گفتگو با عین الله شعبانی از رها شده های اخیر فرقه رجوی – قسمت اول

به کوری چشم رجوی ها بالاخره موفق به فرار از اشرف شدم
بعد از گذشت هشت سال از سرنگونی صدام تحلیل های رجوی کاملا به گل نشسته و هر روز شاهد فرار اسرای اشرف به نزد خانواده ها هستیم که در طول دو سال گذشته که خانواده ها برای انجام ملاقات به درب اشرف مراجعه کرده بودند بیش از 60 نفر موفق به فرار شدند هر چند که رجوی تاکنون برای جلوگیری از فرار بیشتر افراد جلسات مغز شویی مختلفی را در اشرف برقرار کرده و فریبکارانه ضوابط و شروطی غیر قابل اجرایی را برای ظاهرسازی خروج اعضای مسئله دار از اشرف تعیین کرد ولی نفرات فرقه دست رجوی را خوانده و مستمرا اقدام به فرار می کنند. رسوایی این فرارها به حدی است که رجوی در آخرین نشست خود در اشرف به تاریخ 10 دی مجبور گشته است تا ضمن اعتراف به فرار افراد آمار دروغینی را به خورد اعضایش دهد و اعلام نمود که در طول چند سال گذشته بیست و چند نفر از اشرف فرار کردند این در حالی است که بنابر اظهارات فراریان از اسارت گاه اشرف، رجوی از مدتها قبل برای ترساندن اعضایش تعهدنامه ای از همه نفرات گرفته که در صورت هر گونه اقدام به فرار محکوم به اعدام می باشند.
با همه این ترفندها و بگیر و ببندهای تشکیلاتی کماکان شاهد فرار اعضای به ستوه آمده فرقه از اشرف می باشیم.
امروز پای صحبت فردی می نشینیم که در درگیری سال 88 زخمی شده و شاهد درگیریهای 19 فروردین امسال در اشرف نیز بوده است.
* با تشکر از قبول زحمت و حضورتان در دفتر لطفا خودتان را معرفی نمائید؟
من عین الله شعبانی فرزند قدرت الله متولد سال 1346 ساکن بابل که مدت 23 سال اسیر سازمان بودم و در بهار سال 1390 از سازمان فرار کردم و اکنون در محل سکونتم در حال کار و زندگی می باشم.
* در چه سالی و در کجا اسیر شدی؟
در سال 1367 در موقع آتش بس جنگ صدام علیه ایران اسیر عراق شدم این اسارت در اول تیر 1367 و در ماه مرداد همان سال درست یک ماه بعد تحویل نیروهای سازمان شدم.
من در ارتفاعات شیخ حسن در منطقه پنجوین اسیر نیروهای صدام شدم. ابتدا در منطقه نظامی شهر سلیمانیه عراق و سپس از آنجا ما را به زندان ابوغریب منتقل کردند چون من از ناحیه پا زخمی بودم به من رسیدگی نمی شد و برای اینکه خودم را از شر نیروهای صدام و زندان ابوغریب رها کنم گفتم آیا ممکن است که مرا نزد مجاهدین ببرید؟ که آنها مرا از زندان خارج کردند و تحت درمان قرار گرفتم و سپس مرا به اردوگاه حله منتقل کردند و آنجا مجاهدین به سراغم آمدندکه من وصل ارتش فرقه شدم.
* آیا شناخت قبلی از سازمان داشتید؟
هرگز. نیروهای مجاهدین در زمان جنگ از گروهان ما در جبهه پنجوین چندین اسیر گرفته و به عراق بردند از آن به بعد بود که با اسم سازمان آشنا شدم.
* چند سال در سازمان بودید و در کدام پایگاه ها بودید؟
حدود 23 سال اسیر مجاهدین در عراق بودم و در پایگاههای کوت و بصره و غالبا هم در قرارگاه اشرف بودم.
* چه عامل و انگیزه ای باعث می شد که 23 سال در آنجا بمانید و یا آنجا را تحمل کنید؟
من از ابتدا با انگیزه درمان خودم به مجاهدین پیوستم تا خودم را از زندان ابوغریب و از مرگ نجات دهم. یک و دو سال اول خوشحال بودم که مجاهدین مرا از مرگ نجات دادند و خودم را مدیون آنها می دانستم ولی کم کم به ذهنم خورد که اینجا چه کار می کنم تا اینکه روزی به فرمانده گردانم بنام احمد چکشی گفتم که من قصد رفتن به ایران را دارم ولی او سعی کرد دو باره مرا قانع کند که در آنجا بمانم و با بحث افرادی که در این جبهه ها کشته شدند انگیزه دوباره ای به من بدهد. در همان موقع مسئولین فرقه در اشرف برای جلوگیری از فرار سربازانی که اسیر و یا از اردوگاه صدام آورده بودند ضوابط سفت و سخت و سیم خاردار چند لایه در اطراف قرارگاه گذاشتند و تلاش داشتند تا همیشه ما را زیر نظر داشته باشند. از طرف دیگر رجوی در سال 68 بحث جدیدی را برای قفل کردن بیشتر افراد در اشرف مطرح کردکه همان بحث معروف انقلاب طلاق بود.
اینجا بود که رجوی سعی داشت افراد را با نشست های همه روزه و طولانی در حصارهای فکری خودش قرار دهد تا آنها نتوانند به مسائل دیگری فکر کنند. من که سازمان را نمی شناختم و هیچ انگیزه قبلی برای جذب به آن نداشتم بلکه سازمان فضایی بوجود آورد تا افراد را در اشرف بیشتر قفل کند.
برای نمونه از سال 1373 که بحث های زیادی در رابطه با انقلاب مریم در آنجا مطرح شد رجوی بحثی بنام حوض راه انداخت و خیلی از بچه ها زیر تیغ قرار گرفتند و به آنها تهمت نفوذی زده شد من هم از این تهمت مستثنی نبودم به همین دلیل در آنجا تصمیم به فرار گرفتم و تا سال 1390 ده بار اقدام به فرار نمودم که هر بار دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار می گرفتم و زندانی می شدم ولی هم چنان تصمیم به فرار داشتم تا اینکه در بهار سال 90 یعنی 40 روز بعد از درگیری 19 فروردین به کوری رجوی ها بالاخره موفق به فرار از اشرف شدم و به نزد خانواده های متحصن در آنجا آمدم.
* افراد زیادی مثل شما در اشرفند که از زمان جنگ اسیر صدام و سپس اسیر رجوی شدند و هنوز در اشرفند رجوی چطور آنها را در آنجا نگه داشته است؟
همانطوری که توضیح دادم ابتدا با حصارهایی که در اطراف قرارگاه و در داخل هر مقری ایجاد نموده است و با به کار گیری نگهبانان هر فرد روزانه در همان محل کار و محدوده مقر خودش محصور است که ورود و خروج آن فقط برای کارهای خاصی با برگه ویزا که حتما بایستی مهر و امضا مسئولین آن مقر در آن نوشته شده باشد همه نفرات در این مقرها مستمرا تحت کنترل تشکیلاتی اند حال اگر نفر مسئله دار باشد یا مسئله اش به حدی شود که در برخوردهایش مشخص باشد بطور ویژه و تشکیلاتی از او مراقبت می کنند تا مبادا از فرصت های پیش آمده فرار کند.
اما در رابطه با شیوه های دیگر کنترل افراد باید بگویم که رجوی روزانه افراد را تفتیش عقاید می کند و هر روز افراد و جمع یگانها را در نشست های خود چک می کند که آنها مثلا چقدر مسئله دار و به چه چیزهایی فکر کردند.
ادامه دارد…

خروج از نسخه موبایل