نو اندیشی در فرقه رجوی

کدام زنان علیه بنیادگرایی معلوم نیست. حالا ادامه اش جالب تر است. مریم عضدانلو که عضو یک فرقه غیر دموکراتیک و بنیادگرا بوده، بنا به خواست مسئول سازمان مسعود رجوی، همسر و فرزندش را با بی رحمی تمام، رها کرده و زن رهبرش شده است. او سپس از این بابت مدارج غیر دموکراتیک و مشاغل مختلف سازمانی را یک به یک پشت سر نهاده و از رهبری ایدئولوژیک و رهبری سیاسی و رهبری نظامی و عقیدتی و تشکیلاتی و زندان و شکنجه و شست و شوی مغزی و غیره، همچنین از جانب همسرش به ریاست جمهوری ابدالآباد ایران منصوب شد و سپس وقتی به فرانسه بازگشت، دوباره رهبری سیاسی و تشکیلاتی و تبلیغاتی و تروریستی و فرقه ای و مالی و لابی و رشوه دهی و آموزش زبان و سخنرانی های کذا و مسافرت های دور و نزدیک و میهمانی های افسانه ای و ریخت و پاش های مختلف و زیبایی و انواع دیگر مشاغل مخفی را پشت سر گذاشته، حالا یادش آمده تنها کاری که نکرده و لوس اش نکرده، یکی نوشتن کتاب است و دوم، گزارش کاری از نوع دموکراسی خواهی و خاطر جمعی به اربابان تا آنان بدانند که دلارها و حمایت های آشکار و پنهان، در ارتباط با دموکراسی در ایران هزینه خواهد شد!.

مریم عضدانلو، تا کنون چه بضاعت سیاسی و ادبی و دموکراتیکی را اندوخته است تا بتواند کتابی علیه بنیادگرایی تحریر کند. دموکراسی و آزادی و آزادمنشی، قبل از هر چیز یک فرهنگ است. فرهنگ تحمل و مدارا و رعایت حقوق دیگران، به ویژه مخالفین. مریم عضدانلو، تا کنون جز با اربابان و دولتهای عراق و اسراییل و آمریکا و اروپا و سایر دولتهای عربی و دشمنان ایران گفتگو و تعامل آشکار و پنهان داشته، با کدام مخالف و منتقدی به گفتگو و مدارا نشسته و حرفش را شنیده است؟!

شنیده بودیم که کتاب را نویسنده می نویسد، اما نشنیده بودیم که دلار نیز بتواند کتاب بنویسد و برای اربابانش گزارش کار تهیه کند و به آنان خاطرنشان نماید که از بابت سرکوب و دیکتاتوری و یکه تازی در آینده خیالی آنان، نگران نباشند چون آنان قادرند هر آنچه زشت را نیک جلوه دهند و در دروغ و فریب و حیله گری مهارتهای فراوان دارند.

دلاری که بعد از باج دهی و باجگیری و سور و سات های مختلف و آرایش و زیبایی و حیف و میل های فراوان و خرید طعام و البسه شاهانه، حال یادش آمده که همه کار کرده الا سر پیری کتاب ننوشته، حتی برای حرمت و ارزش خود دلار هم که شده، پسندیده آن بود که خود را پیشکش نجات قربانیانی می کرد که آن قربانیان هنوز در اسارتگاه لیبرتی جهت پر کردن چشم و دل سیری ناپذیر اربابان خود از دلار، اسیرند.

حمیدرضا سلمانی،  پاریس

خروج از نسخه موبایل