نگاهی گذرا به مجموعه کاخهای رجوی در عراق – قسمت سوم

کاخ پارسیان (کاخ هزار و یک شب)
مجهزترین و بزرگترین محل اقامت رجوی کاخی بود نزدیک منطقۀ فلوجه در غرب بغداد و در همسایگی قرارگاه باقرزاده (پادگان طارق ارتش عراق). به این مجموعه کاخ «پارسیان» گفته می شد. این محل بعد از سقوط صدام توسط ارتش آمریکا تسخیر شد و فرماندهان نظامی آمریکا نام «کاخ هزار و یک شب» را بر آن نهادند. ساخت این مجتمع بزرگ در دهۀ 70 خورشیدی، توسط صدها کارگر و دهها پیمانکار و مهندس عراقی انجام شد، و 6 سال کار تکمیل آن طول کشید. در هنگام ساخت این پروژه، به من ماموریت داده شد تا بعنوان ناظر حفاظتی بر روند کار مهندسان، پیمانکاران و کارگران عراقی نظارت داشته باشم. در چند روز اول حضورم در آنجا بدلیل وسعت کاخ و پیچیده بودن نقشه و تعدد اطاقها و راهروها و حیاطها، در پیچ و خم آنجا گم شده و برای برگشت به محل کار اولیه ام دچار مشکل و سردرگمی می شدم. اکثر کادرها و اعضای سازمان نیزاز ساخت این کاخ خبر نداشتند چرا که کار در یک فضای کاملا حفاظت شده و پوشیده انجام می شد. کاخ پارسیان در وسط باغی بزرگ قرار گرفته بود. در محوطه آن استخر بزرگی که اطراف آن با مرمر سنگ فرش بود قرار داشت. حد فاصل میان کاخ تا استخر، آبنمایی بسیار زیبا که از دو طرف بوسیله باغچه های گل احاطه شده بود قرار داشت. لازم به ذکر است که این باغ نیز همزمان با احداث کاخ ساخته شده و فضایی خشک و بیابانی داشت، ولی در مدت زمانی بسیار کوتاه، با خرید و کاشت هزاران درخت (از قبیل درختان میوه، درختان تزئینی، انواع نخلها انواع گلها و چمنها)، بیابانی خشک را به باغی سرسبز تبدیل کردند، بطوریکه تمام محوطه غرق گل و گیاه و درخت شده بود. این محوطه حیاط مرکزی کاخ محسوب می شد. علاوه بر آن در سه طرف دیگر ساختمان کاخ نیز حیاطهای زیبا و سرسبز ایجاد شده بود، یعنی در چهار طرف ساختمان، حیاط سازی صورت گرفته بود که هر کدام وصف خود را می طلبد. رسیدگی به فضای سبز کاخ برعهدۀ زنان شورای رهبری بود، بدین ترتیب که تعدادی از این زنان هر هفته از صبح تا ظهر بصورت نوبتی کارهای باغبانی و نظافت محوطه کاخ را انجام می دادند. دلیل اینکه این کار حتما باید توسط زنان شورای رهبری انجام می شد را «حفاظت از رهبری» بیان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود، رجوی با این کار اولاً این زنان بیچاره را تحقیر می کرد تا بقول خودش مبادا فکر کنند کسی هستند و اطاعت پذیرتر شوند، ثانیاً نمی خواست از نیروهای رده پایین کسی زندگی شاهانه او را ببیند. ساختمان اصلی کاخ پارسیان از چهار قسمت تشکیل شده بود: قسمت اول: محل اقامت مسعود رجوی که در ضلع شمال غرب بنا قرار داشت و حدوداً 30 اتاق شامل اتاق های کار شخصی و خواب، سالنهای متعدد پذیرایی و جلسات خصوصی، کتابخانه و انواع سرویسهای بهداشتی و چندین راهرو و پاسیوی بزرگ بود. در انتهای راهروی اصلی، سالن هایی برای جلسات و تجمعات بزرگ و محل های پذیرایی و اماکن بهداشتی خاص مهمانان قرار داشت. قسمت دوم: محل اقامت مریم رجوی که در ضلع شمال شرق بنا واقع شده بود و همانند ساختمان مسعود، شامل بیش از 25 اتاق های خواب، اتاق های کار بزرگ و سالن های جلسه و اتاق های کار خصوصی… بود. در قسمتی از این محل، یک استخر زمستانی مدرن و بزرگ احداث شده بود که اطراف آن را پر از گل های زیبا و درخت های آپارتمانی کرده بودند، یکی از اتاق های خواب و محل کار شخصی مریم مشرف به این قسمت بود. قسمت سوم: بخش جنوبی ساختمان، که آن هم شامل بیش از 25 الی 30 اتاق، سالن و دفاتر کار بود که متعلق به قسمت دفتر مرکزی رجوی ها بود. در این قسمت آشپزخانه ها و چند انبار و محل های پذیرایی بسیار مجهز نیز قرار داشت. قسمت چهارم: این قسمت که یک پناهگاه بتونی ضد بمب بسیار مجهز و بزرگ بود در زیر ساختمان کاخ قرار داشت. این پناهگاه از طریق یک تونل بزرگ به خارج محوطه کاخ راه داشت تا در صورت بروز هر گونه خطری، مسعود و مریم رجوی بتوانند از آن استفاده کنند و یا از کاخ بسلامت خارج شوند. ساختمان کاخ بعد از اتمام کار با شیک ترین و گران قیمت ترین وسایل و مبلمان تزیین شده و فرشها و کفپوش های گران قیمت و انواع وسایل تزیینی و گلدان های آپارتمانی و… کاخ را در ردیف کاخهای سلطنتی قرار داده بود. کل ساختمان به انواع سیم کشی های برق اصلی، برق اضطراری، تلفن، اینترنت، شبکه محلی کامپیوتر، تلویزیونهای ماهواره ای، سیستم آژیر اضطراری، سیستم حفاظتی، وسایل سرمایش و گرمایش، تهویه و… مجهز شده بود. در کنار این کاخ عظیم، در قسمت شمال شرقی یک ساختمان ویلایی با یک هال و7 الی 8 اتاق بسیار زیبا و مجلل ساخته شده بود که بطور معمول استفاده خاصی نداشت. در کنار این کاخ، یک مجموعه ساختمانی شامل یک سالن بزرگ 700 نفره آمفی تئاتر به نام سالن احمدی، یک سالن غداخوری 700 نفره مشرف به باغ میوه، یک ساختمان اداری با یک سالن بزرگ و یک آشپزخانۀ بسیار مجهز ساخته شده بود. صندلی هایی که در سالن آمفی تئاتر احمدی استفاده شده بود همه از بهترین صندلی های چرخدار بود و سن سالن به سبک سازمان ملل با سنگ های مرمر سبز تزئین شده بود. و مجموعه سالن و رستوران آن با گرانقیمت ترین وسائل تجهیز شده بود… در اطراف ساختمان اصلی کاخ چندین ساختمان اداری و مسکونی نیز با استفاده های مختلف نیز بنا شده بود که جای شرح جداگانه ای دارد… خیابان های اصلی کاخ نیز پوشیده از آسفالت درجه یک با بلوارها و باغچه هایی با گل های رنگین بود. کاخ و مجموعه های ساختمانی داخل آن با دیوارهای بلند 4 متری احاطه شده و با درب های بزرگ آهنی از محوطه قرارگاه پارسیان جدا می شد. قرارگاه باقرزاده
رجوی همچنین دستور داده بود تا یک خانۀ موقت بزرگ نیز در قرارگاه «باقرزاده» که چسبیده به مقر کاخهای پارسیان بود برایش بسازند. این خانه نیز برای زمانهایی استفاده می شد که رجوی در قرارگاه باقرزاده نشست برگزار می کرد که می توان به سلسله نشستهای سرکوب که به نام «نشست طعمه» معروف شد اشاره کرد. گهگاه مریم نیز در این خانه نشستهای خیلی کوچکی برای فرماندهان برگزار می نمود. باید اشاره کنم که در کنار هر یک از این خانه های مجهز، یک پناهگاه نیز با هزینه های هنگفت ساخته می شد تا در صورت بروز هر حمله ای، رجوی بطور موقت در آن پناه بگیرد. این نوع پناهگاهها با تجهیزات نظامی خاصی ساخته می شدند که مخصوص فرماندهان رده بالای نظامی در شرایط جنگی بود. علاوه بر این مکانها، مقرهای متعددی برای رجوی در سایر قرارگاههای سازمان ساخته شده بود که اگر بطور اتفاقی گذرش به آن قرارگاهها افتاد، مکانی شیک و مجهز داشته باشد. در واقع رجوی کاخها و خانه های متعدد و متنوعی در مناطق مختلف عراق برای خود ساخته بود. خانه هایی که شاید در سال به ندرت یکی دو روز از آن استفاده می شد، و در کنار این همه ساختمان و کاخ های شیک، بطور متوسط بالغ بر 200 نفر به عنوان کادر حفاظت و انتظامات و دفاتر شخصی رجوی با وی بودند… و دهها ماشین شیک و ضدگلوله نیز در اختیار وی بود. وصف هزینه های درباری و افسارگسیختۀ آشپزخانه های شخصی و پذیرایی های وی در این مقاله نمی گنجد. و این در حالی بود که نیروهایش گاه تا هفته ها و ماهها در سرما و گرمای بیابانهای عراق بسر می بردند و از داشتن آب و غذا و آسایشگاه مناسب محروم می شدند و در آن مکانها از شرایط بهداشتی خوبی هم برخوردار نبوده و توالتها و حمامهای آنها از گونی و برزنت ساخته می شد و در مواقع توفانی اساساً غیرقابل استفاده بود. البته زمانی هم که در قرارگاهها مستقر بودند ناچار می شدند به صورت فشرده روی تختهای دو طبقه استراحت کنند و گاه برای داشتن یک هواکش و یا یک دستگاه گرمایشی-سرمایشی و یا یک آبگرمکن سالم مجبور می شدند ماهها گزارش و درخواست بنویسند. اینها عین حقیقتی است که اعضای سازمان همه بر آن شهادت خواهند داد. مشکل آسایشگاه، مشکل مجموعه بهداشتی و یا بند رخت نیروها اکثر اوقات روی میز مسئولین بود و گفته می شد بودجه برای این مشکلات نداریم چه رسد به دیگر امکانات استقراری و رفاهی. جالب اینجا بود که مدام گفته می شد سازمان بودجه از کجا بیاورد؟!!!. البته با همین وضع و در همان شرایط باز هم بایستی در نشستهای مختلف از خود انتقاد می کردند که چرا کار خود را به خوبی انجام نداده و یا در این شرایط غرولند کرده اند و از کمبود امکانات نالیده اند، واعجبا!!! به این ترتیب، کسی که برای سالیان طولانی با شعار مردم فریب «پیش به سوی جامعۀ بی طبقۀ توحیدی» و با ادعای «ضداستثماری» بودن خویش شعارهای ضد تبعیض طبقاتی و ضد بورژوازی سر می داد و ادعای رهبری عقیدتی داشت و خود را جانشین امام زمان محسوب و ارتش خود را منسوب به وی می نمود و شعار برابری سر می داد، به این شکل غیرقابل باور در هرکجا می رسید در چشم و هم چشمی با صدام حسین و در حسرت اینکه چرا او به مقام سلطنت و ولایت نرسیده است، برای خود بهترین خانه ها و گردشگاهها را انتخاب می نمود و خواب ایران «آزاد و دمکراتیک» فردا را می دید! باید به این نکته نیز اشاره کرد که تمامی کاخها و مقرهای رجوی (حتی مواردی که موقتی بودند) سالی دوبار تعویض مبلمان و دکوراسیون می شدند. به ویژه بعد از بازگشت مریم رجوی از فرانسه در 1375، وی به شدت تجملی تر از قبل شده و به صورت بیمارگونه ای به دنبال تجملات بود. در ابتدا رجوی ها مشتری فروشگاه هایی بودند که برای کاخهای صدام تولید می کردند، اما بعد از بازگشت مریم از فرانسه، دیگر همه چیز می بایست با مارک غربی باشد و به ناچار از اروپا وارد عراق می کردند که البته شامل مواد غذایی هم می شد که هفته ای دوبار با کامیون یخچالدار از اردن برای مصرف رجوی ها خریداری می گشت. شگفت اینجاست که مسعود رجوی بارها در نشستهای مختلف عمومی صحبت از این می کرد که وقتی ارتش او تهران را فتح کرد برایش یک اتاق در «بنیاد علوی» در نظر بگیرند تا وی در همانجا زندگی نماید! آری، همان شخصیتی که اینگونه با مظلوم نمایی می خواست خود را جلوی دیگران انسانی «قانع به حداقل» بنمایاند، در یک سرزمین دیگر و در حالی که هنوز به هیچ قدرتی دست نیافته بود، پشت سر هم با هزینه های نجومی برای خود کاخ و تفریحگاه برپا می کرد… آیا چنین شخصیتی اگر در کشوری چون ایران به قدرت می رسید، می توانست به یک اتاق در یک ساختمان قدیمی بسنده نماید؟ شیوۀ زندگی رجوی در عراق، این حقیقت را نشان می داد که خودش بیش از همه بر صحت گفتار و اندیشه هایش ناباور بوده که اینگونه کاخ ها و ساختمان های مستحکم و متعدد برای خود برپا می نمود و گویی می دانست که هرگز از عراق بیرون نخواهد رفت و تحلیل های دروغین و ریاکارانه اش فقط برای فریب نیروهایش است. مریم سنجابی

خروج از نسخه موبایل