اشرف سقوط کرد!

مجاهدین خلق یکی دیگر از پایه های نگهدارنده خود را از دست داده اند. اردوگاه اشرف، تنها تکه ای خاک در کشور بیگانه نبود، بلکه یکی دیگر از پایه های نگهدارنده مجاهدین خلق بود که پس از مخفی شدن رهبری و خلع سلاح، سومین عامل حفظ و بقاء آنان شمرده می شد، یا به عبارتی دیگر، مجاهدین خلق حاضر شدند رهبری را مخفی کنند، سلاح را از دست بدهند، ولی اردوگاه اشرف را تا امروز و با هزینه های سرسام آور مالی و جانی، حفظ کنند. اردوگاه اشرف، تنها تکه ای خاک در کشور بیگانه و محل استقرار چند هزار تن نیروی نظامی نبود، بلکه ظرف ایدئولوژی و تشکیلاتی و نظامی رهبران مجاهدین بود که در آن ظرف، رهبران مجاهدین می توانستند نیرو جذب کنند، نیرو تربیت کنند، نیرو کنترل کنند، نیرو را به سمت اهداف نظامی هدایت و النهایه در دکان شهیدسازی، مصرف کنند. چگونه می شد بدون اردوگاه اشرف، فروغ جاویدان|مرصاد را به راه انداخت و یا برای فروغ جاویدان|مرصاد دوم، نقشه کشید. بیهوده نیست که شعار نیروهای درهم شکسته و رانده شده از اردوگاه اشرف، هنوز تحمل اشرف است تا هر کجا که بروند و باشند. اهمیت اردوگاه اشرف، تا بدانجا بود که رهبری مجاهدین به نیروهای منتقد و متزلزل هشدار داده بود، از نانوایی تا گورستان، همه چیز در اینجا داریم. بنابراین، زندان و شکنجه و جاسوسی و سربه نیست کردن و صدها موارد ریز و درشت دیگر، در اردوگاه اشرف وجود داشت که در حوصله این سرمقاله نیست. از حیث بیرونی و حفظ اطلاعات و اسرار و زخم و خون و جنون و خیانت و دنائتی که اشرف مرتکب آنها شده و اسرارش را در دل خود پنهان کرده است، با کاخ دجله صدام حسین برابر است. نحوه ساخت و بافت و استفاده و حفظ اشرف را همگان گفتند و می دانیم، اما بایسته است به ویرانی اش هم اشاره بشود. اشرفی که ویران می کرد، النهایه خود ویران شد. این درست است که طی ده سال اخیر، اشرف دائماً از درون و بیرون در معرض فشار و درهم شکستن بود، به ویژه دولت عراق می بایست به بخشی از خاک خود دست می یافت و حکومت می کرد، با این وصف، عوامل مختلفی در سراسر جهان دست در دست هم به تخلیه و نابودی اشرف کمک کردند. در اینجا لازم به شمارش همه آن عوامل و هزینه های صرف شده نیست، اما لازم است به عواملی درونی که از درون این قلعه الموتی و لانه عنکبوتی را سست و نابود کرده اند، اشاره بشود. همگان می دانند که اشرف و رهبران اشرفیان، بر پایه ای از خروارها دروغ و جهل و جنون و خیانت حکومت رانده و آنچنان مظلوم نمایی و سپیدسازی خود و سیاه نمایی دیگران را به پیش می بردند که اذهان ساده لوح باور می کردند که آنان هنوز مشروعیت دارند. اما همه تبلیغات کذب و دروغهای رهبران اشرف را قربانیان و شکنجه شدگان و فراریان، به بیرون درز داده و با پرداخت هزینه هایی چون عمر و جوانی و خانواده شان، در اختیار افکار عمومی قرار دادند و بدین سبب هر گونه مشروعیت رهبران اشرف را برای ویرانی درون و بیرون اشرف، زیر سئوال بردند. این افراد که جملگی ایرانی و از قربانیان داخلی اشرف بودند، حق بزرگی در این تخلیه و جراحی غده سرطانی دارند. اگرچه خاک اشرف مربوط به سرزمین عراق است و عراقیان هرگونه دخل و تصرف و ویرانی و سازندگی در آن را مجازند، اما به یمن زحمات بیست ساله قربانیان اشرف، بایسته است تا این سرزمین همچنان خالی از سکنه و به عنوان یادبودی از یک دوره سیاه از بند و زنجیر و ویرانی نسلی سوخته و به یغما رفته را، نشان دهد. ویرانی و یا سازندگی مجدد این تکه از خاک، در اصل خواستگاه و مقاصد ستمگران و رهبران اشرف است تا همه اعمال و رفتار و پندارشان را در طی یک ربع اخیر که در اشرف اتفاق افتاده است، نیست و نابود کرده و به فراموشخانه تاریخ بسپارند. اما حفظ و بقاء بی کم و کاست این اردوگاه در طول تاریخ می تواند درس عبرتی باشد از ویرانگری های یک فرقه مذهبی و تروریستی، فرقه ای که از نانوایی عبرت تا گورستان عبرت را در خود داشت و تا انواع و اقسام خیانتها و جنایتهایی که هنوز در زیر خاکش مدفون و برای افکار عمومی ناشناخته مانده است.

خروج از نسخه موبایل