نامه سرگشاده انجمن ایران فانوس به وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا

خانم وزیر، با درود و آرزوی صلح جهانی! ما دست اندرکاران کانون ایران فانوس، تعدادی از اعضای سابق مجاهدین خلق هستیم که هم اکنون در کشور آلمان زندگی می کنیم. ما همچنین به خاطر آنچه که در گذشته انتخاب کرده و سپس قربانی راه و راهنمای مان شدیم، برای آگاهی بخشیدن به مردم در راستای آنچه که بر ما گذشته و در ارتباط با نجات و آزادی خویشاوندان و دوستان سابق مان، مبارزات سیاسی و فرهنگی را در ارتباط با تروریسم مجاهدین درپیش گرفتیم تا دین مان را به جامعه جهانی و ایرانی، ادا کرده باشیم. ما در ابتدای ورودمان به سازمان مجاهدین خلق، سن و سال چندانی نداشتیم و بدون هیچ گونه عقد قرارداد مادی و کاملاً آرمانی و در ارتباط با دموکراسی و آزادی در کشورمان، مبارزه سیاسی را در چنین ظرفی انتخاب کردیم. ولی به مرور زمان که ارتباطمان با سازمان مجاهدین بیشتر می شد، متعاقباً ارتباطمان با خانواده و محیط و جامعه، کاهش پیدا می کرد و هر روز بیشتر از روز قبل، حلقه محاصره و کنترل سازمانی بر رفتار و افکارمان بیشتر می شد تا این که رفته رفته از احساسات مذهبی و پتانسیل مبارزاتی مان سوء استفاده شده و ما را به کشور عراق کشاندند و مبارزات مسلحانه را نه به عنوان تاکتیکی برای دوران، بلکه استراتژی مبارزه تحمیل کردند و پس از آن که به طور شبانه روزی در حلقه تنگتر سازمانی و به دور از مردم و رسانه های خبری، گیر افتادیم، شست و شوی مغزی را در هر زمان و مکانی که زیست می کردیم، بر ما تلقین می کردند. از آن پس دیگر در سازمان مجاهدین تنها راه پیشروی باز بود و راه بازگشتی به عقب نبود و همه اینها را به بهانه مبارزات مسلحانه و مخفی، توجیه می کردند. سازمان مجاهدین به رهبری قدیس مابانه و بدون چون و چرا و مادام العمر مسعود و مریم رجوی، حق هر گونه انتخاب سیاسی و حتی نوع زندگی را از ما سلب کردند و در ادامه، هر نوع آزادیهای سیاسی و اجتماعی و تشکیل خانواده و آزادی بیان و غیره را مجدداً به بهانه خطر دوران، از ما دریغ و به دنبال آن هر گونه تحقیر و سرکوب و زندان و شکنجه اعضای ناراضی را توجیه شرایط بر شمردند. بدین سبب، مجاهدین خلق در عراق به یک فرقه بسته و خطرناک بدل شدند. همان گونه که آنان با رهبری بدون خطا و گناه و جانشین، از ابتدا پتانسیل بروز و رسیدن به چنین فرقه ای را داشتند، ولی منتظر شرایط زمانی و مکانی خاصی بودند که شکستهای پی در پی سیاسی و نظامی و مکان دیکتاتوری صدام حسین، این موقعیت را برای آنان و برای ساختن فرقه ای خطرناک، آماده و فراهم کرد. در ادامه مسیر، دشمن اصلی رهبران مجاهدین نه در بیرون، بلکه عملاً اعضای ناراضی در درون سازمان شمرده می شدند. آنها در راستای ممانعت و پیشگیری از فرار و انتقاد و اعتراض اعضای ناراضی، انواع و اقسام مدل شکنجه های روانی و زندان و بیدادگاه ها و سربه نیست کردنها را آغاز کردند. در درون مناسبات فرقه نیز هر روز بیشتر از روز قبل بر غلظت استبداد و دیکتاتوری افزوده می شد. زنان از مردان و کودکان از والدین شان برای همیشه جدا شدند. رهبری فرقه، مسعود رجوی، در ابتدا بیش از 800 کودک را از والدین مجاهدشان جدا کرده و آنان را در تبعید به گدایی فرستاد، سپس خانواده ها را با انواع دسیسه و فریب، مجبور به جدایی و طلاق از همدیگر نموده و دست آخر بیش از 1000 زن اسیر و بی اختیار را مجبور به عقد خود نمود و آنان را از داشتن هر نوع آزادی و اختیار و داشتن همسر و فرزند، محروم کرد و مورد وحشیانه ترین استثمار و تحقیر قرار داد به این بهانه که با این روش بیشتر خواهد توانست آن زنان را در میدان مبارزه با دشمن و در کنار خود، حفظ و حراست کند. سخن کوتاه، ما که از دام و تله فرقه مجاهدین و از عراق مابین دهه های 1370 و 1380 فرار کرده و خود را به اروپا رساندیم، ضایعات و تلفات خانوادگی و جسمی و روحی فراوانی را متحمل شدیم و سالها از عمر و جوانی مان را صرف ترمیم جراحتهای جسم و روح مان کردیم که رهبران فرقه به عمد و برای تضعیف قوای روحی و جسمی مان و برای کنترل بیشتر بر ما وارد کرده بودند خانم وزیر! فرقه های مذهبی و تروریستی بسیاری در جهان وجود دارند، ولی به تجربه و با هزاران مدرک و سند می توانیم شهادت بدهیم و اعتراف کنیم که خطرناکترین و عقب مانده ترین فرقه های موجود در جهان، فرقه تروریستی رجوی ها هستند که هم اکنون به بهانه مبارزه با دولت اسلامی ایران، از حمایت بعضی از دولتها و لابی های فریب خورده برخورداند و با اندک پیروانی که همه چیز خود را از دست داده و دلارهای فراوان صدام حسین، در بسیاری از کشورهای غربی حضور فیزیکی و تبلیغاتی دارند. آنان کماکان با دروغ و خشونت همراه با انواع ابزارهای نامشروع به راه خود به سمت هدف ادامه می دهند، هدف مقدسی که هر نوع وسیله را توجیه می کند. کشور عراق برای آنان ظرف مناسب خشونت و افرادی که در عراق به گروگان گرفتند به عنوان قربانیان و ابزار سیاسی تلقی می شوند. رهبری فرقه، همان گونه که قبل تر نیز گفته شد، همزمان با استفاده غیر انسانی از زنان، همچنین از همه اعضای باقیمانده در عراق به عنوان سپر بلای رهبری فرقه، نگاه می کند که در روز حادثه می تواند اعضای باقیمانده را در میادین جنگهای از قبل شکست خورده علیه عراق و ایران، به عنوان کسب امتیاز سیاسی و سپر بلای خود، استفاده کند. خانم وزیر! فرقه های زیادی را در آمریکا می شناسید و از کم و کیف فعالیتهای آنان از دور و نزدیک آشنا هستید. از فرقه نژادپرست کوکلوکس کلان تا فرقه خودویران دیوید کورش و تا امروز فرقه ضد خانواده ساینتولوژی که اینها و بسیاری از فرقه های خطرناک دیگر از کشورهای سوییس تا چین و ژاپن از ابتدا برای مصالح مردم و مبارزه برای عدالت، پا به میدان گذاشته و در میانه راه دچار دگردیسی شده و از مردم و جامعه انرژی گزافی را گرفتند و النهایه صلح جهانی را با چالشی جدی مواجه کردند. ما اعضای سابق فرقه تروریستی رجوی ها، شاهد و گواه اعمال و نیات تروریستی و ضد غربی این گروه بوده و هستیم. ما بر این باوریم، که آنان این توان و استعداد را دارند تا در هر شرایط و موقعیتی، خود را به رنگی دیگر در آورند. ما از اقدام دولت آمریکا در سال 1997 مبنی بر قراردادن فرقه مجاهدین در لیست گروههای تروریستی، استقبال کرده و همچنین تقاضا داریم به عنوان قربانیانی که شناخت عمیقی از ماهیت و نیات درونی این گروه دارند، همچنان فرقه مجاهدین را در زمره و در لیست گروههای تروریستی به شمار آورده، اگرچه نیک می دانیم که پتانسیل ضد غربی و ویرانگری این فرقه تروریستی، خطرناکتر از القاعده و دیگر گروههای تروریستی در جهان است. در انتها، همانگونه که ما در ارتباط با افشای ماهیت خطرناک این فرقه کوشا و فعال هستیم، به تمامی دست اندرکاران و دولتمردانی که شعار صلح جهانی سر می دهند هشدار می دهیم، انفعال و بی تفاوتی در مقابل چنین فرقه های تروریستی می تواند حوادثی از نوع 11 سپتامبر سال 2001 را یک بار دیگر برای جامعه جهانی رقم بزند. به امید ریشه کن شدن بنیاد تروریسم در همه کشورهای جهان و به امید فرار رسیدن صلح جهانی.

خروج از نسخه موبایل