بغض و کینه تمام نشدنی رجوی علیه جدا شده ها – قسمت اول

رجوی بعد از نشست پنج آبان اکنون بعد از دو ماه سر برآورده و به اسم نشست درونی با مجاهدین ماهیت ضد انقلابی خودش را به همه نشان داده است. او از همان ابتدا به روش همیشگی باز نعره سرنگونی سر داده و بعد به سراغ جدا شده ها رفت تا عمق و کینه خودش را نشان دهد.
در مورد حرفهای رجوی می توان ساعتها درباره دروغ گویی و شیادیش حرف زد و نوشت اکنون به سر تیترهایی اشاره می کنیم تا همگان متوجه شوند که او سعی دارد با سفسطه و فریبکاری خودش و سازمانش را مبرا از هر خیانتی بداند.
وی در همان ابتدا باز هم به شعار سرنگونی پرداخته و عنوان می کند که " برپا کردن ارتش آزادی بخش در داخل میهن که اشرف تکثیر شده است ". وی بخاطر اینکه از جامعه دور بوده دیگر قدرت تحلیل نداشته و فکر می کند که با تکرار شعار سرنگونی و شعار ارتش آزادیبخش می تواند به خوابهای خیالی خود دست یابد. اگر چه شعار سرنگونی و ارتش تا دندان مسلح به چماق و سنگ پیشکش خودش.
او در ادامه به نقل از اعضای سازمان عنوان می کند که سوابق مزدوران چه می شود اگر چه این سئوال دقیقا از طرف رجوی گفته می شود تا از یک طرف به نفرات جدا شده چنگ و دندان نشان داده و از طرف دیگر به نفرات درون تشکیلات بفهماند که اگر کسی قصد جدا شدن دارد حکمش مرگ می باشد حتی اگر وی در قید حیات نباشد.
حال سئوال این است که چرا وی در این مقطع دست به اینکار زده و عملا عقده و کینه خودش را به جدا شدها نشان می دهد. اگر اکنون بحث پیروزی های خیالی او در این دوران است پس تهدید کردن جدا شده ها برای چیست؟ معلوم است که افشاگری جدا شده ها حسابی به خال خورده است که اینگونه وی علنا تهدید به کشتن آنان می کند و عنوان می کند " که به قول خودتان با هر بها و قیمتی دک و دنده اینها را در هم می شکستید "
اگر چه برای ما نفرات جدا شده قابل فهم است چرا وی اینگونه چنگ و دندان نشان می دهد آری همین اینان بودند که چهره کثیف رجوی را از برج عاج به پایین کشیده و در چاه فرو بردند تا برای همگان درسی باشد که نمی توان خلقی را به بند کشید.
وی در جای دیگری جمله خنده داری را بیان می کند که " بله ما به آنها (خانواده ها) کمک مالی کردیم و ما برای آنها دندان!! درست کردیم " اوج وقاهت را بنگرید.
برای کسانی که در درون سازمان بودند به خوبی یاد دارند که در سال 82 مسئولین فرقه افراد را توجیه کرده که بعد از 20 سال به دروغ از خانواده ها خود پول بگیرند و آنان را سرکسیه کنند حالا چطور شده که وی عنوان می کند که به خانواده ها کمک می کرده است. یا در مورد وجود فیلم های این خانواده ها در اشرف می گوید که بایستی گفت این حقه و کلک دیگر کهنه شده و کسی را نمی تواند بفریبد.
رجوی در جای دیگری از این لجن پراکنی پاچه سازمان صلیب سرخ را گرفته که چرا نامه های خانواده ها را به افراد داده است این یک سازمان بین المللی است چرا رجوی از دادن یک نامه اینگونه آنها را مورد توهین قرار می دهد؟ سران فرقه چه ترسی از رسیدن حتی یک نامه به دست افراد خود دارند؟ چرا صلیب باید مزدور نامیده شود؟ البته باید گفت رجوی سعی دارد اعضای خود را در ناآگاهی کامل نگهداشته تا مبادا کسی با بیرون رابطه داشته باشد و بتواند از آنان استفاده ابزاری کند.
وی در جای دیگری به مسئله ای اشاره می کند که بسیار قابل تامل است. وی عنوان می کند که "مسعود رجوی زنان سازمان را دراختیار رهبران بعثی می گذاشت ". شاید این جمله از طرف وی مسخره باشد ولی کسانی که در سازمان بودند و از نزدیک دیدند این کار از وی نیز بر می آید
با ورود نیروهای آمریکایی در اشرف سران فرقه برای خوشرقصی و نشان دادن حسن نیت ترتیب مهمانی های خاصی را می دادند که کسی نمی توانست در آن حضور داشته باشد و نفراتی که از نیروهای آمریکایی پذیرایی می کردند دختران جوانی بودند با لباسهای آنچنانی که مسئول این کار فهیمه اروانی بوده این کار فقط با اجازه رجوی انجام می پذیرفت و اگر اکنون از این جمله وی صدایش در آمده بخاطر این است که همه زنان سازمان را ملک شخصی خودش می داند و کسی نباید در مورد آنان حرفی بزند.
ترتیب دادن این گونه نشست ها و این حرفها باز هم نمی تواند مانع فروپاشی فرقه گردد.

خروج از نسخه موبایل