نماد سایت انجمن نجات

فرار کادرهای تشکیلاتی مجاهدین خلق، طرح یک پرسش

فرار کادرهای تشکیلاتی مجاهدین خلق، طرح یک پرسش

واقعیت این است که کادرهای تشکیلاتی مجاهدین علیرغم شسشتوی مغزی سیستماتیک و شبانه روزی در بیش از دو دهه به محض شنیدن پیام اعضای خانواده یا ایجاد منفذ و روزنه ای هر چند اندک به فضای بیرون از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین، میل و کشش غریبی برای فرار از حصارهای ذهنی، روانی و فیزیکی فرقه رجوی و مواجه شدن و تنفس با دنیای آزاد و مدرن دارند.

در دنیای کنونی نیز می توان همچون دوران ماقبل مدرنیته و عصر بربریت و یا زمانه ای که از آن به قرون وسطی یاد می شود انسانها را با تحت فشار گذاشتن و تکنیک ” تخلیه از خویش ” به مرحله ای سوق داد که در آن به رفتاری غیرمدنی و نابود کننده و ویرانگر دست بزنند. این پدیده مرهون بازسازی سیستمی از فریب و اغواست تا درآن ذهن آدمی از خلاقیت باز بماند و تحت تاثیر کاریزما و اسطوره پردازی، تابوهای ذهنی و ایده ی دگماتیک را درعصرتحولات دموکراتیک بازآفرینی کند. نتیجه ی چنین روندی مخرب و نابخردانه پدید آمدن انسان هایی ست که از خویش اراده ای ندارند و قدرت تفکر از آنان سلب شده است. دراین میان احساسات و عواطف انسانی و نیازهای متعالی در وجود آدمی بسیار کمرنگ و محو به نظر می رسد. پر واضح است که برداشت های ستیزه جویانه ی ایدئولوژیک و دگم مجاهدین خلق نقش بسزایی در نابود ساختن مبانی ناسازگار و بلند پرواز فرهنگ عالی انسانی دارد چرا که این مبانی قربانی فرآیندهای خشونت و ستیزه جو در حیطه ی تفکر و عمل فرقه هایی همچون القاعده و مجاهدین گردیده اند. کامیابی و ناکامی در تفکر فرقه ای به هر حال فرهنگ عالی انسانی را در معرض مخاطره قرار داده و احترام به شخصیت انسان، ارج نهادن به آزادی، اصالت بشر و مهرورزی در معرض نفی و انکار قرار می گیرد. در این میان تنها مفاهیمی که ارزش بشمار می آیند اندیشه ی بسته، دگماتیک و رفتار تروریستی و ستیزه جویانه است و بدون تردید حقیقت متاعی ست که در جوهره ی تفکر فرقه هایی چون مجاهدین و القاعده از رونق افتاده و مناسباتی پی ریزی شده است که در آن از ارزش های دموکراتیک و بنیان های تفکر مبتنی بر عقلانیت مدرن ردی و اثری دیده نمی شود. کلمات پر طمطراق آزادی، دموکراسی و یا حقوق بشر، که رهبران بیرحم فرقه هایی چون مجاهدین درمواجه شدن با پارلمانترهای اروپایی و سیاستمداران جوامع غربی یا در مصاحبه با خبرنگاران رسانه های گروهی دنیا، بر زبان می رانند و در صفحات تلویزیون، امواج رادیوها، ماهواره و تریبون های سخنرانی انعکاس می یابد، البته شنیدنی و برای رفع خستگی بد نیست اما در حقیقت این اصوات و شعارها پروپاگاندایی بیش نیست و فاقد هر گونه معنا و محتواست. خودسوزی افراد مجاهدین و بویژه قربانیان مشخص آن خانم ها ندا حسنی و صدیقه مجاوری نتیجه ی فشار روانی و ذهنی سیستماتیکی ست که رهبرعقیدتی مجاهدین با سازوکاری پیچیده به طراحی همه جانبه در دنیای تنگ و تاریک مجاهدین پرداخته است. پرواضح است فرار و ریزش تعداد زیادی از نیروهای مجاهدین طی سالهای اخیر به خصوص از کمپ لیبرتی گویای وضعیت تراژیکی است که رهبرعقیدتی مجاهدین برای افراد و اعضا در مناسبات تشکیلاتی پدید آورده است. حال سران مجاهدین در وضعیت بغرنجی بسر می برند آنان میبایست به دلایل واقعی فرار نیروها و کادرهای تشکیلاتی مجاهدین که در فضایی کاملا بسته، محدود و بدور از هر گونه تماس یا ارتباط با دنیای آزاد و نیز اعضای خانواده هایشان در بیش از دو دهه بسر برده اند و به شکلی آزار دهنده و به طور مستمر و سیستماتیک مورد شستشوی ذهنی و مغزی قرار گرفتند، پاسخ منطقی، معقول و واقع بینانه بدهند. واکاوی و بررسی علل و دلایل جدایی و فرار بیشمارافراد و اعضاء مجاهدین طی ماههای اخیر پالس روشن و مشخص از شرایط و فضای اختناق آمیز، بسته و بازدارنده در مناسبات و تشکیلات مجاهدین است که بی شبهه، با سرشت، شعور و کشش درونی آدمی در رابطه با مفاهیم مقدسی چون آزادی، انتخاب، فردیت، حقوق ذاتی و بدیهی انسانها کنتاکت همه جانبه دارد. واقعیت این است که کادرهای تشکیلاتی مجاهدین علیرغم شسشتوی مغزی سیستماتیک و شبانه روزی در بیش از دو دهه به محض شنیدن پیام اعضای خانواده یا ایجاد منفذ و روزنه ای هر چند اندک به فضای بیرون از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین، میل و کشش غریبی برای فرار از حصارهای ذهنی، روانی و فیزیکی فرقه رجوی و مواجه شدن و تنفس با دنیای آزاد و مدرن دارند. در چنین شرایطی پرسش این است چرا فرار؟ و چرا پس از رهایی، فریاد بیزاری از فرقه مجاهدین و سپس فعالیت و کوشش خستگی ناپذیر و آشکار در مسیر افشاگری ساختار فرقه ای دارودسته ی رجوی از سوی اعضای جدا شده؟ این سوالی ست که سران مجاهدین بایستی صادقانه و با شهامت با آن مواجه شده و بدان پاسخ منطقی دهند؟ آرش رضایی

خروج از نسخه موبایل