رجوی های شیاد که به چند جای خوری و مفتخوری عادت دارند در طول سال های گذشته بخصوص بعد از به گل نشستن استراتژی موسوم به « ارتش آزادیبخش » با حقه بازی تمام تلاش کردند تا شکست های پی در پی را بعنوان یک پیروزی قلمداد کرده و نه تنها تاوان شکست را ندهند بلکه چیزی هم به جیب بزنند. اما واقعیت سر سخت تر از آن است که آنها بخواهند با چند اطلاعیه و برگزاری نشست و شستشوی مغزی افرادِ از دنیا بی خبر خود در اشرف، آن را تغییر بدهند و در نتیجه طبعات این شکست ها تاثیر خود را بر آنان گذاشته است. در صحت این موضوع کافی است به سیر قهقرائی و روند رو به مرگ آنان در چند سال گذشته بنگریم و ببینیم که چگونه از ادعای داشتن ارتش چند ده هزار نفری و معرفی باصطلاح رئیس جمهور و ادعای آلترناتیو بودن برای جمهوری اسلامی، به جایی رسیده اند که بالاترین خواسته و سطح فعالیت های شان خلاصه می شود در اینکه « اشرف درش گل گرفته نشود » و « نام فرقه از لیست سیاه تروریستی آمریکا خارج شود ».
آخرین نمونه از این نوع پیروزی ها!!! مربوط به برخورد رجوی ها با موضوع تخلیه اشرف و تمدید زمان ضرب الاجل از طرف دولت عراق است. مریم قجر با ذلت و از ترس و تنها برای آنکه چند روزی بیشتر در عراق بمانند مجبور به پذیرش طرح خروج از اشرف شد و حتی با خواری پذیرفت که برای امضا قرارداد (که در واقع باید به آن نوعی تسلیم نامه گفت) با پای برهنه به بغداد و خدمت آقای مالکی که سالیان او را مزدور جمهوری اسلامی و جنایتکار خطاب می کرد برود، با تمام این احوال او می خواست این امر را با روکشی زیبا به عنوان پیروزی قلمداد کند و چند روزی در بوق و کرنا کرد که ما پیروز شدیم و ضرب الاجل آخر سال میلادی به تعویق افتاده و ما هنوز در اشرف هستیم!!!
اما واقعیت این بود که دولت عراق با اقدامی هوشیارانه طرح های تروریستی این فرقه برای تحریک سربازان عراقی و ایجاد درگیری و در نتیجه کشته شدن نفرات فرقه را خنثی نمود. طرحی که قرار بود طی آن افراد فرقه با مواد آتش زا همچون بنزین و نفت و… خود را به آتش بکشند و به گفته آقای زیباری وزیر خارجه عراق رجوی ها در پی پیاده کردن پروژه شهیدسازی بودند. بنابراین دولت عراق با این حرکت راه را بر هرگونه درگیری بست تا از کشته و مجروح شدن افراد اسیر در اشرف جلوگیری شود و در عین حال با دادن زمان درخواست شده از طرف سازمان ملل راه را بر هرگونه بهره برداری سیاسی – تبلیغی فرقه بسته و با آنها اتمام حجت نماید.
رجوی ها ابتداع در بوق و کرنا کردند که پیروز شدیم ولی بعد از چند روز با زوزه های درد آلود خود به همه فهماندند که چه شکستی متحمل شده و چه ضربه استراتژیکی به افکار و تشکیلات تروریستی آنها وارد شده است. برخی از سوز و گدازهای دردآلود آنان عبارت بود از:
« محلی که برای ما در نظر گرفته اند بسیار کوچک است »، « این محل مثل زندان است »، « ما حاضر نیستیم به محل جدید برویم »، « دولت عراق دور تا دور مقر جدید دیوار چهار متری کشیده است »، « ما در خطر هستیم » و در یکی از آخرین نمونه ها یک مزدور جیره خوارِ خارجه نشین رجوی بنام « کریم قصیم » در مطلبی با عنوان « تجربه تاریخ هشدار میدهد » که در سایت رسمی فرقه درج شد وحشت رجوی و همپالکی هایش را این گونه بیان کرد: « اما زنجیره رویدادهای دو هفته اخیر ] بعد از 31 دسامبر [ دستکم مرا ازآن حال و هوا ] خوشی بعد از عقب افتادن ضرب الاجل[ درآورد. حالا، اگر ملل متحد و آمریکا به سرعت و قاطعیت نجنبند، چیزی بر جای نخواهد ماند »
حالا دیگر نه تنها خبری از ادعای پیروزی نیست بلکه زوزه های درد آلود ناشی از شکست و ذلت است که پی در پی از آنان به گوش می رسد.
از ادعای پیروزی تا زوزه های پر درد ناشی از شکست رجویها

آخرین نمونه از این نوع پیروزی ها!!! مربوط به برخورد رجوی ها با موضوع تخلیه اشرف و تمدید زمان ضرب الاجل از طرف دولت عراق است. مریم قجر با ذلت و از ترس و تنها برای آنکه چند روزی بیشتر در عراق بمانند مجبور به پذیرش طرح خروج از اشرف شد و حتی با خواری پذیرفت که برای امضا قرارداد (که در واقع باید به آن نوعی تسلیم نامه گفت) با پای برهنه به بغداد و خدمت آقای مالکی که سالیان او را مزدور جمهوری اسلامی و جنایتکار خطاب می کرد برود
