نامه ای به شکوه قاسمی اسیر در فرقه رجوی

سلام دخترم. من پدرت هستم، پدری که سالهاست در حصرت دیدن شماست طی این سالها از دوری شما من و مادرت رنج می بریم و شکسته شده ایم چندین سال است شما را ندیده ایم و نگران شما هستیم و تا به حال نامه ای برای ما ارسال نکرده اید که لااقل از احوال شما جویا شویم در جایی زندگی می کنی که نامه و یا تماس تلفنی نمی توانیم با شما داشته باشیم طی این سالها که معلوم نیست برای چی آنجا مانده ای چیزی برای شما مانده است بهترین دوران جوانی خودت را به چه دلیل از بین بردی واقعا تو داری زندگی می کنی این چه زندگی است که نمی توانی با خانواده ات ارتباط برقرار کنی بعد از تعطیلی پادگان اشرف شنیدم شما را به کمپی در بغداد برده اند و معلوم نیست آخر عاقبت شما به کجا می رسد از زندان اشرف خلاص شدید رفتید در یک زندان دیگر فقط دارند از شما سوء استفاده می کنند و جیب های خودشان را پُر می کنند در مقابل بیشترین فشار روی من و مادرت است یک مقدار فکر کن در کجا زندگی می کنی و تا به حال چکار کردی هنوز دیر نشده می توانی عاقلانه برای آینده خودت تصمیم بگیری و مابقی عمرت را آزاد زندگی کنی من پدرت هستم و بدی تو را نمی خواهم من فقط آرزو دارم ببینم آزاد به زندگی خودت ادامه می دهی، نامه و یا تماسی با ما بگیر و ما را از نگرانی در بیار مادرت خیلی نگران توست امید وارم در آینده نزدیک تصمیم قطعی برای خودت بگیری و یک زندگی آزاد برای خودت داشته باشی. پدرت محمد قاسمی.

خروج از نسخه موبایل