مجاهدین و التماس به آمریکا

بالاخره طی چهار مرحله،1600 نفر از قرارگاه اشرف به مکان جدید (کمپ ترانزیت لیبرتی) نقل مکان کردند، اما در این نقل و انتقال نکات جالبی به چشم می‌خورد که قابل تامل است.
اول اینکه رجوی قید کرده بود که باید این جابجایی با حفاظت و نگهداری نیروهای آمریکایی انجام شود. خوب چه کسی باور می‌کرد که رجوی کارش به اینجا بکشد که از دولتی که همواره به عنوان جهانخوار و دشمن اصلی خلقهای جهان معرفی می‌شد و اینکه رابطه ما با امپریالیسم آمریکا یا اسارت است و یا نبرد چرا به اینجا کشیده است که دست التماس به دامن آمریکا زده است که از آنها نگهداری کند تا این چند کیلومتر را به سلامت عبور کنند.
نه آن شور و شعفی که برای اشغال لانه جاسوسی امریکا ابراز شد و تصور راه افتادن ارتش 20 میلیونی خلق علیه آمریکا را دامن می‌زد و نه اینکه در این وضعیت اینطور وانمود کند که اگر این نظارت بر عبور وجود نداشته باشد از جایشان تکان نمی‌خورند ولو به قیمت جان همه افراد مستقر در پادگان تمام شود.
خوب جان بقیه چه اهمیتی دارد. همه هم فدا شوند برای اینکه ایشان هیچگونه مشکلی برایشان به وجود نیاید. سازش با آمریکا در این مرحله ادامه همان کرنش هایی است که از مدتها پیش به خاطر خارج شدن از لیست سازمان‌های تروریستی مغضوب آمریکا، شروع شده است. با اینکه هر سال آمریکا سازمان را در لیست ابقا می‌کند ولی رجوی بدون هیچگونه شرمی با انواع حیله ها و خرجهای آن چنانی سعی می‌کند دل دولتمردان آمریکایی را به‌دست بیاورد. انگار او فراموش کرده است که دولتمردان فعلی آمریکا دستشان به خون هزاران نفر عراقی و افغانی آغشته است و هر روز برگهای بیشتری از جنایاتشان که در حق مردم ایران و سایر کشورها کرده‌اند افشا می گردد. پس آن شعارها چه شد؟ واقعا جواب این همه خلاف گویی ها و تناقضات را چگونه برای نیروها توجیه می‌کند؟ جز این که به زور نشست‌های عملیات جاری و غسل و گزارش‌هایی که باید از خودشان تولید کنند، ذهن آنها را در کنترل بیشتر خودش بگیرد و به آنها بقبولاند که آنها چیزی جز وسایلی در دست رجوی نیستند که هر وقت اراده کند بایستی هر بلایی لازم شد سر خودشان بیاورند.
وظیفه نیروهای بین المللی است که از این فرصت استفاده کنند و همانطور که سازمان ملل خواسته است رجوی را مجبور نمایند تا تن به پذیرش مصاحبه نفرات نقل مکان پیدا کرده با اداره پناهندگی سازمان ملل بدهد. این بهترین فرصت برای آنهایی است که بخواهند خودشان را از حصارهای ذهنی و روحی نجات دهند. این تصمیم باید آزادانه گرفته شود، یعنی حضور فرد بدون مسئولش باشد چرا که همانطور که سازمان ملل هم بر آن انگشت گذاشته این موضوع پناهندگی مساله ای است فردی و به تک تک نفرات و تصمیمشان که همان تصمیم‌گیری بر سر بود و نبودشان است، بستگی دارد. کسی که در قرارگاه است علی القاعده از اتفاقات بیرونش بی خبر است و خیلی از واقعیتهایی را که دارد اتفاق می‌افتد متوجه نمی‌شود. به لحاظ مطبوعاتی، مطالب همانهایی است که برایشان آماده می‌کنند و می دهند، تلویزیون برنامه های تهیه شده توسط خود سیمای مجاهدین خلق است و نه کانالهای آزاد، ارتباط تلفنی با خانواده هم که حتی مطرح کردنش جرم است تا چه رسد به این که اجازه داده شود. بنابراین تصمیم‌گیری در عرض چند دقیقه برای نیروهایی که ذهن و روحشان را به دست کس دیگری داده اند مشکل است، ولی از اخباری که جداشدگان اخیر با خود از قرارگاه آورده اند می‌توان حدس زد حتی در این شرایط هم عده زیادی هستند که منتظر فرصت هستند تا خودشان را به هرجای ممکن برسانند ولی یک روز هم در قرارگاه نباشند.
علت مقاومت رجوی برای جابجایی هم بیشتر از این مساله ناشی میشود چرا که در این جابجایی ها تعدادی از نیروها به اصطلاح ریزش می کنند و در واقع آزاد میشوند. وقفه افتادن در نشستهای غسل و عملیات جاری روزانه ولو به صورت روزانه ذهن نیرو را متوجه جای دیگر می‌کند، لازم نیست بخشی از روز را به تفکر بنشیند و برای خودش فاکت آماده کند که شب یک طوری مساله اش را حل کند ولی به هر حال چون در نشستها همه گناهکارانی هستند که مسئولیت خود را درست انجام نداده‌اند و به اصطلاح یکی از دیگری روسیاه تر هستند جایی برای گریز از آن ندارند، بنابراین فکر رفتن به جایی دیگر برای رجوی عذاب آور است، چرا که آن جا، بیرون از قرارگاه است و از حیطه مرکزی آن خارج شده است.
به هر حال امید است این جابجایی ها ولو به رهایی هر تعداد کم از نفرات به پایان برسد و خانواده‌های زیادی را خوشحال نماید.
جمیل بصام

خروج از نسخه موبایل