نقطه عبور مجاهدین و آمریکا از گذشته

. نمی توان براه افتادن دفتر و دستک مجاهدین در چندصدمتری کاخ سفید را توفیقی برای آنها تلقی کرد

این روزها بازگشایی دفتر مجاهدین در واشنگتن در کانون توجه مخالفین و موافقین سازمان قرار گرفته است. آنچه بدیهی است این که زمان نقدهای کلاسیک به سازمان و نبش قبر مواضع ایدئولوژیکی مجاهدین در خصومت با آمریکا و مقایسه آن با نخوتی که از این پیروزی دچار شده، گذشته است. همچنان که پافشاری روی ماهیت تروریستی مجاهدین به آمریکایی ها و حتی نقد مواضع و عملکرد متناقض آنها در قبال مصادق تروریسم. نقطه اکنون بدون تردید نقطه عبور مجاهدین از مواضع ایدئولوژیکی گذشته (البته بطور تاکتیکی که در این باره پیشتر توضیح داده ام،) و همزمان عبور آمریکا از عملکرد گذشته مجاهدین به مثابه یکی از کینه توزترین گروه های چپ گراست. این که این همزمانی الزاما به معنی نزدیکی تماتیک و سیستماتیک آمریکا و مجاهدین خواهد بود و یا اینکه مجاهدین کماکان در جاده یکطرفه برای جلب اعتماد آمریکا در حرکت خواهند بود، علی ایحال پاسخ سرراست و صریحی نمی توان داد؛ این را پیش از ما حامیان آمریکایی مجاهدین که بیشترین تلاش را برای نزدیکی آمریکا به مجاهدین نموده، گواهی می دهند؛ و معنی اش این است که بر خلاف تبلیغاتی که مجاهدین براه انداخته بازگشایی دفتر مجاهدین نه تنها تهدیدی محسوب نمی شود که بر عکس می تواند به فرصت و امکانی برای افشای وابستگی بیشتر مجاهدین به همان عنوان صاحبخانه همیشگی مجاهدین یا در اصطلاح رجوی عنصر خارجی تبدیل شود. از این منظر نباید و نمی توان براه افتادن دفتر و دستک مجاهدین در چندصدمتری کاخ سفید را توفیقی برای آنها تلقی کرد؛ همچنانکه سه دهه پیش وقتی مجاهدین به عراق و زیر چتر صدام رفتند نه تنها هیچ اتفاق تعیین کننده ای رخ نداد که منجر به تشدید بی اعتمادی و تنفر مردم از مجاهدین شد. به گمانم مجاهدین بهتر از هر کس به این امر واقف هستند.

اما مسئله اینجا است مسیری که مجاهدین از سالیان دور انتخاب کرده اند در هیچ نقطه ای به مردم و داوری آنها پیوند نمی خورد. به این دلیل که اساسا وقعی به مردم و قضاوت شان گذاشته نمی شود. دلیل اش این است که در ارزیابی مجاهدین از آینده اگر فی الواقع مردم نقش و جایگاهی می داشتند از اساس دخیل بستن به عنصر خارجی و آمریکا معنایی نداشت. این که مجاهدین یکسره می گویند آمریکا باید آنها را به عنوان آلترناتیو و نماینده مقاومت ایران به رسمیت بشناسد، و در جهت سرنگونی در کنار مردم و مقاومت ایران باشد، برای خالی نبودن عریضه است؛ والا آلترناتیوی که به حق نماینده مردم باشد و آن مردم هم از حاکمیت آن گونه که ادعا می شود متنفر باشد و حاکمیت هم درون آنگونه دچار شقه و شکاف باشد، معلوم نیست چه حاجت به حمایت و دخالت عنصر خارجی است! رجوی سالها است می خواهد این معادله ساده را که چرا چنین وضعیت ادعایی در داخل ایران همچنان به نفع حاکمیت جمهوری اسلامی و بر ضد مجاهدین ادامه دارد توجیه و تئوریزه و بواقع پیچیده نمایی کند و آن را به هزار بهانه و عامل به پای معادلات و محاسبات بین المللی یا آنگونه که خودش ادعا می کند به پای مماشات غرب و آمریکا با جمهوری اسلامی بنویسد. این در حالی است که آمریکا و غربی ها طرف اصلی دعوای با ایران هستند. به یک معنی آیا آمریکا و غربی ها عقل شان به تحلیل های رجوی از اوضاع داخلی ایران قد نمی دهد؟ یا اگر عقل شان قد می دهد حتمن این را فهمیده اند که نسخه این اوضاع مجاهدین نیستند؛ و البته پیش از آنها خود مجاهدین هم می دانند که غربی ها و آمریکا دقیقا از چنین موضعی به آنها تن نمی دهند.

این که می گویم آمریکا از مواضع گذشته اش در قبال مجاهدین عبور کرده الزاما به این معنی نیست که چشم انداز این نقطه عبور و عزیمت به سمت نزدیکی و وحدت استراتژیکی آمریکا با مجاهدین پیش خواهد رفت، همچنانکه معتقدم آن نقطه عزیمت مجاهدین از مواضع گذشته شان در قبال آمریکا الزاما به این معنی نیست و نخواهد بود که آنها به استحاله ایدئولوژیکی و استراتژیکی تن داده باشند. در واقع این نقطه تلاقی فرضی را به نوعی می توان در راستای یک ناگزیری و با هدف مشاهده و اهمیت واکنش های دشمن مشترک ارزیابی کرد. این که می بینیم برخی در ایران عجولانه و خودسرانه در این خصوص اظهار نظر می کنند، باید اذعان کنیم این موضع گیری ها اصلا در محاسبات آمریکا هیچ دخل و تاثیری ندارد. اینها در عالم سیاست مصداق همان دیدن مو و پیچش مو است. والا مواضع آنگونه برخی مقامات در رابطه با باز شدن دفتر مجاهدین در آمریکا کاربرد و اهمیتی ابزاری – رسانه ای و در جهت منافع خاصی است که توضیح اش برای اهل سیاست در متن این موضع گیری ها مستتر است.

این هم که برخی می گویند مجاهدین از حالا در انتظار انتخابات چهار سال آینده و روی کار آمدن جناح کبوتربازها برای صلح و آشتی رسمی هستند، اولا خود این ادعا فی النفسه نقض غرض است از این جهت که التهاب رجوی برای سرنگونی خیلی بیشتر و جدی تر از آن است که به چنین چشم انداز دور و غریبی رضایت بدهد یا حداقل در ظاهر امر اینچنین است؛ به این دلیل که در ارزیابی رجوی تحولات آینده در ایران شتابی به مراتب تندتر از آن خواهد داشت که بتواند خود را به انتخابات آینده ریاست جمهوری در آمریکا دلخوش کند! هر چند در واقعیت امر چاره ای جز این نخواهد داشت. واقعیت امر این است همانگونه که مجاهدین به نسبت و رابطه خود با آمریکا از دریچه منافع ایدئولوژیکی و استراتژیکی نگاه می کنند، آمریکا هزار مرتبه بیشتر از این منظر به مجاهدین نگاه می کند. بر همین اساس اهمیت ابزاری و سیاسی مجاهدین برای آمریکا پیش از هر ادعایی به وزن واقعی آنها در معادلات آینده بستگی خواهد داشت. این کریدیت هم نه بر اساس قابلیت هایی از آن جنس که برخی مقامات آمریکایی درباره اش صحبت کرده اند، که بر اساس وزن اجتماعی واقعی تعیین خواهد شد. این که در آینده مجاهدین می توانند دارای چنین کریدیتی بشوند یا خیر، به زعم آمریکایی ها حضور مجاهدین در چندصدمتری کاخ سفید می تواند به عنوان گامی برای این مهم باشد.

خروج از نسخه موبایل