وحشت بی حد مجاهدین خلق از جدا شدگان

دیروز اطلاعیه ای در سایت مجاهدین دیدم مبنی بر خروج یک خانمی که قبلا عضو مجاهدین بوده از ایران و رفتن او به ترکیه. همین ورود این خانم به ترکیه باعث وحشت عجیب مجاهدین شده طوری که اطلاعیه صادر کرده و با جاروجنجال خبر از یک توطئه بزرگ داده اند. ترس مجاهدین از این است که این خانم به اروپا اعزام شود و مانند دیگر اعضای شورای رهبری که از تشکیلات جدا شده اند، به افشاگری بپردازد. خانم مرضیه قرصی که چند سالی را در مجاهدین گذارنده بود، همسر آرام گفتاری است که طی ماجراجوئی هایی که رجوی در جریان دولت خاتمی راه اندازی کرده بود، کشته شد. در آن سالها رجوی بخاطر اینکه مانع از پیشبرد اصلاحات دولت مربوطه شود، سعی می کرد به جناح مخالف او یعنی محافظه کاران با همکاری صدام حسین حمله نظامی کند. به همین خاطر تیمهایی از درون عراق به شهرهای مرزی مثل ایلام، خوزستان، حتی به برخی موارد به تهران، فرستاده می شد و با خمپاره باران کردن مراکز مختلف سعی در برهم زدن اوضاع را داشتند که وقتی با بمباران موشکی جمهوری اسلامی علیه اشرف مواجه شدند، صدام حسین ترسید و عقب نشینی کرده و مانع از تحرکات بعدی مجاهدین شد. یکی از کسانی که دراین جریانات بکار گرفته می شد، فردی به اسم آرام گفتاری بود. او که سال 74 به مجاهدین پیوسته بود، با سابقه دو ساله، برای عملیات گوناگون به داخل کشور فرستاده می شد. در جریان یکی از عملیاتها، آرام لو می رود و با کشتن یک سرهنگ و یک سرباز نیروی انتظامی فرار کرده و به عراق بازمیگردد. رجوی شخصا گفته بود که از آنجایی که آرام شناسایی شده دیگر برای عملیات فرستاده نشود. ولی خودش زیر برگه عملیات آرام را امضا کرد. رفتن آرام به عملیات بطور صد در صد یعنی کشته شدن او. چون چهره او برای اطلاعات ایران لو رفته و شناسایی شده بود و عکس او به تمامی پستهای بازرسی داده شده بود، ولی رجوی آرام را به قربانگاه فرستاد. بلافاصله پس از ورود آرام به داخل کشور مورد شناسایی قرار گرفت و کشته شد. مرضیه قرصی (همسر آرام) که فرزند خردسالش را بدلیل اینکه مجاهدین اجازه ورود بچه به سازمان را نداده بودند، نزد خانواده اش در ایران گذاشته بود، پس از کشته شدن همسرش خواهان خروج از تشکیلات و رفتن به ایران شد. اما او با مخالفت سازمان روبرو شد. پس از اشغال عراق توسط آمریکا و برداشته شدن پشتیبانی صدام از پشت رجوی، پایه های تشکیلات سست تر شد کسانی که خواهان خروج از تشکیلات بودند فرصت پیدا کردند که خارج شوند. از جمله خانم قرصی که به کمپ نیروهای آمریکایی در تیف آمد. من در آن زمان در تیف بودم، وقتی خانم قرصی به تیف آمد تنها دویست هزار دینار عراقی که معادل 150 دلار از طرف سازمان به او داده شده بود. تصور کنید زنی تنها که شوهرش را از دست داده می خواهد به زندگی برگردد با 150 دلار. افراد ساکن در تیف که روزانه با کار در جاهای مختلف از آمریکایی ها روزانه بین 15 تا 20 دلار دریافت می کردند و طی چند سال مقداری پول پس انداز کرده بودند، با همکاری هم مقداری پول جمع آوری کرده و به این خانم بعنوان کمک هدیه دادند. فکر کنم حدود پنج هزار دلار جمع آوری شد. بعد خانم قرصی از طریق صلیب سرخ به ایران رفت تا به فرزندش که اکنون ده ساله شده بود بپیوندد. اکنون از آن زمان تقریبا هفت سال می گذرد، با آمدن خانم قرصی به ترکیه باز دوباره درد مجاهدین تازه شده است. انتظار مجاهدین این است که کسانی که از تشکیلات جدا می شوند هرگز به زندگی عادی نتوانند برگردند. هرگز به آرامش نرسند، هرگز به تفریح و مسافرت نروند. این خواسته قلبی مجاهدین است و تا آنجا که بتواند برای تحقق آن می کوشد و از هیچ کاری هم دریغ نمیکند. راستی چرا مجاهدین از رفتن یک زن که سالهاست از تشکیلات جدا شده به ترکیه می ترسد؟ رجوی چه ترس و وحشتی دارد که این خانم به یک مسافرت به ترکیه یا احیانا به اروپا برود؟ آیا پایه های تشکیلات به لرزه در آمده است؟ محمد ب، وبلاگ باند رجوی

خروج از نسخه موبایل