میزگرد بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت سی و پنج

قادر رحمانی: در مورد بچه های میلیشیا که دوستان صحبت کردند آنها در جنگ کویت به خارج از عراق فرستاده شدند سپس بعد از مدتی سازمان آنها را دوباره به عراق آورد. نکته مهمی را اینجا می خواهم مطرح کنم زیرا احساس کردم خیلی به آن پرداخته نشده است و آن نقش محمد محدثین است که در کمیسیون روابط خارجی سازمان فعال بود. بچه های میلیشیا مثل یاسر اکبری، موسی اکبری و امیر یغمایی برایم تعریف کردند که چگونه محدثین در فرانسه برای تمام بچه های به اصطلاح میلیشا نشست گذاشت و به آنها گفت فقط به مدت شش ماه به اشرف به عنوان مهمان خواهید رفت بعد برای ادامه تحصیل به کشورهای اروپایی باز می گردید وقتی به عراق رفتید در ارتش آزادیبخش پدر، مادر و دوستانتان را خواهید دید کمی تانک سواری می کنید!! آموزش سلاح هم برایتان خواهند گذاشت!!
امیر تعریف کرد و گفت: من و سایر بچه های میلیشیا در عالم بچگی و در دنیای غافل خودمان (این تعبیری بود که امیر یغمایی بکار برد) خوشحال شدیم و به محدثین گفتیم برادر بهنام آیا ما می توانیم موهای سرمان را این شکلی که در اینجا (اروپا) داریم در ارتش آزادیبخش هم داشته باشیم همین شکلی دراز باشد و بهنام (محدثین) جهت خوشایند ما گفت آره اصلا هر لباسی دوست داشته باشید، بپوشید موهای سرتان را هر طوری می خواهید شکل بدهید شما فقط آنجا مهمان هستید به صورت مهمان به عراق می روید. بعد اگر خواستید که بیشتر از شش ماه در ارتش آزادیبخش بمانید انتخاب با شما است و اگر دوست داشتید از آنجا خارج شوید انتخاب باز دست شما است پاسپورتهای شما دست خودتان می ماند طی شش ماهی که در آنجا هستید هر چند وقت یک بار نیز می توانید برای مرخصی به کشور محل اقامت خودتان در آلمان، فرانسه یا امریکا بروید.
محمد محدثین از چنین شیوه هایی برای فریب بچه های میلیشیا استفاده کرد.
بچه ها به من گفتند فریب محدثین را خوردند به عنوان اینکه مهمان مادران یا پدرانشان هستند به عراق آمدند در حالی که سازمان قصد داشت برای همیشه ما در عراق بمانیم حتی در ارتش آزادیبخش هم اجازه نمی دهند تا هرگاه خواستیم مادر یا پدرمان را ببینیم حال به ما می گویند باید برای همیشه در عراق بمانید و حق خروج از قرارگاه را ندارید دیگر خارجه دوستی نداریم، زندگی طلبی نداریم و از این جور شعر و قصه ها برای ما تعریف می کنند!!؟ مهران کریم دادی: یا به آنها می گفتند اگر به خارج از عراق بروید طعمه خواهید شد! قادر رحمانی: بله به بچه های میلیشا گفته بودند ما طعمه نداریم ما دیگر کسی را به خارج و اروپا یا کانادا و امریکا نمی فرستیم ما آن قدر هم که شما فکر می کنید سرمایه و بودجه نداریم ما کار قانونی می کنیم و اگر اصرار بر خروج از اشرف داشتید شما را تحویل اطلاعات صدام خواهیم داد آنها خودشان باید تصمیم بگیرند با شما چکار کنند!
آخه اگر شما حالات روحی و چهره امیر یغمایی در آن روز و ساعتی که برایم ماجرای انتقال بچه ها از اروپا به عراق و داستانی که در اشرف بر آنها گذشته بود را تعریف می کرد، مشاهده می کردید به خدا قسم سخت متاثر می شدید که چگونه سران سازمان با روح و روان بچه های کم سن و سال بازی می کنند حتی به نوجوانان نیز در راه امیال قدرت طلبی شان رحم نمی کنند. خدا شاهد است امیر یغمایی با حالت گریه و زاری به من داستان اقامت اجباری اش را در اشرف تعریف می کرد از اینکه از مدرسه و تحصیل در اروپا بازمانده و فریب سران سازمان را خورده و به عراق آمده است سخت ناراحت بود. آرش رضایی: آقای رحمانی امیر کی و کجا این ماجرا را برای شما تعریف کرد؟ قادر رحمانی: موقعی که من در محور دو تو قرارگاه چهار در اشرف بودم ایشان با یاسر اکبری پیش من آمدند و شیوه های فریبکارانه سران سازمان را در انتقال آنها به عراق توضیح دادند. آرش رضایی: کدام سال؟
قادر رحمانی: سال هشتاد و دو بود که امیر یغمایی در حالی که گریه می کرد به من گفت آخه من به آنها (سران سازمان و محدثین) نگفتم که برای همیشه در اشرف می مانم و آنها ما را فریب دادند و گفتند تنها انتخاب تو ماندن در اشرف است و جز این راهی وجود ندارد!! ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
آرش رضایی

خروج از نسخه موبایل