پشت پرده خروج مجاهدین از لیست تروریستی

در پشت پرده خارج کردن سازمان از لیست تروریستی دلایل فراوانی را می‌توان برشمرد، مقالات زیادی درباره هزینه‌های زیادی که رجوی متحمل شد تا سیاستمداران جدید و قدیم را به نفع خود به میدان آورد تا آنها فشار خود را بر وزارت خارجه افزایش دهند، نوشته شده است. از طرف دیگر با هزینه‌ای که رجوی کرد سیستم قضایی آمریکا هم نهایتا وزارت خارجه را مقید ساخت که پاسخی قانع کننده در باب وضعیت سازمان در لیست تروریستی بدهد و نهایتاً در تاریخ 28 سپامبر2012 سازمان بنا بر حکم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا از لیست خارج گردید. اما واقعا مساله یک طرفه بود؟ آمریکا چه منافعی را در پس این اقدام خود دنبال می‌کرد؟ به‌خصوص فعالیت بیرونی سازمان در آمریکا زمانی هم که در لیست قرار داشت از شدت و حدتش کم نشد و هرگونه فعالیتی را می‌خواست ولو با نامهای دیگر که برای آمریکا هم مسلماً پوشیده نبود، انجام می‌داد. در این رابطه سعی می‌شود با استفاده از رسانه‌های آمریکایی که این موضوع را مورد کنکاش و بررسی قرار داده‌اند و مسلما منافع کشور ذی‌نفعشان را مد نظر قرار می‌دهند به این مساله پرداخته شود. به بخش‌هایی از مقاله‌ی دیوید اسپیدی می‌پردازیم که در 17 اکتبر2011 انتشار یافت و سیاست آمریکا را در این رابطه به چالش کشاند:
دلیل ظاهری آمریکا برای خارج کردن MEK از لیست، این است که آنها اقدام به سرنگونی حکومت فعلی در تهران کرده‌اند. افرادی هم مثل ژنرال شلتون متذکر شده‌اند باید از MEK دفاع کرد، چرا که بازی روابط آمریکا-ایران، بدون نتیجه‌ است.
ری مک‌گاورن یک فعال سابق سیا در رابطه با سازمان چنین می‌گوید: «چرا آمریکا با سازمان‌هایی مانند MEK همکاری می‌کند، من فکر کنم چون آنها در محل هستند و به این خاطر که حاضرند برای ما کار کنند. در گذشته ما آنها را یک سازمان تروریستی در نظر گرفتیم. و آنها دقیقاً هم هستند. اما آنها الان، تروریست‌های ما هستند و ما ابایی نداریم که آنها را به داخل ایران بفرستیم… برای فعالیتهای خدماتی مخفی معمول: حمله به حسگرها، برای مدیریت برنامه‌ی هسته‌ای ایران، علامت‌گذاری اهدافی برای حملات هوایی و شاید ایجاد کمپ‌های مخفی برای کنترل محل‌های نظامی در ایران. و همچنین کمی هم خرابکاری‌.»
یا کارن کویاتکووسکی همکار سابق وزارت دفاع چنین می‌گوید: «MEK حاضر است وارد کارهایی شود که ما از آن شرم داریم و همچنین وارد کارهایی شود که ما می‌خواهیم مسکوت باقی بماند. اما برای این چنین کارهایی ما از آنها استفاده می‌کنیم.»
و این کارها دقیقاً چه هستند؟ طبق بیانیه‌ی قبلی وزارت خارجه، به‌خاطر نام‌گذاری MEK به‌عنوان سازمانی تروریست، چنین آمده است که آنها اقدام به فعالیت بمب‌گذاری از جمله حمله به دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری کردند که منجر به کشته شدن 70مقام عالیرتبه‌ و همچنین رئیس جمهوری و نخست وزیر وقت ایران شدند و…
اسپیدی در پایان، با استناد به مطالب فوق دلایل خودش را در رابطه با خارج شدن MEK از لیست تروریستی می‌آورد:
سه دلیل حداقل وجود دارد که چرا آمریکا سیاستش را در قبال سازمان و آنهم در این برهه از زمان عوض کرد؟
اول این که حضور MEK در عراق عامل تنش فزاینده بین دولت شیعه‌ی کشور میزبان و آمریکا بود. مالکی می‌خواست که آنها قرارگاه را تخلیه کنند ولی آمریکا تنها با خارج کردن آنها از لیست امکان داشت آنها را ترغیب به خروج مسالمت‌آمیز از اشرف کند تا بتوانند مجددا زیر نظر کمیسیون عالی پناهندگان سازمان ملل اسکان مجدد پیدا کنند.
دوم علیرغم قول‌هایی که اوباما داده بود رفت و آمد با MEK به دلیل فقدان ارتباط با ایران، فعال بود. طوریکه لیلا کاشفی فعال حقوق بشر ایرانیان مقیم آمریکا می‌گوید: «باور نکردنی بود دیدن اعضایی از گروه نام‌گذاری شده تروریستی که در سالن‌های ساختمان‌های اداری کنگره راه بروند با کارکنان و نمایندگان وزیر امور خارجه گرم بگیرند. یکی از کارکنان آنجا می‌گفت تنها ایرانیانی که ما اینجا می‌بینیم از MEK هستند.»
سوم ناسالم‌ترین عامل خروج از لیست است یعنی اینکه MEK پول می‌خواهد و آنرا می‌گیرد و به‌صورتی راهبردی استفاده می‌کند. اینکه چطور این حمایتها را دریافت می‌کند مبهم است، شاید هم اصلاً خود سوال غیرقابل ورود است. روزنامه گاردین به این مسئله پرداخته و اینکه 20سازمان ایرانی-آمریکایی در سراسر آمریکا کار گردآوری پول و فعالیتهای مربوط به تغییر چهره دادن MEK را انجام می‌دهند. این گروه‌ها و رهبرانشان میلیون‌ها دلار برای هدیه به اعضای کنگره، گروه‌های لابی واشنگتن و به‌کارگیری سیاستمداران و مقامات موثر از جمله دو رئیس سابق سیا به عنوان سخنران، خرج کرده‌اند. تایمز مالی در سرمقاله‌ی اخیرش تحت عنوان اشتباه مجاهدین در تاریخ 25سپتامبر2012 نوشت که MEK بهترین دوستان پولی را که می‌توانست بخرد، پیدا کرده است.
اسپیدی سپس این وضعیت را با دوران سرنگونی صدام حسین مقایسه می‌کند و ادامه می‌دهد، از لیست در‌آمدن MEK در عمل دست آنها را باز می‌گذارد تا کنگره‌ی آمریکا را برای گرفتن حمایت لابی کنند یعنی درست همانند قانون آزادسازی عراق که به کنگره ملی عراق تحت رهبری احمد چلبی اجازه‌ی فعالیت داد، و این یعنی همان اشتباه سیاسی عظیمی که به اشغال عراق در سال 2003 منجر شد. از این لحاظ تاریخ همانطور که آنرا به‌خوبی می‌شناسیم، رفتار خود را تکرار می‌کند، اگر به عقب‌تر برگردیم،‌ حدود 30سال پیش ما در افغانستان، مجاهدین را در یک رویارویی بسیار عظیم دیدیم. نتیجه‌اش طالبانی شد که از سه دهه پیش تا کنون به وجود آمده‌اند.
این مثل قدیمی که به ظاهر آمریکا آنرا سرلوحه‌ی سیاست خارجیش قرار داده است یعنی «دشمن دشمنم، دوستم است»، باید گفت که نهایت حماقت است. جمیل بصام

خروج از نسخه موبایل