سالی که گذشت و ارزیابی عملکرد گروه تروریستی مجاهدین

بی گمان سال 1390 سال خوبی برای مجاهدین نبود. گروه از هم پاشیده مجاهدین در یک اقدام جنون آمیز وبا هماهنگی و نیت قبلی مطابق آنچه فراریان دو ماه علنی کرده اند ؛ در روز 19 فروردین 90 حملات کوکتل مولوتوفی خود را علیه ماشین های هاموی نیروهای نظامی عراقی آغاز وسعی در کشته سازی کردند. طبق اظهارات همین نفرات جداشده در صحنه و پشت صحنه، سازمان بفکر مداوای مجروحین نبوده و فقط سعی داشت با خون و خونریزی صحنه های غش و بی حالی مجروحین را فیلم برداری نماید استفاده از کلاه ایمنی آبی و سفید و زرد بر سر بعضی از نفرات هدایت شده نشان از سازماندهی قبلی را متبلور می نمود. برای مثال آقایان داریوش بال افکنده و گلی اسکاردی دو نفر از حاضرین آن واقعه برای شخص من تعریف می کردند که اکبر مددزاده یکی از قربانیان فرقه رجوی چگونه به یک نفر از فیلمبرداران سازمان اشاره میکرده که بر روی او زوم شده تا او با کله!! بطرف ماشین هاموی عراقی حمله نماید؟! یا چگونه عموم نفرات حاضر شده در صحنه روز 19 فروردین 90 از افراد مسئله دار قدیم و جدید سازمان بودند تا فرقه در یک تلاشی دیگر سناریویی وحشتناک را به اجرا درآورد. ولی 38 کشته و بیش از 300 زخمی روی دست سازمان باد کرد. های و هوی مجاهدین نفعی بحالشان نداشت. خیلی از گروههای خارجه نشین به شفافیت، سران سازمان را به دیوانگی متهم ساختند. فی الواقع مرده های سازمان هم برای خود جایی در مزار مروارید پیدا نکردند. فشارهای سازمان با جلب تعدادی مواجب بگیر اروپایی و امریکایی که از مسئولین سال های قبل حکومتی بودند و با 40 هزار دلار برای 20 دقیقه در کنار مریم عضدانلو برایش مدیحه سرایی می کردند به زعم خود باور داشتند می توانند مردم ایران را تحقیر نمایند. این سیل تبلیغاتی برای چرخش تصمیم گیری وزارت امورخارجه امریکا بود تا در مهرماه سازمان را از لیست گروههای تروریستی بیرون بیاورد. ولی باز ورق بنفع رجوی نچرخید و برای یکسال دیگر سازمان در لیست باقی ماند. توپ و تشر مریم رجوی برای تکان نخوردن از کانون حیله و خیانت یعنی قلعه اشرف مرتب تکرارشد آنها باتلر سفیر ویژه امریکا در انتقال مجاهدین را به سخره گرفتند که ما اله می کنیم و… ولی به هرحال پایان دسامبر 2011 فرا رسید و با فشارهای سیاسی عراق و احتمال وقوع هر درگیری تازه نیروهای عراقی و مجاهدین ؛ با وساطت بان کی مون فقط برای 6 ماه دیگر مهلت تخلیه اشرف تمدید و تاکنون نیز در دو مرحله نزدیک 800 نفر به کمپ ترانزیت منتقل شدند که یکی از آنان بنام علیرضا رحمانی نیز موفق بفرار از دست مجاهدین شد. اینک با آخرین سخنرانی هیلاری کلینتون به مجاهدین که آنان را مجاب به تخلیه اشرف نمود سازمان با بحران دستگیری تعدادی بالغ بر 70 نفر از سران خود در مرحله پناهجویی روبرو میباشد. مجاهدین بخوبی می دانند که در عراق صدام حسین و کادر رهبری عراق محاکمه و مجازات شدند چه رسد به گروه جنایتکاری همچون مجاهدین. لذا در یک آشفتگی ایدئولوژیک افکار عمومی با بادکنک هوا کردن مریم با عنوان داوطلب شدن برای استقرار در یک منطقه شنی و صحرایی مرز اردن با تانکرهای آب روبرو شدند که بعد از 10 ساعت و موضع گیری وزیر کشور اردن مجاهدین به سر خط بازگشتند. و اینک تشکیلات پوسته اضمحلالی خود را برای شکستن آماده می کند چراکه پلیس عراق داخل کمپ قدم میزند و مراقبت لازم را دارد. نفس اعضای ناراضی برای هر جدایی گرمتر شده و میرود در یک کنش دمکراتیک ؛ این بار تیر سهمگین تکلیف ملاقات اعضا با خانواده هایشان در محیطی دور از دسترس فرماندهان از سوی صلیب سرخ و سازمان ملل به مجاهدین ابلاغ شود. بی گمان صحنه های جالبی در انتظار رسانه ها خواهد بود تا واقعیت های فرقه مجاهدین را به چالش بکشند. بنظر میرسد تا پایان اردیبهشت ماه با اضمحلال رسمی گروه مجاهدین با امضای برگه های رسمی صلیب برای محکومیت خشونت و ترور توسط اعضا مواجه باشیم. دیگر از محیط کار تشکیلاتی خبری نخواهد بود و دم و دستگاه ماهواره ای مجاهدین در اشرف به یادگار باقی خواهد ماند. سرگذشت مجاهدین به هر حال منقلب خواهد شد و تعاملات سیاسی جهانی و منطقه ای نیز آنها را در پیچ و تاب های تاثیر گذار خود له و لورده کرده و کوچک شان خواهد ساخت. ولی حتما چشم های انتظار خیلی از خانواده ها روشن خواهد شد.
فرید

خروج از نسخه موبایل