یار با بیگانگان دربندی است و البته معصیت هم دارد

در تاریخ 18 خرداد 1391 – هفتم ژوئن 2012 مقاله ای تحت عنوان "دنیای هرکه سی خوش" بقلم آقای پرویز خزائی در سایت همبستگی به چاپ رسیده است که از چند جنبه نیاز به پاسخگویی دارد. آیا فکر میکنید مشمئز کننده تر هم از این میشود؟ که بخاطر جیره و مواجیب چشم را بر حقیقت بست و پای بر تمامی پرنسیب های ملی و میهنی گذاشت و گذشته کسانی را ماله کشی کرد که با منفورترین دولت های بیگانه برای گدایی قدرت همسو شده و مزدوری میکنند؟ آیا میشود بر اپوزیسیون خود فروخته ای بالید که رهبر آن جایگاهی بدتر از صدام دارد و آیا میشود همه گند و کثافات سی ساله آنان را پشت نقاب "مبارزه با جمهوری اسلامی ایران" مخفی نمود و در دو صفحه آنرا ماست مالی کرد؟ آیا میشود چشم را بر روی این واقعیت که رجوی در قبال دریافت پول حاصل از فروش روزانه بین 50 تا 100 هزار بشکه نفت عراق طی چندین سال، خود و تشکیلات مجاهدین را به صدام و قدرت های بیگانه فروخت و ضمن مجبور کردن اعضای سازمان به مزدوری، دست به کثیف ترین جنایات و فعالیت های اطلاعاتی بر علیه مردم ایران زد؟ ولی چه باک که مبارزات حق طلبانه مردم ایران ثبت سینه تاریخ است و خود را از چنین وطن فروشانی برحزر داشته و تبری می جوید. شما گفتید قیمت نفت بالاتر از خون است ولی بی انصافی کردید و نگفتید حتی بالاتر از خون مجاهدینی که رجوی آنان را در راستای اهداف قدرت طلبانه اش به کشتن داد. آقای خزائی شما واقعا فکر میکنید که مجاهدین در کجای محور عدل و انصاف که شما از آن دم می زنید قرار دارند؟ واقعا کجا؟ ولی آنچه که مایه تاسف باز هم بیشتر است حال و روزگار خود شماهاست که تنها مصرفتان در نزد مجاهدین حضور در ویترین دکان فریب کاری آنهاست. آقای خزایی "مبارزه با جمهوری اسلامی ایران" دلیل بر وطن فروشی نیست؟ دلیل بر سرکوب مخالفان در قرارگاه اشرف نیست؟ دلیل بر همکاری با کثیف ترین ارگانهای اطلاعاتی در عراق و در سطح کشورهای منطقه و جهان نیست؟ میدانید بدترین جرم چیست؟ بدترین جرم وطن فروشی مجاهدین است لطفا آنرا هم به لیست عریض و طویل، در مقاله تان اضافه کنید. اکنون بعد از گذشت سی و سه سال از انقلاب، جامعه سیاسی ایران کاملا قطب بندی شده است و تنها دو گزینه پیش روی هر شخصیت و یا هر گروه و تشکل سیاسی و البته با هویت واقعی ایرانی قرار دارد؟ خشونت ورزی و همسو شدن با اپوزیسیون خود فروخته و یا پیوستن به اپوزیسیون ملی و وطن پرست و مبارزه با شیوه های مسالمت آمیز. ناگفته نماند ؛ خشونت ورزی و دست بردن به سلاح برای رهبری مجاهدین هم – که طی سالیان گذشته تلاش کرده است آنرا یک امر تحمیلی از سوی جمهوری اسلامی ایران وانمود کند – وجهی کاملا ایدئولوژیک و استراتژیک دارد و مشخصا برآمده از باورهای فرقه ای و ایدئولوژی التقاطی شخص رجوی و نزدیکی آن به آنارشیسم است که در عصر کنونی دیگر جایی برای شعارها و چهره های کاریزماتیک و حاکم ساختن ایدئولوژی های فرقه ای باقی نمی گذارد. ضمن اینکه اگر آقای هزارخانی توانستند ژنرالها و سیاسیون کهنه کار و بازنشسته فعلی و دولتمردان پیشین آمریکا را بعنوان کسانی که "… جهت طلب عدالت برای مجاهدین… " فعالیت میکنند جا زده و بر سی سال خیانت و مزدوری مجاهدین سرپوش بگذارد، شما هم خواهید توانست با تقسیم بندی های موهوم تحت عنوان "انترناسیونال سوداگر بی غیرت و انترناسیونال انسانهایی همبسته با بشریت-انساندوست و آزادیخواه"؟! و با قرار دادن نام رجوی در ردیف شخصیت هایی همچون گاندی، مصدق، لومومبا، گذشته مجاهدین و شخص رجوی را مالی کشی کنید. همین بس که اگر نام مصدق بر تارک تاریخ مبارزات مردم ایران می درخشد تنها به این دلیل است که هرگز گرد خیانت به مردمش و مزدوری بیگانگان، بر پیشانی اش ننشست. بنظر میرسد چاپلوسی و تملق گویی از شخص رجوی که بدعتی زشت در مجاهدین بوده و سابقه چندین و چند ساله دارد حال به این آقایان هم تسری پیدا کرده است. و در وصف عقب ماندگی شماها همین بس که نمی توان مرتجعین چپ نما با ساختار فرقه ای که مجاهدین خلق نامیده میشود را تحت عنوان دهان پرکن " انترناسیونال انسانی؟! با هدف جدایی دین از دولت و دموکراسی براساس اعلامیه جهانی حقوق بشر" بر مردم ایران قالب کرد و ابلهانه تر از همه اینکه گدایی "نظازه گر" با شرکت در روز 23 ژوئن در ویپلنت پاریس از یک سو نشانگر افلاس و درماندگی و از سوی دیگر اوج همان فریبکاری از جنس مجاهدین است که عمل به آن برای هر ایرانی آزاده و شریف یار با بیگانگان است و البته معصیت هم دارد. سیدحجت سیداسماعیلی، عضو پیشین شورای مرکزی و ستاد اطلاعات مجاهدین

خروج از نسخه موبایل