نماینده ویژه سازمان ملل هم مزدور ایران از آب در آمد!!!

مجاهدین در تاریخ هشتم خرداد ماه طی نامه ای به دبیر کل ملل متحد مدعی شده اند که آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل در امور کمپ اشرف با رژیم ایران همکاری میکند! البته این عادت مجاهدین است که هرکس برخلاف میل آنها صحبتی کند یا حرکتی انجام بدهد او را به رژیم ایران وابسته میدانند.علیرغم اینکه خودشان هم میدانند که این ادعایشان دروغی بیش نیست! بخاطر دارم حتی این شگرد خودشان را در مورد نیروها و کادرهایی که سالیان سال برای آنها کار کرده و حتی عملیاتهای نظامی متعددی هم بر علیه رژیم ایران انجام داده بودند ولی همین که با سازمان دچار زاویه و مسئله میشدند مورد این اتهام قرار میگرفتند که او با رژیم ایران سر و سری دارد و اگر کمی جانب احتیاط را در نظر نمیگرفتند او را رسما مزدور وزارت اطلاعات قلمداد میکردند! اینبار قرعه بنام آقای مارتین کوبلر نماینده ویژه سازمان ملل افتاده که به مهره ایران تبدیل شود!حال روی سخنم با مسئولین مجاهدین است: شما که گفتید قشنگ و کامل میگفتید! اینکه جانبداری از ایران میکنه که کافی نیست.حرف مفت هم بهاء نداره. درست و حسابی بگو: این آقا کارمند اطلاعات ایرانه، کی به کیه؟!
این تاکتیک لو رفته و بسیار قدیمی شده مجاهدین اما دیگر کسی را نه تنها فریب نمیدهد یا تحت تاثیر قرار نمیدهد، بلکه باعث پی بردن آدمی به عمق ایدئولوژی قرون وسطایی این فرقه کثیف هم میشود!مجاهدین که طی سه دهه گذشته تمامی خیانتها و جنایاتشان را تحت عنوان مبارزه با رژیم ایران توجیه کرده اند در این گمانند که اینبار هم میتوانند این ترفند را با ملل متحد هم به پیش ببرند.آنها در نامه خود اشاره کرده ا ند که آقای کوبلر اقدامات جانبدارانه بنفع ایران دارد و این برای ما مرز سرخ است که رژیم ایران در روند و فرجام این پرونده تاثیر گذار باشد! ادعایی که هیچ اساسی ندارد. اما حال اصل داستان و علت جیغ و فریادهای مجاهدین از چیست؟ پاسخ روشن است. آقای رجوی هرچند خیلی تلاش کرد که باین نقطه کشیده نشود اما اکنون که بیش از نیمی از نیروها اشرف را ترک کرده اند و الباقی هم در مدت زمان کوتاهی ترک خواهند کرد،او با دو چشم خویش میبیند که دیگر علی مانده و حوض خالی اش! او صدای خرد شدن استخوانهای تشکیلات باصطلاح آهنین خودرا به گوش خود میشنود و این باعث خشم و چنگال انداختنش اینبار به روی سازمان ملل و نماینده او شده است.این عادت اوست.او میبیند که دیگر کسی نیست تا او خود را مالک روح و جان و مال و ناموسش بداند. کسی نیست تا او عقده های خود را با عربده کشی های کر کننده اش و با به کشتن دادنشان حفره ها و چاههای عمیق درونش را پر کند!
آری آقای رجوی! دیدی که بقول خودت چرخ زمانه چرخید و باز بقول خودت حق به حقدار رسید. دیدی که بالاخره بیت العنکبوت تو در اشرف فرو ریخت! دیدی که بالاخره حرف کریم حقی که از اعضاء برجسته سازمان و مدتی هم عضو تیم حفاظتی خودت بود و البته 20 سال پیش موفق به فرار از اشرف شد درست از آب در آمد که اگر درب اشرف را باز کنی هیچکس برایت نخواهد ماند! او این حرف را بیش از 20 سال قبل به تو زد و تو که چه جیغ هایی در نشستهای اشرف نکشیدی که نه درب اشرف باز است،هرکس میخواهد برود.درسته درب اشرف باز بود اما بسوی خروجی سازمان به آن زندانبانهای بسیار مهربان و رئوفش!! و استخبارات عراق و زندان ابو غریب باز بود.
آقای رجوی! بمب اتم بالاخره منفجر میشه چه انیشتین اجازه بده یا نده! تو در خیال خودت گفتی هرغلطی خواستم میکنم این نیروها هم هر چه بر سرشان میآورم دم نمیزنند.دیدی که خدای این نیروها هم که تو برایشان در محتوا ذره ای ارزش و احترام قائل نبودی هم کریم بود.دیدی که بمب قرارگاه اشرف که همان کادرها و نیروهایش است هم منفجر شد. البته تازه ابتدای انفجار است. بایستی کمی صبر کنی تاپای این بچه ها به کشورهایی که خواهان رفتن بدانجا هستند باز شود! بایستی صبر کنی تا ذهنشان از حبابی که تو مغزشان را در آن گذاشته ای آزاد شود. آنگاه به ابعاد این انفجاری که عرض کردم بیشتر پی خواهی برد. انفجاری که برای تو لااقل خیلی گران تر از این تمام خواهد شد!
مراد

خروج از نسخه موبایل