حمایت یا انزجار جنگ‌طلبان جمهوریخواه (نئوکان‌ها) از رجوی؟

رجوی در زمان جنگ ایران و عراق ریسک رفتن به عراق را پذیرفت. در آن سال‌ها همکاریهای نزدیکی با صدام داشت از جمله کمک‌های اطلاعاتی و جاسوسی از نیروهای نظامی و امنیتی ایران و در مقابل گرفتن کمک‌های نقدی، لجستیک وسیع و گسترده‌ از صدام. این شاید اصلی‌ترین عامل دافعه و تقابل مردم با رجوی باشد. ولی در خارج کشور بعد از بیرونی شدن روابط داخلی فرقه و گزارشات تحلیلی گوناگونی که از جانب افراد، ارگان‌ها و نهادهای گوناگون داده شد به مرور در ذهن بسیاری از افراد همان احساس دافعه را به نوعی دیگر نسبت به فرقه رجوی شکل داد. مواردی که باید خود رجوی به عنوان مسئول اول و آخر، آنها را در کنار صدها موضوع و مسئله دیگر یک به یک در فردا روزی به مردم (چه داخل و چه خارج از ایران) پاسخگو باشد. در این رابطه است که می‌بینیم حتی نیروهای سیاسی و نهادها و احزاب خارجی هم نسبت به این موضوع دچار انشقاق و دوگانگی در افکار و موضعگیری‌هایشان شده است.
بگذریم که موضعگیری‌های سیاسی و حمایت‌ها نهادها و ارگان‌های دولت‌های اروپایی و آمریکایی (چه دموکرات چه جمهوری) کاملاً تابع منافع و مصالح لحظه‌ای و روزمره آنهاست و فاقد هرگونه محتوای اخلاقی و وجدانی است.
شاید مطالب زیر که به بررسی علت موضعگیریهای اخیر نئوکان‌ها در حزب جمهوریخواه آمریکا پرداخته این مسئله را روشنتر نشان دهد.
در این رابطه جیم لاب Jim Lobe (به خاطر تسلط و پوششی که از سیاست خارجی آمریکا و به خصوص تاثیر محافظه‌کاران جدید یا نئوکان‌ها در دولت بوش، مشهور است) در مقاله‌اش می‌نویسد: "درحالیکه انتظار است تصمیم وزارت خارجه برای خارج کردن فرقه رجوی از لیست سازمانهای تروریست خارجی، فریاد شادی نئوکان‌های ضد ایرانی را درآورد، ولی واقعیت این است که فرقه رجوی حتی در میان نئوکان‌ها هم موجب دودستگی شده است. چرا که بخشی از آنها شدیداً با از لیست خارج شدن فرقه مخالفت می‌کردند، چه رسد به این که پشتیبانی هم بشوند. از جمله افراد سرشناس این گروه مایکل روبین، دانیل پلتکا و مایکل لدین هستند که دو سال قبل بنیاد دفاع از دموکراسی را بنا نهادند. آنها با این همه انعطاف در مقابل فرقه رجوی مخالفند چرا که معتقدند فرقه رجوی در ایران مورد حمایت نیست و بسیاری هم با آن مخالفند بنابراین هرگونه پشتیبانی آمریکا از این گروه باعث بر هم زدن طرح کلی برای تغییر حکومت در ایران است.
مایکل روبین در خرداد ماه گذشته اعلام کرده بود که مشکل با آنهایی که فرقه رجوی را پذیرا می‌شوند این است که آنها امکان فروپاشی حکومت را از بین می‌برند.
روبین می‌گوید مردمی که در ایران زندگی می‌کنند از فرقه رجوی تنفر دارند. این نظر هر تحلیلگر منصفی است که به ایران رفته و شهادت داده است. یکی از مهمترین دلایل آنهم همسویی رجوی با صدام در جنگ ایران و عراق بوده است.
اگر فرقه رجوی از لیست خارج می‌شود، بگذارید جشن بگیرند. ولی در هر صورت چه به عنوان یک گروه تروریستی در لیست باشند و چه نباشند، پذیرا شدن آنها اشتباه فاحشی است و به نوعی خنثی کننده تمام فعالیت‌هایی است که می‌خواهد توده‌های فرمانبردار را زیر یک پرچم گرد آورد. آمریکا نباید بد را با بدتر عوض کند."
در ادامه جیم لاب اضافه می‌کند: "هنوز یک سوال دیگر باقی می‌ماند، این که پس وزارت دادگستری آمریکا چکاره است؟ وقتی یک گروه تروریستی دارد در آمریکا حمایت سیاسی  جمع می‌کند آنها چکار می‌کردند؟ آنها به کارچاق‌کن‌های سیاسی پول می‌دهند تا کارشان را پیش ببرند. به مقامات سابق حکومتی پول می‌دهند. این پول را از کجا در می‌آورند؟ چطوری این پول منتقل شده است؟ حالا اگر این کارهایی را که فرقه رجوی دارند آزادانه در آمریکا انجام می‌دهند، درست بود که حزب‌الله هم انجام دهد؟ القاعده چطور؟"
نویسنده سپس به موضعگیری و استدلال بخش دیگر نئوکان‌ها می‌پردازد و می‌گوید: "در این اثنا، آن روی مخالفت این بخش از نومحافظه‌کاران نسبت به فرقه‌ رجوی، کمیته سیاست ایران قرار دارد که ریاستش را ریموند تنتر بر عهده دارد و تعدادی از نویسندگان و اعضای اتاق‌های فکر از جمله حامیان مجله‌ی Weekly Standard، National Review و Commentary و  Daniel Pipesمدیر مجله‌ی میدل ایست فروم است در آن فعالیت دارند. کمیته سیاست ایران برخلاف بنیاد دفاع از دموکراسی، همواره تاکید دارد که به فرقه رجوی اتهام بیجایی زده شده است و آنها عمیقاً گروهی طرفدار آمریکا هستند و به این دلیل برگزیده‌ شده‌اند‌ تا تمام اصول ارزشی را که موجب شده آمریکا به این قدرت و عظمت برسد، پاس دارد."
تحلیلگر دیگری به نام واین وایت Wyne White (مدیر سابق اداره‌ اطلاعات وزارت خارجه در امور خاورمیانه و جنوب آسیا، نماینده وزارت خارجه در گروه کاری سازمان ناتو در امور خاورمیانه بوده است) مطرح می‌کند: "تصمیم‌گیری برای خارج کردن فرقه رجوی از چند جنبه حائز اهمیت بود. شاید درست نیست که در تصمیم‌گیری برای خارج کردن فرقه رجوی از لیست سازمان‌های تروریست خارجی، تنها وزرات خارجه را مورد سرزنش قرار داد. وزارت خارجه جزئی از کابینه‌ است که باید به‌صورتی رسمی اطلاعیه دهد (یا نسبت به چالش‌های قضایی آمریکا، اقدام رسمی انجام دهد)، اما این معنی را نمی‌دهد که وزارت خارجه، خودش این تصمیم را گرفته است. در واقع، از آنجا که در تصمیم‌گیری‌های مربوط به سیاست خارجی آمریکا و همچنین انطباق با آن سیاست‌ها از زمان ریاست جمهوری کندی (و حداقل دو دولت، قبل‌تر از آن در قرن بیستم)، در گذشته‌ به نوعی نقش فرعی و صرفاً فرمالیته داشته است، اکثر تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجی بسته به میزان اهمیتی که داشتند، توسط کاخ سفید و سایر بازیگران کلیدی مثل شورای امنیت ملی و در برخی موارد، وزارت دفاع و جامعه‌ی اطلاعاتی اتخاذ می‌شود. علاوه ‌براین اعضای موثر کنگره، اغلب وقتی همه چیز گفته شد و انجام گرفت، نسبت به دولت، مسئولیت بیشتری – یا حداقل به همان اندازه- پذیرا می‌شوند.
در زمانی که هیلاری کلینتون مسئولیت وزارت خارجه را برعهده داشت، قطعاً آن وزارتخانه نقش مهمتری نسبت به گذشته بازی می‌کرد. چرا که مثلاً زمانی که کالین پاول وزیر خارجه در دوران ریاست جمهوری بوش پدر بود، همواره دور زده می‌شد یا نادیده گرفته می‌شد. اگر چه هنوز هم دولت، حرف نهایی را در مورد تصمیم‌گیری‌های مهم می‌زند، جدا از این که اعلام کننده این تصمیم‌گیری‌ها، بلندگوهای تبلیغاتی باشند. در مقابل، موارد زیادی به یادم می‌آید هنگامی که در دولت مشغول به‌کار بودم از جانب رسانه‌ها و ناظران مطلع گوناگون به‌خاطر گرفتن یک تصمیم بی‌جا زیر ضرب قرار می‌گرفتم. مقامات دولتی وقتی همه‌شان اطرافم بودند می‌دیدم که چگونه آنها هم برعکس، از عصبانیت به خودشان می‌پیچند که چرا نظرشان را فلان یا بهمان اداره ندیده گرفته است.
موضوع دومی که در رابطه با این تصمیم‌گیری خارج کردن از لیست گرفته شد این است که این تصمیم در بحبوحه‌ی یک فعالیت مبارزاتی پرشور انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گرفته شد، دوره‌ی زمانی که اغلب خودی‌ها آن را «دوره حماقت» سیاست خارجی می‌نامند، چرا که به دلیل عدم حضور فشارهای تبلیغاتی، اظهارات و تصمیمات باید به گونه‌ای دیگر گرفته می‌شد. ولی در بحبوحه‌ی 6-7هفته مانده به انتخابات آمریکا، وزشی مخالف در سیاست خارجی نسبت به فرقه رجوی آغاز شد که دلیلش می‌توانست اتهاماتی باشد که از جانب رقیب جمهوریخواه رامنی به اوباما در این رابطه شود که آمریکا دارد بیش از اندازه نسبت به ایران نرمش نشان می‌دهد، یا این که کاخ سفید در مقابله با تهدیدات تروریستی (که در اینجا منظور از جانب ایران بود) ضعیف عمل می‌کند و این که دارد تلاش‌های گروه ضد حکومت ایران را بلوکه می‌نماید.
من با توجه به شناختی که از این گروه دارم با این تصمیم وزارت خارجه مخالفت کردم. با این همه می‌توانم تصور کنم چطور فعالیت‌های جهت‌دار مقامات اداری، باید چیزهایی شبیه این را که ممکن بود از جانب رامنی در مناظره ریاست جمهوری هفته بعدش مطرح گردد، تصور کنند، با دانستن این مطلب که در یک مناظره فشرده، اگر رئیس جمهور این موضوع را وارد بحث کند، حریف مقابلش می‌تواند شایستگی‌های او را در تقابل با حکومت مذهبی زیر سوال ببرد که او در این رابطه پا پس کشیده است. اکثر رای‌دهندگان آمریکایی، ذهنیتی از این که فرقه رجوی چیست، ندارند، بگذار با آن فعالیت‌های آشوبگرانه‌شان و تمام عباراتی که به‌کار می‌برند مثل «گروه ایرانی ضد رژیم» و غیره، تنها بمانند.
سخنگوی رسانه‌ای نئوکان‌های آمریکا، سیاست دولت اوباما در رابطه با ایران را به «باج‌دهی» تشبیه کرد. اوباما تصور می‌کرد که زبان سحرآمیز و حساسیت فوق‌العاده او نسبت به اسلام، حکومت ایران را قانع می‌کند تا دست از سلاح هسته‌ای بردارند. ولی با کمال تعجب دیدیم که ایران اعلام کرد قصد دارد یک قدرت هسته‌ای شود. مذاکرات هم راهی به جایی نبرد."
جمیل بصام

خروج از نسخه موبایل