مجاهدین و مناسبات درونی و داعیه انقلابی بودن

راستی این واژه که مجاهدین خود را انقلابی می نامند از کجا در آمد! و چه خرجی دارد؟ تا آنجا که ما می دانیم آنها نه انقلابی هستند و نه دمکراتیک فقط این واژه ها را به سخره گرفته و این حرفها را باید برای کسانی که این آقایان را نشناسند و با طرز تفکر و آرمانهای افراطی آنان آشنا نباشد شاید خوراک تبلیغاتی خوبی برایشان باشد.
مجاهدین بر خلاف ظاهرشان مناسباتی به غایت دگم و واپس گرا می باشند.
برای کسی که فریب ظواهرشان را می خورد در ابتدا به ساکن فکر می کند تمام خواسته ها و رویاهایش همین جاست ولی به محض ورود به تشکیلات ضوابط و چهار چوب های تشکیلاتی را می بیند تازه متوجه می شود وارد چه جهنمی شده است که دیگر نه راه پس دارد و نه راه پیش. البته مسعود از این مناسبات بنام تشکیلات آهنین اسم می برد حال بواقع باید پرسید شما در مقابل چه نیرویی خود را انقلابی به حساب می آورید و ضد انقلاب کیست فکر نمی کنم از خود شما ضد انقلاب تر وجود داشته باشد. به پروسه آنها نگاه کنید می بینید از بدو انقلاب تا حال همیشه خلاف جریان انقلاب حرکت کردند و بالعکس هرجا کینه ورزی و دشمنی در رابطه با ایران بوده جزء اولین کسانند و گوی سبقت را پیشه کار خود کردند.
فقط درسازمانهای زیر زمینی که مسیر انحرافی راطی میکنند خروج از آن راحت نیست همانند سازمان مجاهدین که تلاش می کند افراد با دنیای بیرون هیچ ارتباطی نداشته باشند تا بتوانند القائات خودشان را تحمیل کنند مسعود همواره ورود به سازمان را مثل یک قیف تشبیه می کرد البته نا گفته نماند هر چه سازمان می گوید باید آن را وارونه کرد خروجی متصور نیست. برای اینکار انواع ترفند ها را بکار می گیرند از کار توضیحی, تشکیل نشست ,بعد فحش و ناسزا و آخرین مرحله تهدید و فشارهای روحی و در نهایت هم سر به نیست کردن می باشد که حیله های خوبی دارند از جمله بیماری, تصادف, سکته, اختلالات روانی و غیره… اینها همش از نتایج سحر است که آقای رجوی سنگ انقلابی بودن را به سینه می زند و افتخار هم می کند و آخر کار هم یا می شود نفوذی و بریده و خائن با سایر مارک های اخلاقی.
اما جالب تر انتخاباتی است که می گذارند زمانی بود فهیمه ارونی می خواست مسئول اول سازمان شود خودشان وی را انتخاب کرده بودند و آمدند در مقرها به همه گفتند یک برگه بردارید و شما هم به او رای بدهید آن موقع فرمانده یگان ما بتول رجائی لعنتی بود و فرمانده گردان شخصی بنام بهرام جعفری که من این شیوه را قبول نکردم طوری با من بر خورد شد و گفتن تا ظهر باید برگه رای خودت را بیاوری و حکایت این است خودشان می برند و خودشان هم می دوزند و در نشست های بزرگ تر این را به رای می گذارند ولی کسی حق مخالفت ندارد خلاصه از این سازمان انقلابی و کاملا دمکراتیک نمونه اش را هر چه جستیم یافت نشود. حال که افراد در لیبرتی هستند و تمایلی به ماندن ندارند با این حیله که آمدن به ایران خطر دارد و فلان می شوید مانع از خروج آنها میشود و یا از آنها می خواهند نزد شان به عنوان مهمان بمانند. همه افراد حاضر در کمپ لیبرتی متوجه شده اند که آخر خط است. رجوی همواره می گفت ما مهمان صاحبخانه هستیم ولی چه روئی دارد این رجوی مهمان به این پرروئی ندیده بودیم.

خروج از نسخه موبایل