دارند از قبیل 300 نفر از فرزندان نفراتی که آنجا هستند و اینها به شیوه ای که در بالا توضیح دادم به این تشکیلات کشانده شده اند.
آیا سازمان ملل کوچکترین حسن نیتی از این تشکیلات طی این هشت سال برای خروج دیده است برای مصاحبه آزادانه یا اینکه دائما بر طبل ماندن در اشرف کوبیده است و حتی تا آنجا که توانسته است حتی به داخل اشرف هم کشانده است
چرا نباید بر سر میز مذاکره یکی از جداشدگان نباشد چون این تشکیلات فقط کارش فریب و ریاکاری است برای پیشبرد اهداف رجوی و دست آنها را بیشتر از هر کس نیروی منتقد خودشان می خواند نفراتی همچون خانم مریم سنجابی- سعید شاهسوندی- محمد حسین سبحانی- هادی شمس حائری- کریم حقی- حسن پیرانسر- حامد صرافپورو….
متأسفانه تا مادامیکه این کوتاهی ها حتی از جانب نیروهای آمریکائی که به اصطلاح برای آزاد سازی این پادگان آمدند اما بجای آن به همدستی و معامله پرداختند و در حالیکه در چند صد متری اشرف بودند ولی این تشکیلات من را زندانی کرده بود و نشستهای تفتیش عقاید برگزار می کرد باشد.
و حال هم باز با به رسمیت دادن به تشکیلاتی که زندان دارد و دستور اعدام مخالف را می دهد و پذیرش نماینده و سخنگو از جانب آن و فشار به دولت عراق برای پذیرش این تشکیلات بدون اینکه دولتهای غربی و آمریکا این تعداد را بصورت فردی بپذیرند تا شاید گامی برای درمان این افراد باشد.
آیا باز هم دادن مجوز به این سازمان برای ادامه اسارت نیست. آیا این یک معامله کثیف سیاسی نیست برای نگهداشتن برگی که شاید در آینده بتوانند بعنوان اهرم فشار بر روی دولت ایران از آن استفاده کنند استفاده از جان و هستی انسانهائی که آنجا به درمان نیاز دارند و از نظر روانی بیمارند کسانی همچون همسر من حسین مرادی که او هم بیماریست که وقتی ما به درب این پادگان مراجعه کردیم تا او را ببینیم او بهمراه دو محافظ بنامهای برادر اسفندیار و برادر فرید ماهوتچی در حالیکه او را می پائیدند آمد و او به ما فحش می داد و حمله کرد!
تاوقتی که این کوتاهی ها باشد فرقه ها جرأت می کنند اینگونه در میان ما انسانها را به اسارت بگیرند از آنها بیمارانی بسازند که با سناریو تشکیلاتی رسما در تلویزیون فرقه ظاهر شوند و ناسزا به خانواده خود بگویند. بیمارانی که به مانند من که در برابر فرستادن بچه شیرخواره و 5 ساله ام تسلیم خواسته های تشکیلات بشوم. بیمارانی که بدون داشتن اختلاف از همسران خود طلاق بگیرند…..کسی دیگری را جز رجوی دوست نداشته باشند و در نشستها به همرزمان خود تف انداخته به آنها فحش دهند اینها کارکردهای روانی این بیماران است.
بعد آنها مدعی دفاع از حقوق بشر دارند آمریکا که مجسمه آزادی را درکشورش دارد و دم از آزادی و دمکراسی می زند اما کارکردش را آنجا دیدیم که چگونه چندین و چندین سال ما جداشده ها را بعد از فرار از این تشکیلات در حالیکه بیمار بودیم زندانی کرده بود ودر حال بند وبست با این گروه بود حتی یادم است که وقتی ما فرار می کردیم نفراتی از این تشکیلات باز می آمدند برا تفتیش بدنی ما!
بعد سازمان ملل مدعی کمک به این نفرات است و بان کی مون از دولت عراق خواهش می کنم که زمان تمدید کند اما بعد می رود با سران این تشکیلات پای مذاکره و بند و بست و بعد مریم رجوی فرمان می دهد که خودروهای نظامی مان و متعلقاتمان را می خواهیم ببریم معلوم نیست که در پی تغییر محل استراتژیک هستند یا در پی پناهنده شدن!

خروج از نسخه موبایل