مجاهدین و ادامه حیات ننگین به هر قیمت

فرقه تروریستی رجوی، موسوم به مجاهدین خلق، از بدو تشکیل تاکنون در اندیشه سرنگونی جمهوری اسلامی بوده است. بعد از تاسیس این فرقه در دهه 50، به ترور تعدادی از نظامیان و شهروندان امریکایی شاغل در ایران اقدام نمود، پس از تسخیر لانه جاسوسی امریکا در سال 1358(1979م) توسط دانشجویان، مجاهدین خواستار اعدام پرسنل سفارت امریکا درتهران گردیده بودند و بعد از اعلام جنگ مسلحانه و فرار از کشور و استقرار در عراق، بمنظور نبرد و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی در کنار صدام در کمپ موسوم به اشرف واقع در استان دیالی، بازهم شروع به القائات و تدریس کتب ضد امپریالیستی خود به اعضا می نمودند و دشمنی و کینه ورزی به اصطلاح نسبت به امپریالیزم غرب از آموزه های دائمی و ایدئولوژیکی فرقه محسوب می شد.
تاسال 2003 و اندکی قبل از حمله آمریکا به عراق وسرنگونی رژیم بعث، سران فرقه دریک نشست جمعی و با ارائه نمایشهای مسخره ای همچون بالا بردن پرچم هیهات من الذله، با شیادی خاص خود،اعلام کردند درمقابل تهاجم استکباری و استعماری امپریالیزم تا پای جان ایستادگی می نماییم و آمریکا را درعراق به زانو درخواهیم آورد!!! و صاحبخانه خود (صدام) را تنها نمی گذاریم و ما از ایدئولوژی بنیانگذاران سازمان درمبارزه با امپریالیزم کوتاه نمی آییم و همواره راه بنیانگذاران خود را ادامه میدهیم و با این قبیل شعر و شعارها، سعی در ایجاد یک روحیه ضد امریکایی دربین نیروهای بی خبر از همه چیز را تکرار می کردند.
واما بخوانید بعد از سرنگونی رژیم بعث و از زبان یکی از جدا شده های فرقه که رجوی چگونه در سرفصلهای مختلف به همه شعر و شعارها وآرمانهای قبلی فرقه اش پشت پا زده است…….
یکی ازروزهای اوائل پاییز 82 وقتی درکتابخانه قرارگاهمان در پذیرش بودم و کتابها را بررسی میکردم دیدم که فقط کتابهایی که ازمسعود رجوی و دهها سخنرانی او که تبدیل به بولتن شده بود آنجا را پر کرده است. و فقط چند کتاب از نفرات قدیمی سازمان که اکثرا هم مرده بودند مشاهده میشد و ازاینکه دیگر سران فعلی سازمان جزمسعود کسی حق تالیف کتاب وجزوه را ندارد تعجب کردم و اینکه چرا کتابخانه قرارگاه ما آنقدر محدود است و همه قفسه ها ازصحبتهای مسعود رجوی که بصورت کتاب و جزوه در آورده بودند، برایم تناقض شده بود، که نیروها چگونه می خواهند ذهنشان را پرورش دهند یا چگونه می خواهند کادرهای همه جانبه باشند؟ درصورتی که منابع کتابخانه ها کاملا تک بعدی بود.واصلا گزینه دیگری جز ترویج افکار سازمان و آن هم از زبان مسعود رجوی وجود نداشت تا شخص با قیاس و سبک سنگین کردن دو یا چند نظریه بتواند نظر صحیح را تشخیص دهد و در ارائه تحلیلهایش اشتباه نکند. بهمین لحاظ ازمسئولم که درآن ایام فرزاد غفاری بود سئوال کردم. فرزاد غفاری درپاسخ با سر هم بندی اراجیفی بهم گفت: ما چند ماه پیش وقتی که آمریکاییها به عراق حمله کردند از قرارگاههایمان درسراسر عراق خارج شدیم و به بیابانها و دشتهای اطراف پراکنده شدیم و درآنجا کمین کردیم. به جز قرارگاه اشرف که خالی نمی بایست بماند و توسط ما حفاظت می شد دیگر قرارگاهها بصورت صد درصد غارت شده بود و از چیزی اثری باقی نمانده بود. فرزاد گفت: دراین بین صدها هزار و شاید بیشتر در قرارگاهها کتاب داشتیم که به تاراج رفت!!! وهمین حال هم دراشرف هر قرارگاهی کتابخانه ای مستقل دارد که ازکتابخانه پذیرش ما خیلی بزرگتر هستند.چون اینجا پذیرش و محل آموزش است کتابخانه اش زیاد تعریفی نیست. ضمنا بجز کتابخانه های قرارگاهها و مقرات، کتابخانه بزرگتری داریم که کتابخانه ملی است و در قرارگاه اشرف قرار دارد. آنجا مجموعه کتابهایی وجود دارد که درهیچ جایی ازدنیا یافت نمی شود!!! تو نمیخواهد نگران باشی بعد اضافه کرد، پس ازپایان دوره پذیرش و زمانی که وارد ارتش آزادیبخش شدی!!! می توانی هر وقت دلت خواست به آن کتابخانه بروی و به صورت امانت کتاب بگیری و مطالعه کنی درآن لحظه احساس کردم که دارد سرم شیره می مالد و قصد ساکت کردن مرا دارد.اما من این موضوع را دوباره پیگیری کردم.هرچند به من گفته بود که این بحث را درجای دیگری تکرار نکنم، من بیشتر کنجکاو شدم که پیگیر شوم بهمین خاطر در اولین ملاقاتم با محمد (برادرم) وقتی که چند لحظه تنها شده بودیم از او این موضوع را جویا شدم،ابتدا همین حرفهای فرزاد غفاری را تکرار کرد ولی وقتی اصرارم را دید بالاخره ازمن خواست که حرفهایش را در جای دیگری بیان نکنم، گفت: وقتی که تمامی قرارگاههایمان را درسراسر عراق ترک کردیم وبه بیابانهای اطراف پناه بردیم تا جایی که برایمان امکان داشت وسائلی را که ارزش بار زدن داشتند با خودمان بردیم وکتابهای سازمان جزیی از اموال با ارزش به حساب می آمدند وغیرممکن بود که آنها را در آن موقع در اشرف رها کنیم و با خود برده و دوباره بهنگام مراجعه از پراکندگی با خود به اشرف آورده و تحویل دادیم. بعد برایم توضیح داد وقتی ارتش امریکا قرارگاه اشرف را محاصره کرده و زمانیکه سازمان با امریکا وارد مذاکره شده بود دستورآمد که همه کتابهای موجود در اشرف که ضد امپریالیسم و ضد سرمایه داری و بورژوازی ویا هرکتابی که هرگونه تعارضی با سیاستها و افکار امریکاییها داشته باشد را سریعا از سطح کتابخانه های اشرف و مقرات جمع آوری کنیم. محمد گفت: بعد ازآمدن دستور فوق بصورت ضربتی و خیلی سریع اینگونه کتابها را جمع آوری و بلا فاصله سوزاندیم بطوریکه این موضوع حتی برای نیروهای قدیمی سازمان متناقض کننده و بحث برانگیز شده بود. وی گفت از روزی که امریکا وارد اشرف شد نه تنها کتابهای سازمان گلچین شد که حتی بحثهای فرماندهان درنشستها هم کاملا تغییرکرد و دیگر از حرفهای ضد امپریالیستی خبری نبود بهرحال سازمان میخواهد به حیات خود ادامه دهد، حال این ادامه حیات به هرقیمتی که بخواهد بشود، بشود. سازمان زمانی در ظاهر آن شعارهای توخالی را علیه امپریالیسم امریکا سر می داد و حالا هم یک شبه با جمع کردن کتابهای ضد امریکایی می خواهد به ارباب و بقول خودشان صاحبخانه جدید چنین وانمود کند که سازمانی کاملا مترقی و موافق افکار و امیال آمریکا و غرب می باشد وگذشته اش را انکارکند. و با عقب نشینی و تغییر خط مشی از فاز نظامی به فاز سیاسی نیز سازمانش را مطابق با استانداردهای مورد نظر امریکا جا بیاندازد تا اربابش بتواند از فرقه استفاده نماید. طبیعی است برای اینکه درآینده بتوانند درجهت امیال امریکا به حیاتش ادامه دهد این سازمان است که باید خودش را با معیارهای آمریکا منطبق نماید و رنگ عوض میکند،حال این رنگ عوض کردن، از فاز نظامی به سیاسی چه بازتابی خواهد داشت مهم نیست. اینکه نیروهای درون سازمان که بیش از سه،چهار دهه در اختیار رجوی بوده اند وسالهاست که با این سیاستها آشنایی داشته اند حال می بینند این عقب نشینی رجوی آن چیزی نیست که قبلا به آنها آموزش داده شده بود، لذا دو گزینه پیش روی خود دارند یا اینکه ناگزیرند این تغییرخط وخطوط را بپذیرند، ویا اینکه اگر نپذیرند، با فشارهای روحی روانی و در نهایت سر به نیست کردن که از شاهکارهای همیشگی فرقه رجوی و فرماندهان اوست دچار خواهند شد.
آنچه مسلم است در تشکیلات رجوی در طول تاریخ همیشه هدف وسیله را توجیه کرده و میکند و خواهد کرد….
حسن حمادی

خروج از نسخه موبایل